بلورهایی گرانتر از یاقوت

حمیدی- «بوت هایش را در برف کرد و زمزمه کرد؛ خدایا شکر، خدایا بیشترش کن، روسفیدمان کن... پرسیدم چرا عمق برف را می‎سنجی؟ برویم برف‎بازی کنیم بعد از سالی برف آمده... سرش را بالا آورد و با نگرانی گفت: دارم محاسبه می‎کنم عمق برف چقدر باید باشد تا تابستان آینده بتوانیم بدون قطعی آب سر کنیم... من هم نگران شدم و به جای خوشحالی برای بارش برف گفتم ان شاء ا... سه چهار برف دیگر خواهد بارید» نقطه سر خط. مشهد برف آمد اما این برف با همه برف‎های دیگر متفاوت است؛ اگر می‎شد تک تک دانه‎های برف را در مشک کرد تا آن را برای روز مبادا ذخیره کنیم بیراه نگفته‎ایم. آری وضعیت آب مشهد فوق بحرانی است و پیش‎بینی می‎شود تابستان داغ و بی‎آبی خواهیم داشت، سدها خشک شده‎اند و چشمه‌ها کم آب، چاه‎ها و قنات هم آن‎قدر افت کرده‎اند که باید مدام مجوز عمیق‎تر کردن چاه‎ها را بدهند. البته تاریخ نشان داده وقتی مردم سکاندار باشند خروجی مثبت خواهد بود، وقتی 70 سال پیش، حکومت آب را ملی کرد و میراب‎ها را کنار گذاشت عملاً میخ مدیریت و صرفه‏جویی را به تابوت آبخوان‎های کشور زد.  60 سال است که بدمدیریتی و بی‎تدبیری باعث شده آبخوان‎ها و دشت‎های خراسان خشک و خشک تر شوند، دیرزمانی مردم این خطه می‎دانستند چگونه در اوج بحران مصارف آبی را مدیریت کنند تا با بی‎آبی روبه‎رو نشوند. میراب‎ها کشت و کارها را مدیریت می‎کردند ولی امروز بخش کشاورزی که 85 درصد مصارف آبی استان را به خود اختصاص داده و بار امنیت غذایی را به دوش می‎کشد، اگر هم بخواهد مصارفش را بهینه کند، حامی چندانی ندارد و انگیزه‎ای برای مدیریت آب ندارد. امروز که دانه‎های برف را مانند دانه‎های یاقوت می‎شماریم دلیلش نگرانی از تشنه‎لبی است، نگرانی از بحران‎های آتی خشکسالی است، از رانش و فرونشست‎ها، از جنگ آب روستاییانی که تنها منبع درآمدشان چند رأس دام و یک قطعه زمین 500 متری است، از بحران اجتماعی در کلان‎شهر مشهد است. خدا کند عمق برف به نیم متر هم برسد، سرمایش را به جان خواهیم خرید.