پاسخگوئی،شرط رستگارى

مسعود خوشابى- اهل قلمى در این سرزمین تاریخى پیدا نمى‌شود که نه تنها به آنچه مرتبط به بیان مطالب درچارچوب قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران منعکس شده، آگاهى دقیق نداشته باشد بلکه مو به مو آن را ازحفظ نباشد. در همین راستا اهالى مطبوعات نه تنها از آن چه همسنگران خود مى‌دانند، به خوبى واقفند بلکه در گامى فراتر، از قانون مطبوعات نیز علم واطلاع کافى دارند. آنچه به عنوان هدف و رسالت در این اصول محوریت دارد و مورد تاکید واقع شده‌اند «روشن ساختن افکار عمومى وبالا بردن سطح معلومات و دانش مردم» (ماده ٢ ، بند الف ، قانون مطبوعات ،١٣٨١)است. اگر بخواهیم به تحقق این اصل منصفانه توجه کنیم، ملاحظه خواهیم کرد که مطبوعات در ایران - مستثنى از نظرکردگان واز مابهترانى که مادام‌العمر به کوه اُحُد تکیه زده اند، باتوجه به امکانات و محدودیت‌هاى شان با چنگ و دندان هم شده، در این راستا حرکت کرده و مى کنند. سال ١٣۵۴ هیاتى از روزنامه نگاران از کشور همسایه‌مان، ترکیه مهمان جامعه مطبوعاتى ایران بودند، آنها در محافل شبانه به طور دوستانه و غیررسمى از فشارهاى دولت وقت ترکیه ابراز انزجار مى‌کردند و از پایدارى خود احساس افتخار که: سالانه بین ٧٠٠ الى ٨٠٠ روزنامه نگار را به بهانه‌هاى واهى در اسارت نگه داشته و با این وجود خانواده مطبوعاتى آن کشور همچنان پایمردانه در کنار سایر ارگان‌هاى حزبى آن کشور جایگاه خود را حفظ کرده است. آنها با روحیه هاى بالا به پرداخت هزینه‌هاى ثمین در راستاى اهدافشان واقف بودند، آ نها در اوج موج حمایت جهانىِ به خصوص روشنفکران از مبارزه مسلحانه در مقابل حکومت‌هاى مستبد، به عظمت کارشان واقف بودند و چه بسا براى سایرین آینه عبرت .
خوشبختانه امروزه جاى نکوداشت دارد که بر خلاف آن سال‌ها که روزنامه‌هاى مملکتمان فقط سیاه وسفید بودند، نه تنها روزنامه‌هاى مان رنگین شده اند، بلکه اندیشه‌هاى اهالى مطبوعاتمان نیز به مراتب از دو رنگ رسمى قدیمى بدر آمده واز آ ن ها فاصله چشمگیرى گرفته است. مى دانیم شناخته شده‌ترین و کارآمدترین روش «روشن ساختن افکار عمومى و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم» نقد وضع موجود است. بینى وبین الله مطبوعات در این زمینه، علیرغم خطوط پررنگ و پرشمار قرمز موجود، کم نگذاشته‌اند و کم وبیش جواب خیر یا شر رفتارشان را دیده‌اند و مى‌بینند و خواهند دید ، اما علیرغم این تلاش نفس‌گیر و جان گداز، دستگاه‌هایى که مخاطب این انتقادها هستند، در اکثر مواقع، هیچ گونه عکس‌العملى در جهت رشد و شکوفایی اذهان مردم از خود نشان نمى‌دهند. دستگاه‌هاى مورد اشاره انگار نه انگار ، اصلا و ابدا ،حتى به روى مبارکشان نمى‌آورند که مورد انتقاد واقع شده‌اند و باید پاسخگو باشند ، به راى العین ملاحظه مى‌شود آنها براین باور نیستند که موظف به جوابگویى در قبال گفتار و کردارشان در پیشگاه منتقدان و مردم هستند. راستى چرا وضع چنین است ؟ چرا جایگاه رفیع نقد و ناقد در مملکت ما تا این حد سقوط کرده که سزاوار بى‌محلى، یعنى بدترین نوع ناسزا، قرار گرفته است؟ آیا آنان که مورد نقد قرار مى‌گیرند، آن چنان در موضع ضعف قرار دارند، که سکوت و سر افکندگى را ترجیح مى دهند؟ آیا براى دستگاه‌هاى ماشاءالله پرشماروپر طمطراق مملکتمان، استخدام چند نفر صاحب نظر که جوابگوى انتقادها باشند، کار پرهزینه و دشوارى است؟ آیا ورود به این عرصه، توقعات ذهنى مردم را بالا مى برد و چه بسا پاره اى از موسسه‌ها نمى‌خواهند باب این مسیر گشوده شود؟ چه بسیار مراکز قدرتى که ادعاى پاسخگویى مى‌کنند، اما از کوچکترین انتقادها بر افروخته مى‌شوند و اگر دست به قبضه شمشیر نمى‌برند حداقل آن را از پرشالشان همچین بگى نگى، در معرض دید ناقدان قرار مى دهند. یک درس بزرگ تاریخى این است که عدم جوابگوئى به نقداست که خیل اعتراض ها را موجب مى شود، و نتیجه مستقیم این درس گران سنگ این که عقل سلیم حکم مى‌کند که جواب ناقد را دادن کم هزینه تر وسهل تر است تا جواب معترضان مشت گره کرده و کف بر دهان آورده را. در خاتمه جاى تقدیر دارد که «روشن ساختن افکارعمومى و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم» على القاعده مى‌بایستى اصلى‌ترین دغدغه خاطرهمه ما در هرجایگاه و مقامى باشد، زیرا در تحلیل نهایی تاریخ واقعى هر کشورى را اراده معطوف به آگاهى اکثریت مردم آن کشور مى‌سازد .