پرونده هسته‌ای و برداشت‌های جناحی

مساله پرونده هسته ای ایران امری جناحی نیست که هر شخصی با ادعایی، خود را در آن محق جلوه دهد. در مناظرات انتخاباتی در سال ۹۲ که آقای جلیلی نیز در آن حضور داشت، زمانی که درباره پرونده هسته‌ای بحثی شد، علی اکبر ولایتی در پاسخ به سعید جلیلی عنوان کرد که «صرف نوشتن بیانیه، رفتن وخواندن آن، دیپلماسی نیست». اگر مواضع آقای روحانی فارغ از این موضوع دانسته شود، ولایتی که سال‌ها وزیر امور خارجه کشور بود، بیان کرد که جلیلی زبان دیپلماسی را بلد نیست. این در حالی است که هر دو این اشخاص در جبهه اصولگرایی تعریف می‌شوند. حال سوال این است که چه شد بعد از چندین سال جلیلی زبان دیپلماسی را آموخته است؟ اگر ایشان درک درستی از دیپلماسی و مذاکره داشتند کشور با شش قطعنامه بین‌المللی در زمان مسئولیت‌شان مواجه نمی‌شد. ادبیات دیپلماتیک جلیلی و دولت متبوعش ایران را به مرحله‌ای رساند که نتایج آن را دیدیم. از آن شش قطعنامه‌ای که علیه ایران به تصویب رسید، ۴ قطعنامه اجرایی و با توجه به ماده ۴۱ فصل هفت منشور سازمان ملل به تصویب رسید. مرحله بعد از آن ماده ۴۲ همان منشور بود که می‌توانست فشار علیه ایران تشدیدکند. این قطعنامه‌ها تحریم علیه ایران را بین‌المللی کرد و همه کشورها موظف شدند با پیروی از قطعنامه‌ها، ایران را تحریم کنند. با روی کار آمدن دولت یازدهم حداقل دستاوردی که حاصل شد چنین بود که قطعنامه‌های اجرایی را بدون اثر کرد و در مرحله بعد جنبه اجرایی به توافقات هسته‌ای داد که قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت تضمین‌کننده آن است.
ادامه در صفحه ۶