به مسائل روانی بیشتر باید پرداخته شود

آن چه که مسلم است در ارتباط با تمامی جرایم از جمله همین قتل (آتنای عزیز) می‌تواند به انحاء مختلف صورت گیرد، این نکته اساسی است که ما باید رویکردمان فرافردی باشد. وقتی شما رویکردتان فرافردی باشد طبیعتا خیلی از مسائل و عوامل را در بروز جرم دخیل می دانید. و اگر قرار است تدابیری اندیشیده شود با توجه به سطوح مختلف مسائلی که می‌توانند زمینه ساز یا آشکار ساز این مسئله باشند برخورد باید صورت گیرد. اعدام یک مجازات است که حق اولیاءدم مقتول می‌باشد و شرع مقدس آن را محترم دانسته است.
ما تا زمانی که فقط فرد را مسئول بروز جرم می دانیم، اعدام کردن او شاید این طور
به نظر برسد که او تنبیه و مجازات شده و افراد دیگری که در شرایط مشابه قرار گرفته اند
با در نظر گرفتن مرگ در ملا عام دست به اقدامات مجرمانه مشابه نخواهند زد. ولی واقعیت این است که در وقوع یک جرم عوامل بسیار متفاوتی دخیل هستند. و اگر ما بخواهیم نوع نگاه به مجرم را داشته باشیم بالطبع ساز و کار


برخورد با این مسائل چه از لحاظ پیشگیری
اولیه، ثانویه و یا ثالثیه باید اتخاذ شود. و الا شما بیجه را داشتید، خفاش شب را داشتید،
خیلی‌ها بودند که حتی دست به قتل های
سریالی زدند و اعدام شدند که نمی‌توان
گفت بی‌تاثیر بود. اما آنچه که
از بین نرفت همان عوامل و زمینه‌هایی بودند که موجب می شد یک فرد تبدیل به قاتل سریالی یا یک متجاوز شود.
از این لحاظ من به نظرم می‌رسد که نوع تمهیداتی که باید برای پیشگیری اندیشیده شود، تمامی سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی و غیرانتفاعی را باید شامل شود. به نحوی باشد که ما نگاهمان نگاه توان بخشی باشد برای افرادی که در معرض انجام چنین جرائمی هستند. هرچه فرد با تنبیه شدیدتری رو به رو شود عامل بازدارنده‌ای برای مشاهده‌کنندگان خواهد بود و می تواند نوعی تسکین باشد برای خانواده مقتول یا قربانی. ولی اگر نگاهمان نگاه کلان باشد به جنبه‌های دیگر هم می‌توان رسید.
**
سطوح بررسی جرم
در خیلی از کشورها افرادی که این جرائم را انجام می‌دهند روان شناسان روی این ها کار می کنند تا ببینند جرایمی که از این افراد بروز کرده می‌تواند چه ریشه‌هایی داشته باشد.
مطابق با آن می آیند نوعی استراتژی هایی برای پیشگیری اتخاذ می کنند. باید در برخورد با جرایم پنج سطح را در نظر گرفت. سطح کلان، سطح منطقه‌ای یا جغرافیایی، سطح فرهنگ، خرده فرهنگ و خانواده، سطح زندگی روزمره و سطح آخر فرد است. برای کار کردن در مورد جرائم از جمله همین مورد آخر باید از سیاست گذاری ها و قوانین باید دستخوش تغییر و تحول شود تا آن منطقه ای که فرد در آن زندگی کرده تا آن خانواده ای که این فرد در آن رشد کرده و زندگی روزمره ای که او داشته تا در نهایت او را تبدیل به یک مجرم جانی کرده است.
**
آموزش، گمشده پیشگری از جرم
از این لحاظ به نظر می‌رسد تمهیداتی که باید انجام شود در سطح بسیار کلان است. آموزش و پرورش که نهاد مستقیمی در آموزش رسمی جامعه است و تدوین کتب درسی را به عهده دارد جنبه پیشگیری اولیه را در آموزش دانش آموز در القای مهارت های سلامت روانی، مهارت مراقبت از خود باید داشته باشد. انجمن اولیا و مربیان نقش بسیار پررنگی باید داشته باشد در آگاه سازی خانواده ها در خصوص زمینه‌هایی که می تواند منجر به از بین رفتن سلامت روانی فرزندانشان شود یا اینکه خانواده اگر دارای مسائلی هست مساعدت لازم در آن زمینه را انجام داده و به مراجع ذی ربط ارجاع دهد. افراد درمانگری که بتوانند مشکلات خانواده را برطرف کنند... عوامل نظارتی و مراقبتی باید گسترش یابد تا مسئله بهداشت روانی افراد بیش از پیش اهمیت پیدا کند. چرا که همان قربانی و همان قاتل قربانی این اجتماع اند. قربانی، قربانی قاتلی شده که خودش قبل تر قربانی شده است. چون ابیوز یا سوءاستفاده یک چرخه است و یک چرخه نسلی است و در خانواده ممکن است برای چند نسل ادامه پیدا کند. ما به شکل مستقیم نه در آموزش مدرسه ای و نه در آموزش رسانه ای مسئله آموزش و تربیت جنسیتی را مورد توجه قرار نمی دهیم و طبیعتا خیلی از افراد توانایی های مراقبت از خود را ندارند و وقتی مبتلا شدند به خاطر اختلال روانی پیش آمده خودشان تبدیل به ابیوزر یا سوءاستفاده کننده می شوند. یعنی قربانی خودش ارتکاب کننده می شود. از این لحاظ نوع نگرش نسبت به جرم باید بازنگری شود تا بتوانیم به افراد کمک کنیم تا گسترش پیدا نکند این مسائل.
به نظر می‌رسد این مسائل نیاز به یک عزم ملی دارد تا تمام نهادهای اجتماعی درگیر نسبت به آن فکر و سیاست گذاری کنند. انجمن ها و کمپین ها باید برای حمایت از قربانیان سوءاستفاده‌ها تشکیل شود. شما می‌بینید که فقط در حد یک خبر و التهاب است و بعد فرو می نشیند. شما هیچ پشتوانه فرهنگی برای ریشه‌کن کردن این مسئله نمی بینید. اهرم های اقتصادی و اجتماعی کجاست که بخواهد به فریاد خانواده های مرتبط برسند. شما آگاهی رسانی را ندارید. به همین خاطر این اقدامات نمی تواند عامل از بین برنده ریشه های ارتکاب جرم باشد.