آموزه‌های مکتب رسالت

اسماعیل رمضانی استاد حوزه علمیه

آموزه‌های دین رسول‌الله(ص) با توجه به جامعه‌ای که حضرت در آن کار کردند و مخاطبی که ایشان با آن سر و کار داشتند، چطور می‌تواند آموزه‌هایی قابل استفاده برای کل بشریت باشد؟ در پاسخ به این پرسش نیاز به ذکر این مقدمه است که ما معتقدیم پیامبر(ص) در دوران جاهلیت مبعوث شده، اما اینکه پیامبری در دوره جاهلیت و بین جاهلان مبعوث شود، طبیعتا آموزه‌های او را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. مخاطب سطح پایین طبیعتا مطالب سطح پایینی را می‌طلبد و پرسشی که پیش می‌آید این است که مطالب سطح پایین متناسب با جامعه بدوی آن زمان، چطور می‌تواند برای جامعه امروز ما با این‌همه پیشرفت و آگاهی و تحول اطلاعات و تغییر در زندگی‌ها، الگو و قابل استفاده باشد؟! چون به هر حال تصویری که جامعه ما از جامعه زمان رسول‌الله به‌عنوان جامعه‌ای جاهلی در ذهن دارد، تصویری است که تقریبا مسائل ابتدایی آگاهی و اخلاق را هم نفی می‌کند! مسائلی نظیر زنده ‌به ‌گور کردن دختران. می‌دانید مخاطبی که با دست خودش دخترش را زنده‌ به گور می‌کند و دلیلش هم این است که مثلا در جنگ‌ها اسیر نشود، چقدر می‌تواند مخاطب سطح پایینی باشد. در عین‌حال، حرف زدن با این مخاطب و آموزه‌هایی که برای این مخاطب و   جامعه آورده می‌شود، چقدر می‌تواند با جامعه پیشرفته و آگاه امروزی متناسب باشد؟ جامعه‌ای که خونریز و جنگجوست، قبائل در آن سر هر موضوعی به جان هم می‌افتند، خون‌ها بین‌شان ریخته می‌شود و مدت‌ها در بی‌خبری از نبوت به سر می‌برده‌اند و هیچ پیامبری هم در آن مبعوث نشده است. درواقع پرسش این است جامعه بیابان‌نشین اعراب با زندگی قبیله‌ای بت‌پرستانه و خونریز و با این سطح از آموزه‌های اخلاقی، چطور می‌تواند پیامبری سطح بالا را در خودش بپذیرد و کامل‌ترین و جهانشمول‌ترین دین را در آنجا به منصه ظهور برساند؟ 

 ضمن اینکه این پیامبر در جامعه فعلی ما، چه دردی را دوا خواهد کرد؟ و آیا آموزه‌هایش به‌کار ما می‌آید؟ من پاسخ به این سؤالات را در چند سرفصل ارائه می‌دهم.
اول) به‌نظر می‌رسد از جامعه‌ای که پیامبر(ص) در آن مبعوث شده، تصویری غیرواقعی و مخالف با واقعیت عرضه شده است. درواقع این حرف که پیامبر در یک جامعه به‌شدت جاهلی مبعوث شده، با مسلّمات تاریخ سازگاری ندارد. چراکه پیامبر(ص) در جامعه‌ای مبعوث شد که مجمع همه ادیان بود. جالب این است افرادی از ادیان دیگر نظیر یهودیان و مسیحیان به این دلیل و با این بشارت در مکه ساکن شده بودند که پیامبری در آن مبعوث می‌شود. درواقع عده‌ای با نشانه‌هایی که از پیامبر آخرالزمان در کتب آسمانی خویش یافته بودند، در آن شهر ساکن شده بودند تا آن پیامبر مبعوث شود و به همکاری با او بپردازند. حالا چنین جامعه‌ای که مجمع منتظران پیامبر آخرالزمان است، چطور می‌تواند جامعه سطح پایینی باشد؟! به‌عنوان مثال فرض بگیرید که همین حالا بگویند امام زمان(ع) در فلان شهر ظهور خواهند کرد و عده‌ای از ادیان مختلف آن‌قدر انگیزه داشته باشند که محل زندگی‌شان را تغییر بدهند و به همان محل بروند تا وقتی امام زمان(ع) تشریف آوردند، به ایشان بپیوندند. آیا چنین افرادی می‌توانند افراد سطح پایینی باشند؟ آن‌هم با نشانه‌هایی که از کتب آسمانی به‌دست آورده‌اند تا آن پیامبر را شناسایی کنند.بنابراین شهر مکه، شهر تجمع نمایندگان ادیان مختلف بوده و به‌طور طبیعی در شهری که ادیان مختلف با نحله‌های فکری گوناگون و با افکار مختلف جمع می‌شوند و به مراوده می‌پردازند، خودبه‌خود جامعه‌ای اندیشمند است و جامعه‌ای است که به‌راحتی در آن گفت‌وگو شکل می‌گیرد. کمااینکه پیامبر(ص) هم از این فضای آزاد گفت‌وگو برای تبلیغ دین‌شان استفاده کردند. ضمن اینکه گزارش‌هایی که در رابطه با زنده به گور کردن دختران و جنگ‌ها و خونریزی‌ها رسیده، هیچ‌کدام متعلق به شهر مکه نبوده. در شهر مکه حتی آموزه‌‌هایی اخلاقی رواج داشته که همین حالا هم وجود ندارد و هنوز جزء فرهنگ قدرت‌ها نشده است، درحالی‌که آن زمان به‌خوبی مراعات می‌شده است. بارزترین و قدرتمندترین این آموزه‌ها هم وفای به عهد است. وفای به عهدی که در جامعه امروزی و با وجود قدرت‌های امروزی به‌راحتی شکسته می‌شود؛ قراردادی نوشته می‌شود اما در نخستین فرصتی که صرفه و منفعت‌شان ایجاد کند، آن قرارداد را نقض می‌کنند. ولی جامعه‌ای که پیامبر(ص) در آن مبعوث شد، جامعه‌ای بود که قراردادها در آن محترم و معتبر بودند و تقریبا نقض قرارداد بین دو قبیله در آن، امری غیرممکن. جامعه‌ای که به آزادی اندیشه اعتقاد دارد، جامعه‌ای که وفای عهد در آن زنده است، سطح شعر و شاعری و ادبیاتش هنوز هم سرآمد کل تاریخ عرب است و رهبران فرهیخته‌ای مثل عبدالمطلب دارد، چطور می‌تواند جامعه سطح پایینی باشد؟! درواقع وقتی جامعه‌ای ریاست فردی مثل عبدالمطلب را می‌پذیرد، این جامعه نمی‌تواند جامعه‌ای غریبه با معارف دینی باشد. بنابراین در تصویرسازی از جامعه زمانه پیامبر(ص)، دروغی تاریخی گفته شده است. انگیزه این دروغ تاریخی هم این بوده که سطح پیامبر(ص) را با آوردن پایین سطح مخاطب ایشان پایین بیاورند.
2) نکته دوم این است که آموزه‌های پیامبر(ص) همین حالا هم زنده‌اند. قرآن زنده است. این روایات و معارف موجود در دین، همه زنده‌اند. هنوز هم در برخی از معارف دینی به‌جا مانده از رسول‌الله(ص) می‌توان حرف روز را یافت. کمااینکه مقام معظم رهبری فرمودند ما در رابطه با زن و جایگاه زن، حرف داریم و جامعه جهانی نسبت به این حرف‌ها بی‌خبر است. اگر نگاه اسلام به زن درست تصویر شود، بسیاری از جذابیت‌های این نگاه، مردم را جذب خواهد کرد. پس پاسخ دومی که به این سؤال داده می‌شود، این است که حرف‌هایی در قرآن و معارف اسلام وجود دارد که به نیازهای فعلی جواب می‌دهد. ما عالمی دینی برآمده از این نگاه داریم که نظم موجود قدرت‌های جهان را به هم می‌زند، حرف‌هایی نو دارد، می‌تواند در هر جای دنیا طرفدارانی پیدا کند و تمام معادلات منطقه را به هم بزند. بنابراین معارف موجود خودشان مدعی حرف هستند. حتی اگر به جامعه‌ای که پیامبر در آنجا به تبلیغ دین پرداخته کار نداشته باشیم، مراجعه به آیات و روایات‌ نشان خواهد داد حرف روز داریم یا نداریم.
3) نکته سوم این است که آیا بشریت فعلی با جامعه جاهلی آن زمان خیلی تفاوت ماهوی پیدا کرده؟ آیا واقعا بشریت از جامعه جاهلی و از زمان جاهلی و هویت جاهلی فاصله گرفته است که بخواهد مدعی باشد؟ بشریت در دو چیز فقط پیشرفت کرده و لاغیر. یکی در تسهیل امور زندگی به‌معنای اینکه راحت‌تر شده. دوم در تسریع امور زندگی. سفر در آن زمان سخت بود و زمانبر اما سفر در زمان فعلی آسان و زمانش کم شده و تسریع شده است. در آن زمان سلاح جنگی، شمشیر بوده که جنگیدن با آن سخت بوده. الان اسلحه‌هایی آمده که با یک دکمه می‌تواند بسیاری از انسان‌ها را به کشتن بدهد. درواقع اسلحه و ماشین و مَرکب بشریت عوض شده اما آیا واقعا هویت بشریت از جاهلیت فاصله گرفته؟ جامعه فعلی چه فضیلتی نسبت به جامعه جاهلی آن زمان دارد که بخواهد الان مدعی باشد؟ من حتی فکر می‌کنم جامعه فعلی و قدرت‌های فعلی، همان اندک فضیلت‌های جامعه جاهلیت زمان رسول‌الله(ص) را هم ندارند! آیا اگر دیوانه‌ای کت و شلوار تنش باشد، از دیوانگی بیرون می‌آید؟! اینکه سلاح‌ها عوض شده، سربازی که سلاح را به‌دست گرفته، قدرتی که آن سلاح را در اختیار دارد، با جاهلیت تفاوتی کرده؟ آیا جهت اسلحه‌ها متفاوت شده یا فقط شیوه کشتار متفاوت؟ آیا صرف اینکه آن زمان با اسب‌سواری و با مَرکب از این طرف به آن طرف حرکت می‌کردند ولی الان با هواپیما در عرض یک ساعت کلی از مسیر را حرکت می‌کنند، فضیلتی برای بشریت امروز است؟ چون مسئله این است که جهت سفرها عوض نشده و جهت اسلحه‌ها هم تغییر نکرده! اگر دختران آن زمان را زنده‌به‌گور می‌کردند آیا حالا زنده در گور نیستند؟‌! نگاه به زن عوض شده؟! نگاه به قبائل،  رنگ‌ها، کشورها و انسان‌ها عوض شده؟! من فکر می‌کنم که بشریت امروز نه‌تنها هیچ فضیلتی نسبت به جاهلیت آن زمان ندارد بلکه در برخی از فضائل، عقب‌تر از آن زمان است. با عوض شدن امکانات، انسان‌ها عوض نمی‌شوند، لذا ما جامعه فعلی را هم اسیر در جاهلیت‌ها می‌دانیم و هنوز معتقدیم بشریت برای نجات به بعثتی دوباره و پیامبری دوباره نیاز دارد و آن آموزه‌ها هنوز هم زنده است.