شجاعت و لبخندهای همیشگی‌اش از یادم نمی‌رود

ریش‌هایش سفید اما همیشه آماده رزم بود «بشیر صفیان» که سال‌ها قبل از شروع جنگ‌تحمیلی با «حاج علیقلی» آشنا شده بود، می گوید: «چند سال قبل از شروع دفاع‌مقدس با او آشنا شدم. هر دوی‌مان در بسیج استان فعال بودیم. در جبهه و بعد از پایان جنگ‌تحمیلی هم، کم‌و‌بیش یکدیگر را می‌دیدیم. با این که در زمان جنگ تحمیلی ریش‌هایش سفید بود، اما همیشه آماده رزم بود». این عکس مربوط به عملیات خیبر است از او درباره عکس معروف‌شان می‌پرسم که می‌گوید: «سال 62 در جزیره مجنون سوار بر قایق بودیم که یک خبرنگار هم با ما بود که این عکس را از ما گرفت. همان‌طور هم که شما گفتید، آن عکس خیلی جاها پخش شد. چندین بار هم روی جلد کتاب‌های دبستان چاپ شد. نکته جالب آن عکس این بود که «حاج علیقلی» با ریش سفید و چهره‌ای بشاش در کنار چهار نوجوان ۱۳ تا ۱۶ ساله عکس گرفت». از سال 60 در جبهه حضور یافت این جانبازان بسیجی که همگی اهل چهارمحال و بختیاری اما ساکن استان‌های کردستان، فارس، اصفهان و شهر بلداجی بودند، در یک روز گرد هم آمدند و عکس سال ۶۲ را یک بار دیگر در سال ۹۷ بازنمایی کردند. «صفیان» در این باره می‌گوید: «مردم شهرستان «بن» از توابع چهارمحال و بختیاری با داشتن این یادگار جنگ تحمیلی به خود می‌بالیدند. تا جایی که می‌دانم او سال 1360 در عملیات فتح المبین، سال 1362 در عملیات خیبر، سال 1365 در عملیات کربلای پنج و ... حضور داشت و 25 درصد هم جانبازی داشت». مدام در تلاش برای روحیه‌دادن به دیگران بود این یادگار جبهه‌های حق علیه باطل درباره اخلاق و روحیات «حاج علیقلی» می‌گوید: «در زمان جبهه و همان طور که در این عکس معروف هم مشخص است، سنش بالای 60 سال بود. در آن سن و سال، همیشه لبخند به لب داشت و به اطرافیانش روحیه می‌داد. مدام به دنبال روحیه دادن به بسیجی‌ها بود. خود من، آن زمان تقریبا 14 یا 15 سالم بود. حاج علیقلی مثل یک پدر مهربان و دلسوز بود برای همه بچه‌های گروهان. همه دوستش داشتند». هم مهربان بود و هم شوخ «شرایط سنی من در زمان جبهه جوری بود که موقع نماز صبح، یعنی اول وقت، گاهی خواب بودم. او مثل یک معلم مهربان، با همان شیوه خاص خودش که هم مهربانانه بود و هم شوخی داشت، می‌آمد و همه ما را بیدار می‌کرد تا نمازمان را اول وقت بخوانیم». همرزم «حاج علیقلی» ادامه می‌دهد: «خیلی در رفتار با دیگران، ملاحظات داشت. مراقب بود کسی از او ناراحت نشود. خستگی‌ناپذیر بود. شجاعت، نترس بودن و لبخندهای همیشگی‌اش برای همه ما زبانزد بود و از یادم نمی‌رود. باایمان هم بود و هر وقت درباره هر موضوعی صحبت می شد، رضایت خداوند را در نظر می‌گرفت و به ما هم یادآوری می‌کرد».   از جوان‌ترها فعال‌تر بود «صفیان» درباره حضور این جانباز در عملیات‌ها می‌گوید: «قبل از عملیات خیبر، جانباز شده بود. با این حال و در زمان جبهه، ما همیشه آماده باش بودیم، می‌رفتیم رزم شبانه، هر زمان امکان داشت که درگیر یک عملیات بشویم و ... . او با آن سن و سال، از جوان‌ترها فعال‌تر و آماده‌تر بود. آمادگی بدنی‌اش عجیب بود. پا به پای جوان‌ها و حتی فعال‌تر بود. به جای این که بعضی‌ها با او شوخی کنند که از سن‌و‌سالت گذشته و نیازی به حضورت در جبهه نیست، او به همه روحیه می‌داد. آدم زحمتکشی بود و نیامده بود برای کسب مقام. از ته دل عاشق انقلاب و اسلام بود». در 100 سالگی باز هم سرحال بود همرزم «حاج علیقلی» در پایان می‌گوید: «این اواخر حالش خوب نبود. سنش بالای 100 سال بود. یک مقداری آلزایمر هم داشت. البته باز هم پیگیر حال ما بود و گاهی زنگ می زد. همیشه هم با روی گشاده و باز برخورد می‌کرد. کسی که 100 سال داشته باشد، معمولا راه رفتن هم برایش سخت خواهد شد اما او باز هم سر حال بود و بگو و بخندش را داشت».