از «فردوست» اصرار، از «ثابتی» انکار!

گروه تاریخ -  در صفحه تاریخ مورخ 13 آذر 1402، به تفصیل درباره شخصیت و اقدامات پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک و نفر دوم این سازمان مخوف امنیتی سخن گفتیم و اطلاعاتی درباره پیشینه خانوادگی و اقدامات وی در دوران حضور در ساواک مطرح کردیم. انتشار مستند «پرویز ثابتی» از شبکه رو به اضمحلال و بهائی «من و تو» بهانه ما برای انتشار آن نوشتار بود. اما به دلیل محدودیت فضا، تحلیل دقیق‌تر و بررسی ادعاهای ثابتی در آن گزارش ممکن نشد و ما به ناچار، طرح آن ها را به فرصتی دیگر موکول کردیم. در این نوشتار سعی خواهیم کرد به یکی از مباحث مطرح شده از سوی ثابتی بپردازیم که شاید کمتر از سوی منتقدان مورد توجه قرار گرفت، اما در واقع بررسی آن می‌تواند زوایای حقیقی شخصیت ثابتی را روشن و دلیل برخی اظهارات وی را نمایان کند. در قسمت چهارم مجموعه مستند «پرویز ثابتی»، وی بعد از پرسشی درباره «حسین فَردوست» می‌گوید: «آن‌طور که اعلیحضرت تا آخر به این فردوست اعتماد صددرصد داشت، [نبود!] اگر اختلافی راجع به گزارش‌ها بود فردوست باید قضاوت می‌کرد که چه کسی راست می‌گوید؛ ولی [شاه] نمی‌دانست که این فسیل و بی‌فایده است. موقعی که رئیس بازرسی شاهنشاهی شد، مجبور بود که به مراسم سلام بیاید [وگرنه] تمام سال‌های آخر در هیچ‌جلسه‌ای شرکت نکرد [چون] حالش را نداشت. در بازرسی شاهنشاهی آدم‌هایی مثل خودش را جمع کرده‌بود ... نتیجتاً هر گزارشی که می‌فرستادند ناقص بود و در دادگستری به جایی نمی‌رسید. یکی از دلخوری‌های عمده فردوست این بود که گزارش‌هایی که می‌فرستاد به دادگستری، به جایی نمی‌رسید و به تعقیب قانونی منجر نمی‌شد ... از این بابت غُر می‌زد. گاه و بی‌گاه یک کنایه‌هایی هم به اعلیحضرت داشت که [نشان می‌داد] خیلی هم وفادار نیست.» ثابتی در جایی دیگر، صحبت‌های فردوست را «خسته‌کننده» عنوان می‌کند و می‌خواهد که او را موجودی تنبل و غیرمسلط به کار نشان دهد. اما چرا باید چنین کند؟ حسین فردوست یکی از بنیان گذاران ساواک و از افراد بسیار مورد اعتماد شاه بود. او را چشم و گوش محمدرضا پهلوی می‌دانستند و به همین دلیل، مأمور تأسیس دفتر ویژه اطلاعات شد. ثابتی مدت‌ها به عنوان زیردست فردوست کار می‌کرد و از این رو، فردوست نسبت به وی شناخت بسیار دقیقی داشت و با نگاهی که آن را به «دقت ریاضی» تشبیه می‌کرد، کارهای ثابتی را زیر نظر می‌گرفت. بررسی صحبت‌های ثابتی و حمله سنگین وی به فردوست، از چند وجه قابل بررسی است:   نخست: تلاش برای بی‌اعتبار کردن اسناد تاریخ انقلاب حسین فردوست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را ترک نکرد یا شاید نتوانست از کشور بگریزد. او بعد از مدتی بازداشت شد و در دوران بازداشت، دست به نگارش خاطراتش زد که محتوای آن در نوع خود بی‌نظیر است. این خاطرات که عمدتاً هم‌خوانی مناسبی با اسناد به جا مانده از دوره پهلوی دوم دارد، توانست رازهای بسیاری از سندها و روابط میان دولتمردان دوره پهلوی را برملا کند. تنظیم و ویراستاری دقیق این خاطرات، توسط «عبدا... شهبازی» صورت گرفت و «خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست» خیلی زود به یکی از پرفروش‌ترین و پرمراجعه‌ترین آثار مربوط به تاریخ دوره پهلوی تبدیل شد و بسیاری از پژوهشگران برای ارتقای سطح کار خود به آن رجوع می‌کردند. بعد از انتشار این اثر، بسیاری از وابستگان به دربار پهلوی کوشیدند تا در صحت انتساب این خاطرات به حسین فردوست تشکیک کنند، اما با انتشار فیلم مصاحبه‌های وی، عملاً در سکوت مطلق فرو رفتند و ترجیح دادند سخنی درباره وی بر زبان نرانند. تلاش پرویز ثابتی برای منکوب کردن حسین فردوست، تضعیف جایگاه وی در دربار محمدرضا پهلوی و تشکیک در توانمندی‌های وی به عنوان یک مأمور زبده اطلاعاتی، در واقع به نوعی، تلاش برای ضربه زدن به یکی از منابع مهم بررسی تاریخ دوره پهلوی است که دست برقضا، زوایای رسواکننده‌ای از سوابق این رژیم را برملا می‌کند.   دوم: انکار تفسیر فردوست از شخصیت ثابتی در میان تمام تفاسیری که درباره شخصیت پرویز ثابتی و عملکرد وی در ساواک وجود دارد، تفسیر و تحلیل حسین فردوست یکی از بهترین‌هاست. او با نگاه دقیق به همه جوانب رفتار شخصی و سازمانی پرویز ثابتی، به بیان نکاتی درباره وی می‌پردازد که شاید در کمتر منبعی مشابه آن را بیابید. برخلاف ادعای ثابتی که خود را فردی منتقد و بیزار از فردوست نشان می‌دهد و در تلاش است از درجه وفاداری وی نسبت به شاه بکاهد تا شاید بتواند اظهارات وی را در خاطراتش نقض کند، ثابتی از افرادی بود که به طور منظم اخبار و اطلاعات مربوط به ساواک را به صورت کاملاً غیررسمی و مخفیانه در اختیار وی می‌گذاشت. حسین فردوست در این باره می‌نویسد: «ثابتی به عنوان مدیرکل سوم ساواک هر 15 روز یک‌بار در جلسات هماهنگی رده 2 در دفتر ویژه اطلاعات شرکت می‌کرد ... پس از خاتمه جلسه می‌ماند و اجازه ملاقات با من را می‌خواست که ملاقات می‌کردم ... ثابتی اخباری از وضع ساواک به طور غیررسمی به من می‌داد. از جمله می‌گفت که نصیری از طریق راننده من رفت و آمدهایم را زیر کنترل دارد ... در زمان انقلاب ... ثابتی بدون اطلاع قبلی هفته‌ای حداقل دوبار به دفتر می‌آمد و بیشتر اخبار تظاهرات را می‌داد که قبلا به اطلاع دفتر رسیده‌بود ... ثابتی بیش از حد از مأموریت و ریاست من در تمام پست‌هایم تعریف می‌کرد و مدعی بود که پس از رفتن من ساواک بی‌نظم و انضباط شد و از نظر فساد و سوءاستفاده به سطح زمان تیمور بختیار سقوط کرد.» فردوست اطلاعات دقیقی درباره شخصیت و اقدامات ثابتی ارائه می‌کند که هم‌خوانی زیادی با اسناد موجود دارد. او درباره رواج شکنجه توسط ثابتی می‌نویسد: «افراد جاه‌طلبی از نوع ثابتی به دنبال موفقیت‌های سریع بودند و در شرایطی که می‌توانستند با یک گروهبان و کابل متهم را به آن‌چه کرده و نکرده معترف کنند و تشویق بگیرند، وقت خود را به فکر کردن [برای بازجویی] و صرف انرژی تلف نمی‌کردند.» فردوست تصریح می‌کند: «طبیعی است که چنین سازمانی که فرد جاه‌طلبی چون ثابتی در رأس آن قرار می‌گیرد و توسط عنصری از نوع نصیری هدایت می‌شود و مسئول رژیم (محمدرضا) نیز از آن امنیت مطلق را انتظار دارد، بی‌آن که عوامل نارضایتی جامعه را بشناسد، به چه فجایعی دست می‌زند.» فردوست در بخش دیگری از تحلیل خود درباره ثابتی، او را فردی بسیار جاه‌طلب معرفی می‌کند و ضمن اشاره به سوءاستفاده‌های مالی و رفتارهای غیراخلاقی وی به عنوان «مقام امنیتی»، ثابتی را بیشتر فردی سیاسی می‌داند تا اطلاعاتی و تأکید می‌کند: «نصیری، معتضد و ثابتی در دوران خودشان به شدت ثروتمند شدند و هر کار خواستند انجام دادند.» بدیهی است که ثابتی در برابر تحلیل دقیق فردوست از شخصیت خودش، موضع بگیرد و او را فردی که دچار عقده ناشی از نادیده گرفته شدن از سوی شاه است، معرفی کند. این نکته، البته تأیید کننده شخصیت حسین فردوست و عامل نادیده گرفتن خیانت‌های وی در حق مردم ایران نیست، اما می‌تواند نشان دهنده ریشه‌های واقعی شخصیت ثابتی باشد که بیش از سه دهه بعد از مرگ فردوست، چاپلوسی خود را نسبت به وی و برای رشد و ارتقای بیشتر در رژیم پهلوی انکار می‌کند و به تخطئه وی می‌پردازد.