ظرفیت های مستندنگاری اربعین

مستندنگاری، یکی از شاخه‌های نویسندگی به شمار می‌آید که در سال‌های گذشته موردتوجه بسیاری از داستان‌نویسان قرارگرفته و آثار قابل‌توجهی در این زمینه تولیدشده است. در مستندنگاری، برخلاف انواع سبک‌های داستان‌نویسی، نویسنده معمولاً به سراغ نوشتن واقعیت‌ها می رود و خبری از عنصر تخیل نیست. اگرچه این عنصر مؤثر داستان‌نویسی در مستندنگاری حذف یا کمرنگ می‌شود اما این موضوع به این معنا نیست که نویسنده از تکنیک‌های خلاقانه دیگری که در چنته دارد نیز هیچ بهره‌ای نمی‌برد. نویسنده‌ها معمولاً در مستندنگاری با بهره‌گیری از توانایی خود در توصیف فضا و انتخاب موقعیت‌های جذاب‌تر، مخاطب را به ادامه خوانش اثری که خلق کرده‌اند ،تشویق می‌کنند. اگر بخواهیم چند نمونه موفق از آثاری را نام ببریم که در سال‌های گذشته بر پایه مستندنگاری نوشته‌شده‌اند،  می‌توانیم به کتاب‌هایی ازجمله «جانستان کابلستان» نوشته رضا امیرخانی، «هم‌پای اردیبهشت» نوشته مهدی قزلی و «هیاهوی سکوت» نوشته جواد کلاته اشاره کنیم. «موکب آمستردام» نیز یکی از آثار موفقی است که به‌تازگی در حوزه مستندنگاری نوشته‌شده است. این کتاب  که نوشته بهزاد دانشگر و ترجمه هادی پورزعفرانی است، به بیان خرده‌روایت‌هایی از پیاده‌روی زائران اروپایی در مراسم اربعین حسینی می‌پردازد. با توجه به استقبال پرشور مخاطبان از این اثر، با بهزاد دانشگر، نویسنده، پژوهشگر و مدیر دفتر ادبیات داستانی حوزه هنری درباره کتاب «موکب آمستردام» و ترفندهای خلق یک اثر مستندنگارانه موفق، گفت‌وگو کرده‌ایم.   لطفاً درباره مستندنگاری در روزگار ما و دلایل اهمیت آن توضیح دهید. در سال‌های گذشته، آثار مستندنگارانه زیادی در کشور ما تولیدشده که بیشتر این آثار درباره انقلاب و دفاع مقدس است. اگرچه نوشتن این آثار، جای تحسین دارد، اما ما به‌عنوان نویسنده باید حواسمان باشد که انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تنها عرصه‌های موجود برای خلق آثار فاخر مستندنگارانه نیست. مستندنگاری حوزه‌ای با دامنه‌های گسترده است. همه ما باید در تولید آثار مستندنگارانه به رویدادهای مهمی که پیرامونمان وجود دارد، توجه کنیم. ازجمله مواردی که جای کار بسیاری دارد، می‌توان به راهپیمایی اربعین اشاره کرد. بنده تا امروز در چند کتاب بانام‌های «پادشاهان پیاده» و «موکب رنگی پنگی» مستندنگاری‌هایی را با این موضوع انجام داده‌ام و هنوز آثار زیاد دیگری باقی‌مانده که با همین موضوع باید بنویسم.   با توجه به این‌که در حوزه مستندنگاری  نویسنده اجازه دخل و تصرف در داستان‌ها و خرده‌روایت‌ها را ندارد، ازنظر شما تکنیک‌های مؤثر برای ایجاد جذابیت در این آثار چیست؟  در خرده روایت‌های مستند برای جلوگیری از ضربه خوردن به اصل داستان، می‌توان از تکنیک‌های زبانی و روایتگری بهره برد. با استفاده از این تکنیک‌ها بدون دخل و تصرف در اصل داستان جذابیت‌های داستانی برای مخاطب ایجاد می‌شود.   چرا مستندنگاری در قالب داستان و خرده روایت اهمیت دارد؟ اهمیت مستندنگاری به این دلیل است که یک حادثه یا رویداد به‌خودی‌خود تنها یک رویداد به شمار می آید؛ ولی زمانی که ما به سراغ مستندنگاری آن واقعه می‌رویم خرده‌روایت‌های فراوانی که توسط تعداد زیادی از افراد بیان می‌شود، به دست می‌آید. درنتیجه می‌توانیم آن رویداد را از جنبه‌های مختلف بررسی کنیم. آن‌چه باعث ماندگاری حادثه کربلا شد، روایتی است که امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) از این واقعه ارائه دادند و تلاش کردند مردم آن روزگار را نسبت به این ماجرا حساس کنند. امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با یک مستندنگاری دقیق، روایت‌های اشتباهی را که بنی‌امیه به مردم ارائه داده بودند، به عقب راندند و روایت واقعی را به گوش مردم رساندند.   حالا که از واقعه کربلا و اربعین صحبت به میان آمد، لطفاً از تازه‌ترین کتاب مستندنگارانه‌تان به نام «موکب آمستردام» بگویید. این کتاب، خرده روایت‌های زائران امام حسین(ع) در ایام اربعین است. زائرانی که هرسال با سختی‌های زیادی، خودشان را از اروپا به کربلا می‌رسانند. کتاب موکب آمستردام در اصل به تشریح فعالیت‌های یک گروه فرهنگی می‌پردازد که در کشورهای اروپایی به تبلیغ و تبیین اربعین مشغول‌اند. نام این گروه «گروه فرهنگی اربعین» و مرکزیتشان کشور هلند است. آن‌ها در طول سال در بسیاری از فضاهای خیابانی اروپا برای تبلیغ دین اسلام، نمایشگاه‌هایی برگزار می‌کنند. این گروه فرهنگی، هرسال تعداد زیادی از زائران اروپایی (بین 700 تا 1000 نفر) را برای شرکت در اجتماع بزرگ پیاده‌روی اربعین به کربلا می‌آورند.   چرا نام این کتاب را موکب آمستردام گذاشتید؟ موکب، اساساً فضایی است که باهدف خدمت‌رسانی به زائران در زمینه‌های مختلف، تأسیس می‌شود. حالا ممکن است این موکب در مسیر کربلا، در شهر آمستردام یا هر مکان دیگری باشد. همان‌طور که اشاره کردم افرادی که در این کتاب به مستندنگاری خاطرات آن‌ها پرداخته‌شده در قالب گروهی، در کشورهای اروپایی به مسلمانان، خدمات فرهنگی ارائه می‌دهند. به همین دلیل نام موکب آمستردام برای کتاب انتخاب‌شده است.   به نظر شما نقطه اوج «موکب آمستردام» درکدام بخش این کتاب اتفاق می‌افتد؟ آیا اصلاً می‌توان برای کتاب‌هایی که به سبک مستندنگاری نوشته می‌شود، نقطه اوج تعیین کرد؟ این کتاب، مشتمل بر خرده روایت‌های مستند از سفر تعدادی از زائران اروپایی به کربلاست. در کتاب‌هایی که به سبک مستندنگاری نوشته می‌شود، هرکدام از روایت‌ها نقطه اوج خودش را دارد و نمی‌توان برای این کتاب‌ها تنها یک نقطه اوج را مثال زد. در بسیاری از کتاب‌های مستندنگارانه هم موضوع به همین شکل بوده و نمی‌توان نقطه اوجی برای آن در نظر گرفت؛ بلکه هر روایت به‌صورت مستقل نقطه اوج و فرود خاص خودش را دارد.