کارحزبی تمام وقت است

حسين جواران
چرا كار سياسي گروهي، به ‌عبارت دقيق‌تر كار تشكيلاتي در ايران اينقدر ضعيف است؟ موضوع هم براي گروه‌هاي منتقد و مخالف صدق مي‌كند و هم براي طرفداران تمام قد حكومت. تنها كمي ديد تاريخي يا تجربه شخصي در فعاليت سياسي كافي است تا هر كسي اهميت سازماندهي سياسي را لمس كند. پرسش اينجاست كه اساسا چقدر از ايراد به ما كنشگران برمي‌گردد و چقدر از مشكل ساختاري است؟ اما چرا اين پرسش مهم است؛ پيش از آنكه بخواهيم درباره پرسش‌هايي چون «چه مي‌توان كرد؟» فكر كنيم، بايد در خصوص امكانات و محدوديت‌ها صحبت كنيم كه اقدامات قرار است در آن انجام شود. با اين پرسش‌ها سراغ عليرضا علوي‌تبار رفتيم. كسي كه هميشه بر اهميت كار تشكيلاتي تاكيد داشته و در اين خصوص صاحب‌نظر است. او تلاش‌هايي هم براي پياده‌سازي ايده‌هاي جديدي در طيف پيش‌روي اصلاح‌طلبان انجام داد كه كم‌و‌بيش راه به‌ جايي نبردند. در ادامه گزارش گفت‌وگوي چند ساعته دكتر علوي‌تبار با جمع‌ مختصري از جوانان توسعه را مي‌خوانيد.
 
فعاليت غيرحرفه‌اي


«من به اين نتيجه رسيده‌ام كه كار حزبي بايد حرفه‌اي باشد. يعني مديريت پاره‌وقت كه افراد اوقات فراغت خودشان را صرف آن مي‌كنند معمولا ناموفق است.» از نگاه دروني اين مهم‌ترين ‌آسيب‌شناسي علوي‌تبار در خصوص احزاب منتقد است. او در توضيح اين نكته افزود: «احزاب در ديگر كشورها، حتي كشورهايي نزديك‌تر به ما چون تركيه، نيروهاي تمام وقت دارند. در آنجا وقتي حزب شما به قدرت مي‌رسد شما اجازه داريد مرخصي بدون حقوق بگيريد و حزب حقوق شما را مي‌دهد. اين براي آن است كه تمام ذهن و توجه‌تان را صرف حزب كنيد. اينجا كه اصلا اين‌طور نيست. آدم‌ها در حاشيه ده‌ها كاري كه دارند كار حزبي هم انجام مي‌دهند. عملا ما نيروي تمام وقت نداريم. براي همين حزب‌هاي ما معمولا حزب‌هاي از ساعت شش به بعد است. همه از سركار خسته مي‌آيند و در حزب مي‌نشينند و گپ مي‌زنند.»
علوي‌تبار با شرح فضاي بعضي جلسات نيروهاي اصلاح‌طلب وضعيت فاجعه‌بار و غيرحرفه‌اي برخي از اين نشست‌ها را اين‌گونه شرح داد: «بسياري حتي مقاله‌هاي همديگر را هم نمي‌خوانند. يعني در جلسه كه مي‌رويد، مي‌گوييد: «همان‌طور كه نوشته‌ام» بعد كسي آن را نخوانده است. تا آن بحث را توضيح مي‌دهيد وقت جلسه تمام مي‌شود. بعد خيلي جالب است انگار همه در جلسات تازه فكر مي‌كنند. يعني با صداي بلند و در حين حرف زدن فكر مي‌كنند. بعضي وقت‌ها در جلسات مي‌گويم اگر من امروز حرف نزده بودم شما مي‌خواستيد چه را نقد كنيد!»
او اين بخش از صحبت‌هايش را اين‌طور جمع‌بندي كرد: «نمي‌خواهم بگويم ما بايد مثل يك حزب صد ساله در فرانسه باشيم، اما درجاتي از آن واجب است. حرفه‌اي نبودن اولين مشكل احزاب ماست.»
 
«تداوم» حلقه مفقوده بعدي
نگاهي به موارد نسبتا موفق‌تر كار تشكيلاتي مي‌تواند فهم بهتري از منطق‌هاي حاكم بر كار سياسي سازمان‌يافته در ايران فراهم كند. بالاخره در ميان پرشمار حزبي كه در ايران، دست‌كم روي كاغذ، وجود دارند، برخي حرفه‌اي‌تر عمل كردند. آنها به چه سرنوشتي دچار شده‌اند؟
علوي‌تبار در اين بخش توضيح داد: در برهه‌اي به نظر مي‌آمد احزابي چون «مجاهدين انقلاب اسلامي» بيشتر و «مشاركت» كمتر داشتند به سمت حرفه‌اي‌گري و تربيت نيرو پيش مي‌رفتند: «فرق بود، بچه‌هاي مجاهدين انقلاب كه سابقه كار تشكيلاتي داشتند از همه اصلاح‌طلبان منضبط‌تر بودند. مثلا يكي از نكات مهم در تشكيلات اين است كه شما حق عضويت بدهي و اين را سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي داشت. حق عضويت را به اصرار مي‌گرفتند. وقتي مي‌خواستند ساختمان جديدش را بسازند حتي از آنهايي كه عضو نبودند، اما دوست سازمان بودند، كمك گرفتند. به اصرار و پيگيري گرفتند؛ يعني با رودربايستي. آخرش هم با همان پول‌ها ساختمان‌شان را ساختند. صرفه‌جويي عجيبي هم در خرج ‌كردن داشتند. حسابدار آقاي عرب‌سرخي بود به ‌شدت كنترل مي‌كرد.» غم‌انگيز جايي است كه چنين تشكيلاتي نتوانست تا انتهاي منطقي خودش پيش‌ برود و ميوه‌هايش كامل شود: «مساله تداوم خيلي مهم است. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در آستانه تبديل شدن به يك حزب سراسري بود. شعب استاني خودشان را آماده كرده بودند. جزوه‌هاي آموزشي‌شان آماده بود كه يك ‌دفعه در ۸۸ پلمب شد. تداوم خيلي مهم است. مثلا در مورد روزنامه‌ها، آنها هم در آستانه يك تحول عظيم بودند. مثلا صبح امروز قرار بود همه‌ چيزش عوض شود كه بسته شد. حتي صفحه‌‌آرايي قرار بود تغيير كند و روزنامه در سه نوبت چاپ شود.»
 
با اين اوصاف بي‌خيال كار تشكيلاتي بشويم بهتر نيست؟
مي‌توان اين‌طور جمع‌بندي كرد كه ما كنشگران مدني و سياسي مشكلات فردي و گروهي زيادي داريم، اما اگر احيانا بتوانيم از آنها فراتر برويم و كمي حرفه‌اي‌تر كار تشكيلاتي كنيم، هيچ تضميني براي اينكه بتوانيم تجربه و زحمات انباشته شده خود را حفظ كنيم، وجود ندارد. به زبان علوم اجتماعي، فقدان حاكميت قانون باعث مي‌شود امنيت و ثبات لازم براي سرمايه‌گذاري انرژي و توان در كار تشكيلاتي به وجود نيايد. با اين اوصاف مي‌توان پرسيد آيا كلا بهتر نيست كه لقاي كار حزبي در ايران را تا اطلاع ثانوي به عطايش ببخشيم و در حد محافل كوچكي كه هر كدام در اطراف خود داريم به فعاليت ادامه دهيم؟
علوي‌تبار در پاسخ به اين منطق گفت: «ببينيد محفل‌هايي كه اغلب فعالان سياسي در ايران دارند خوب است اما ناكافي. آنها شايد ايده‌اي را بپرورانند اما اگر بخواهند آن را اثرگذار كنند بايد از محفل خود فراتر بروند. از طرف ديگر آنها بايد اجازه بدهند ايده‌شان به محك نقد ديگران هم بخورد. به نظر من وقت بگذاريم روي تشكيلات. هزينه و تلاش مي‌خواهد اما بعدا ثمره مي‌دهد. ما وقتي در مركز بررسي‌هاي استراتژيك يك‌سال كار كرديم تا ده سال از آن تغذيه فكري كرديم. خيلي از افرادي چون امثال حجاريان و عبدي و ديگران نيز در همين گروه‌ها و بحث‌هاي جمعي پرورش يافته‌اند و امروز بسيار اثرگذارند.» او در تاييد حرف خودش به نمونه‌اي نزديك‌تر نيز اشاره كرد: «ببينيد همين كارگزاران دو، سه تا نيروي دست ‌به ‌قلم كه پيدا كرد، بيشتر حزب شد. اين نشان مي‌دهد كه افراد و گروه‌هاي كوچك و محافل در يك بستر بزرگ‌تر چطور مي‌توانند موثر باشند.»
 
پيشنهاد علوي‌تبار به محافل سياسي: با حفظ محفلات وارد احزاب رسمي شويد
با اين نمونه، او به جوانان طيف ميانه كه دوست دارند در آينده كشور نقشي ايفا كنند، پيشنهاد داد: «به ‌نظر من، اگر جوانان محفل‌هاي موفق دارند وارد احزابي شوند كه به آنها نزديك‌تر هستند. البته محفل خودشان را منحل نكنند. اما با آمدن در حزب خواهند ديد كه شبيه به خودشان زياد است. محفل خودشان را هم از بين نبرند كه اگر فعاليت حزبي موفق نبود، برگردند به همان محفل‌شان. فكر مي‌كنم احزاب ما هم استقبال مي‌كنند.»
علوي‌تبار البته خوب مي‌داند كه فعاليت در احزاب فعلي به هيچ‌ وجه دلچسب جوانان نيست‌: «اغلب [افراد] دنبال حزبي هستند كه بي‌نقص باشد، چنين حزبي هيچ‌ جا وجود نداشته. در ايران گروه‌ها دايما به فكر ايجاد حزب جديد مي‌افتند. هر وقت كسي با چنين ايده پيش من آمده است به او گفته‌ام كه اصلا چنين كاري نكنيد، چون تمام انرژي و وقت محدود خودتان را صرف تشكيل سازماني مي‌كنيد كه نهايتا خواهيد ديد كه به تمام عيب‌هايي كه ديگران داشتند، دچار مي‌شود. پيشنهاد من اين است كه اگر مي‌توانيد، برويد به عنوان يك فراكسيون در احزاب نقش ايفا كنيد.»
 
مشكل تامين مالي كار تشكيلاتي
اينجاي بحث بود كه علوي‌تبار در خصوص اهميت كارگروهي و سازماني، حتي در مقام ايده‌پردازي گفت: «اين بحث‌ها فقط به حزب هم برنمي‌گردد. شما به توسعه نگاه كنيد. هر وقت به خودمان و افراد فرصت داده‌ايم كه درباره آن فكر كنند، ايده‌هاي خوبي درباره‌اش به وجود آمده است.» بحث درباره توسعه، باعث شد كه حاضرين از دكتر بخواهند اين مورد را بازتر كند: «يكي، دوبار فرصت شد ما براي توسعه كار جمعي سازمان‌يافته انجام بدهيم. يكي مركز تحقيقات استراتژيك بود و يكي هم بعد از فوت آقاي عظيمي و با آمدن آقاي راغفر در موسسه عالي آموزش و پژوهش، البته در دوره آقاي عظيمي هم كار آغاز شده بود.» نكته قابل توجه در خصوص هر دو مورد موفقي كه آقاي علوي‌تبار به عنوان نمونه برشمرد، دولتي بودن آنها بود. به عبارتي سازماني به پشتوانه مالي دولتي در برهه‌اي توانست با جذب متخصصان درجه يك و ايجاد يك برنامه پژوهشي، گام‌هاي بلندي در گفتارسازي و ايده‌پردازي انجام دهد. پرسش اينجاست چرا مورد مشابهي را در بخش مدني و خصوصي نداشته‌ايم و اينقدر به بودجه دولتي وابسته بوده‌ايم؟ علوي‌تبار اين ايراد را به نيروهاي اصلاح‌طلب وارد دانست و گفت: «يكي از تلاش‌هاي زيادي كه ما كرديم، اين بود كه احزاب اصلاح‌طلب را راضي كنيم يك مركز مطالعات public policy (خط‌مشي‌گذاري عمومي) تاسيس كنند. همه احزاب جهان از اين موسسات دارند.» او ادامه داد: «اين بحث مهمي است كه چرا ايده‌هاي ما جنبه عملياتي پيدا نمي‌كند. يك‌بار همين حزب حاكم تركيه سميناري درباره نوانديشي ديني برگزار كرده بود. حرف بدي هست اما انصافا ايراني‌ها، به ‌لحاظ نظري، يك‌ سروگردن از آنها بالاتر بودند. اصلا قابل مقايسه نبودند. ايراني‌ها خيلي ايده‌هاي خوبي داشتند، اما همه از بررسي آن جلسه به اين نتيجه رسيديم كه آنها در عمل از ما جلوتر هستند. خيلي جالب بود. ما خيلي حرف براي گفتن داريم. اما وقتي بحث دستاورد مي‌شد آنها با همان ايده‌هاي ساده‌اي كه داشتند خيلي كارها كرده بودند و ما هيچي نداريم. آنها با پول بخش خصوصي ده‌ها مركز تحقيقاتي راه ‌انداخته بودند. ما اما اينجا وقتي از موسسات دولتي بيرون مي‌شويم جايي نداريم. البته چند باري سعي كرديم. يكيش موسسه آينده بود كه آقاي عبدي براي آن پنج سال زندان رفتند. مثلا pilot study [بررسي اوليه] را اينها فكر مي‌كردند مطالعه درباره خلبان‌هاست. براي دفاع مجبور شدند بروند دانشگاه تهران از اساتيد مشهور امضا بگيرند كه اين pilot study ربطي به خلبان‌ها ندارد. واقعيتش بهانه زياد است، اما به نظرم به هر حال اينها بهانه است. احزاب كه مي‌توانستند.» علوي‌تبار در ادامه به يكي از تلاش‌هاي اخير براي پياده‌سازي چنين ايده‌اي اشاره كرد: «يك مدتي من فكر كردم شايد انرژي من كم است و از يكي از دوستان جوان و با دانش و انرژي كمك گرفتم كه بيايد موسسه تحقيقات خط‌مشي عمومي راه بيندازيم. همه هم مي‌گفتند چقدر ايده خوبي است اما به تامين مالي كه مي‌رسيد همه ‌چيز متوقف مي‌شد. البته اين باعث خجالت است براي ما كه نمي‌توانيم فعاليت‌هاي خودمان را تامين مالي كنيم. هميشه درگير كوچك‌ترين مشكلات هستيم. در انتخابات ۱۴۰۰ مي‌خواستيم نظرسنجي كنيم. ۳۰۰ ميليون تومان پول لازم داشتيم. كل جبهه اصلاحات براي اينكه تامين پول كند، مشكل داشت. عاقبت با كمك شخصي بعضي اعضا تامين شد.» او در ادامه اين ايراد را به اصلاح‌طلبان وارد دانست و گفت: «ببينيد نهضت آزادي به محض تشكيل منابع مالي براي خودش ايجاد كرد. شركت‌هايي راه انداخت و درصدي از سود آن را به فعاليت اختصاص داد. مجاهدين خلق مرغداري داشتند! اصلاح‌طلبان شايد به شكل شخصي امكاناتي داشته باشند اما هيچ ‌وقت به اين فكر نكرده بودند كه منابع مالي پايدار غيرشخصي ايجاد كنند.»
 
آدم‌ها از آنچه به ‌نظر مي‌رسد كمتر از خود مايه مي‌گذارند
بعد از نقدهاي علوي‌تبار بر جريان سياسي اصلاح‌طلب، او روي ديگري هم از سكه را توضيح داد. اينكه بسياري تا فقط حرف است، مي‌خواهند زمين را به آسمان بدوزند، اما وقتي پاي عمل و هزينه وسط مي‌آيد ديگر خبري از آنها نيست: «مثلا سال ۸۸ خيلي بين اصلاح‌طلبان و بخش بزرگي از مردم همدلي بود. اما وقتي گرفتن‌ها شروع شد نياز به حمايت مالي بود تا از خانواده‌هايي كه نان‌آوران‌شان دستگير شده بودند حمايت شود، وقتي از اين خيل عظيم حاميان التماس مي‌شد كه كمك مالي كنند، دريغ مي‌كردند از پرداخت ماهي ۲۰۰ هزار تومان. به هر كدام كه مي‌گفتيم، مي‌گفتند اصلاح‌طلبان كه پول دارند، خودشان بدهند. ما به ‌شدت مردم بدبيني هستيم و دنبال آدم مطلق مي‌گرديم.» او ادامه داد: «مثلا آدم‌هايي هستند كه از بيان تندترين نظرات پرهيزي ندارند اما تا به پول رسيدن مي‌رسد، حتي وقتي مطمئن است كه كسي متوجه نخواهد شد و دردسري براي‌شان به وجود نمي‌آيد، پولي نمي‌دهند.»
   من به این نتیجه رسیده‌ام که کار حزبی باید حرفه‌ای باشد. یعنی مدیریت پاره‌وقت که افراد اوقات فراغت خودشان را صرف آن می‌کنند معمولا ناموفق است
   فرق بود،‌ بچه‌های مجاهدین انقلاب که سابقه کار تشکیلاتی داشتند از همه اصلاح‌طلبان منضبط‌تر بودند. مثلا یکی از نکات مهم در تشکیلات این است که شما حق عضویت بدهی و این را سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی داشت
   ما وقتی در مرکز بررسی‌هاي استراتژیک یک سال کار کردیم تا ده سال از آن تغذیه فکری کردیم. خیلی از افرادی چون امثال حجاریان و عبدی و دیگران نیز در همین گروه‌ها و بحث‌های جمعی پرورش یافته‌اند و امروز بسیا اثرگذارند
   اغلب [افراد] دنبال حزبی هستند که بی‌نقص باشد، چنین حزبی هیچ‌ جا وجود نداشته. در ایران گروه‌ها دايما به فکر ایجاد حزب جدید می‌افتند
   انتخابات ۱۴۰۰ می‌خواستیم نظرسنجی کنیم. ۳۰۰ میلیون تومان پول لازم داشتیم. کل جبهه اصلاحات برای اینکه تامین پول  کندمشکل داشت. عاقبت باکمک شخصی بعضی اعضا تامین شد
   ببینید نهضت آزادی به محض تشکیل منابع مالی برای خودش ایجاد کرد. شرکت‌هایی راه انداخت و درصدی از سود آن را به فعالیت اختصاص داد. مجاهدین خلق مرغداری داشتند! اصلاح‌طلبان هیچ وقت به این فکر نکرده بودند که منابع مالی پایدار غیر شخصی ایجاد کنند