زياده‌نويسي در دوره بي‌حوصلگي

اگر روزنامه‌ها و سايت‌ها مجبور نبودند صفحات‌شان را پر كنند، بسياري از نوشته‌ها مجبور نبودند كه بيشتر از بيست جمله باشند. به‌‌رغم اين ادعا كه بيشتر نوشته‌ها شرح مثنوي هفتادمن مي‌خواهد، به نظر من هيچ موضوعي به بيشتر از بيست جمله نيازي ندارد. مگر شهوت كلام و نگارش كه نوشتن براي روزنامه‌ها و سايت‌ها را طولاني بخواهد. از اين گذشته در دوره‌اي كه آدم‌ها حوصله ديدن فيلم دو ساعته را ندارند، مگر مي‌شود انتظار داشت كه نوشته‌هاي چند صفحه‌اي خوانده شود. خودمان چقدر نوشته‌هاي طولاني ديگران را مي‌خوانيم كه انتظار خواندن نوشته‌هاي بر آمده از ذهن خودشيفته خودمان را داشته باشيم. بارها ديده‌ايم و خوانده‌ايم كه فلان روزنامه‌نگار و مجازي‌نويس براي لقمه‌اي كه به بيش از چند گاز كوچك نيازي ندارد، ده‌ها صفحه را سياه كرده و فكر مي‌كند همان‌طور كه نوشته براي خودش خواندني است براي ديگران هم جذابيت داشته باشد. اگر به خودخواهي‌‌اش كاري نداشته باشيم، به عقلش حتما بايد شك داشته باشيم كه شايد حديث نفسش را به پاي لذت زياده‌گويي‌اش قرباني كرده و خوانندگان بي‌حوصله امروزي‌اش را فراري داده و حرفش را ناشنيده گذاشته است. اگرچه بعضي‌ها افاضه فضل و افه باسوادي را به همه ‌چيز ترجيح داده و شنيده شدن اسم‌شان را مهم‌تر از خوانده شدن نوشته‌شان مي‌دانند. از آن طرف، بازار همين‌ها را كساني رونق مي‌دهند كه باسوادي نويسنده را به روده‌درازي و نشانه‌گذاري بيش از اندازه ابتدا و انتهاي نوشته و استفاده هر چه بيشتر واژه‌هاي بيگانه مي‌دانند، اگر چه حوصله خواندن مطالب‌شان را نداشته باشند. همين‌ها بيشتر لايك مي‌كنند و بازديدشان هم به اندازه همان كليك‌شان وقت مي‌گيرد. 
از ديد من در قرن‌هاي پيشين هم براي نوشتن به بيشتر از ده تا بيست جمله نيازي نبود. مگر نه اينكه سعدي هم براي حكايت‌هاي گلستانش، بعضا به سه جمله اكتفا مي‌كرد و به قول قديمي‌ها اطاله كلام توي مرامش نبود. همين موجزنويسي يكي از ستون‌هاي واضح شكل‌گيري لقب (استاد سخن) است كه بيش از اندازه برازنده كسي است كه هفت قرن پيش از ما مي‌نوشته و چيره‌دستي‌اش در نوشتن هم حتي او را مثل ما به سمت درازه‌نويسي نمي‌برد. 
حالا در شتابزدگي ديجيتالي قرن بيست و يك براي زدن كدام حرف و به چند صفحه نياز داريم و اساسا كدام چشم و گوش است كه حوصله خواندن و شنيدن نوشته‌اي را داشته باشد كه هزاران كلمه را حرام حرفي كرده كه شايد با چند جمله ادا مي‌شد. شايد باور نكنيد كه اگر ضروريات روزنامه‌نگاري نبود، همين حرف‌هايم هم نهايت در پنج جمله نوشته مي‌شد.