روزنامه اعتماد
1395/12/08
پيمانشكن هر آينه گردد شكستهحال
سيد محمد بهشتيهفته گذشته در پي چندروز بارندگي، لابهلاي اخبار ناراحتكننده سيل در نواحي مختلف كشور، خبر نگرانكننده آبگرفتگي تختجمشيد نيز منتشر شد. همه ميدانيم كه رطوبت تا چه اندازه ميتواند براي بنايي سنگي زيانبار باشد. فرداي آن روز تصاوير اميدواركنندهاي از آبراهههاي اين بنا نشان ميداد كه سيلاب بهخوبي در حال تخليهشدن است، و نهايتا روز سوم با تختجمشيدي مواجه بوديم كه گويي هيچ باراني به خود نديده است. اين درحالي بود كه حوادث متواتر جاري شدن سيل در شهرهاي مختلف، چنين اخبار رضايتبخشي در پي نداشت و بهعكس كاملا نااميدكننده بود؛ پلي در جاده بم- كرمان خراب شد، سد جهرم در هم شكست، اتوبانهاي جديد قزوين – زنجان، قزوين – رشت و زنجان - تبريز به علت كولاك مسدود شد و خلاصه گرهي به گره ديگر افزوده شد. اين يعني به جاي نگراني براي اثري دوهزاروپانصدساله بايد نگران مستحدثات جديدمان باشيم. به سخن ديگر امروز بيش از اينكه از بحرانهاي اقليمي صدمه ببينيم، از سوءتدبير و بيتوجهيمان به اندازههاي اين سرزمين است كه خسارت ميبينيم. جالب اينكه با وجود هزينه هنگفتي كه صرف ساخت اتوبانهاي جديد ميكنيم، در هنگامه بحرانهايي چون كولاك و سيل، اين راهها مسدود شده و عاقبت همان جادههاي قديم قزوين – زنجان يا قزوين - رشت است كه اتصال شهرهايمان را برقرار نگه ميدارد؛ يعني جادههايي كمترين خسارت را ميبيند كه انطباق خوبي با راههاي تاريخي دارد، و راههاي جديد درست به اين علت تخريب ميشود كه وفادار به اندازهها و مختصات محيط نيست. به تعبيري خسارتهايي كه امروز ميپردازيم خسارت پيمانشكني و عدم اعتماد به قول و فعل گذشتگان است.
امروز پيمان بستن را محدود به معاهداتي كه رسما ثبت ميكنيم، مثل ازدواج و معاملات اقتصادي و سياسي، ميپنداريم. درحالي كه پيمان در گذشته معنايي بسيار عميقتر و پردامنهتر از امروز داشت تا بدانپايه كه ايزد مهر، نگهبان عهد و پيمان بود. در ادبيات فارسي و متون ديني، بسيار به حفظ پيمان سفارش شده و پيمانشكني مذموم شمرده شده است. اينكه پيشينيان راستي و «بر سر پيمان بودن» را اساس هستي ميدانستند، نشان ميدهد كه معناي پيمان را نيز همچون بسياري مفاهيم ديگر تقليل داده و از ياد بردهايم.
پيمان (پيمون) به معني «اندازه گرفتن» و بر سر پيمان بودن به معني مراعات اندازههاست. پايبندي به اندازهها را در برخي امور زندگي به وضوح درك ميكنيم؛ مثلا ميدانيم كه چه اندازه از هر پايه غذايي برايمان مفيد است و براي سنجش هر چيز پيمانهاي داريم؛ در معامله و خريد و فروش به پيمانههايي نظير متر و ريال و گرم و... وفاداريم؛ حتي در روابط انساني اندازه نگه ميداريم. ولي در اموري چون احداث راه و پل و سد و بند و خانه و... خود را ملتزم به پيمان و اندازهاي نميدانيم. براي همين است كه دايما متعرض حقوق كوه و رود و درخت و زمين و آسمان ميشويم و بدتر آنكه از اين رفتار پيمانشكنانه احساس گناه نميكنيم و تبعات آن را به گردن نميگيريم. ما بيش از آنكه بر اندازهها اتكا كنيم، بر دانش و مصالح و ابزارهاي جديد اعتماد كردهايم و همين هم سبب شده كه گاهوبيگاه حادثههايي نظير آنچه رخ داد ما را غافلگير و مغموم كند.
پيمانشكني فقط غش در معامله نيست؛ همينكه به اندازههاي محيط بياعتنا باشيم، پيمانشكني كردهايم و پشتپا زدهايم به همه زحماتي كه پيشينيان به روزگاران براي احصاي اين اندازهها كشيدهاند. آنان به خوبي دريافته بودند كه پيمانشكني در تعامل با محيط، شيرازه زندگي را از هم ميپاشد و به آشوب منجر خواهد شد. اين سبب ميشد نه تنها ايرانيان كه حتي تازهواردان به اين سرزمين نيز خود را ملزم به اعتماد به دانايي اهل اين سرزمين و سنجههاي آنان كنند. مثلا پس از آمدن اعراب به ايران، ﺧﺎﻟﺪ ﺑن ﻋﺒﺪاﷲ از سوي هشام، خليفه اموي، حاكم عراق (بخشي از ايران آن زمان) شد. وقتي او از هشام اجازه خواست كه بر روي دجله، در جايي كه مناسب تشخيص داده بود، پلي احداث كند، هشام به او نوشت كه اگر اين كار شدني بود حتما پيش از اين دهقانان ايراني كرده بودند. و چون خالد اصرار كرد، هشام به شرطي پذيرفت كه اگر پل آسيب ديد او خود خسارتش را بپردازد. ديري نپاييد كه پل بر اثر طغيان رودخانه ويران شد و خالد مجبور به پرداخت جريمه شد. در اين حكايت درس بزرگي است و آن اينكه نه تنها به آن كارهايي كه گذشتگان كردهاند بلكه حتي به آن كارها كه نكردهاند نيز بايد اعتماد كرد!
ميراث فرهنگي همچون كتابي است كه در اوراق آن پيمانههاي محيط نهفته است. پلهاي تاريخي عموما با مراعات كامل حريم و اندازههاي رودخانه ساخته شده كه احتمال تخريب به حداقل كاهش پيدا كند. بهترين مثال آن پل علي بن حمزه، بر روي رودخانه خشك شيراز است. اواخر دهه 70 بود كه روزي از شيراز با من تماس گرفتند كه به دليل بارندگي، سيل و طغيان پيشبيني شده و احتمال ميدادند اين پل مانعي باشد كه طغيان و خسارت را تشديد كند و اجازه ميخواستند كه آن را تخريب كنند! با خود فكر كردم كه طغيان رود شيراز كه موضوع جديدي نيست، اين پل هم كه هزار سال قدمت دارد، پس چطور امروز ناگهان به اين نتيجه رسيدهايم كه اشكال از اين پل است! از آنجاكه باور نميكردم پل مقصر باشد، خود را به شيراز رساندم. در بازديد متوجه دو نكته شديم؛ اولا اين پل در اصل هفتچشمه (طاق) بوده كه دو چشمه آن بر اثر پيشروي خيابانهاي جديد از دو سمت، كور شده بود و اين يعني به حريم رودخانه تجاوز و عرض رودخانه كم شده بود، دوم اينكه وقتي شالودههاي پل را پيدا كرديم متوجه شديم كه بستر رودخانه در آن سالها به علت ريختن نخالههاي ساختماني، بيش از سه متر بالا آمده، كه اين هم باز تجاوز به اندازههاي رودخانه بود. يعني علت طغيانهاي گاه و بيگاه رودخانه، تعرض به عرض و عمق آن بوده و برخلاف تصور ما، اين پل بود كه اندازههاي واقعي رودخانه را (با احتساب حداكثر ميزان آب) فرياد ميزد و خطر پيمانشكني را گوشزد ميكرد و ما قصد داشتيم معضل طغيان را به گردن اين پل بيندازيم! در اين چند دهه بيش از بلاياي طبيعي، از پيمانشكنيمان صدمه ديديم و در هفته گذشته بار ديگر به اين حرف حافظ رسيديم كه نتيجه پيمانشكني، شكستهحالي است.
*تيتر از ابيات حافظ انتخاب شده است
سایر اخبار این روزنامه
علاقهای به فیلم تلخ ندارم
حرام وممنوع!
شما که هستید که ميگوييد اجازه سخنراني نمیدهیم
تيشه به ريشه اقتصاد
تكليف اروپايي ايران
بيرون وكلا ديگران را و درونشان خودشان را ميكشد
كار سخت اصولگرايان
به مانند دوم خرداد حماسهاي ماندگار بود
پيمانشكن هر آينه گردد شكستهحال
پرداختجريمه غيبتسربازي تمديد شد
1/5 ميليون تومان
از نفس افتاديم از بس پيگيري كرديم
نبردي براي حيات
روشنفكران مسووليت بپذيرند
صورتهاي مالي موهوم پذيرفته نميشود