چرا مقابل نقض برجام خلع سلاح هستيم؟

1ـ فدريكا موگريني ادعا مي‌كند كه در بخش مقدمه توافق هسته‌اي ايران «نيم‌جمله‌اي» با اين مضمون وجود دارد كه خواستار قرار دادن برجام به عنوان زيربنايي براي تعامل سازنده در منطقه است، و تا امروز هيچ كدام از مقامات وزارت امور خارجه پاسخ مناسبي به چنين ادعايي نداده‌اند و عباس عراقچي تنها به بيان جمله‌اي كلي دراين باره بسنده مي‌كند. ادعاي موگريني و انفعال دستگاه سياست خارجه دراين باره در حالي است كه پيش از اين نيز بارها مقامات غربي ادعاهايي را درباره مفاد و محرمانه‌هاي جلسات هسته‌اي ايران و 1+5مطرح و مقامات ايراني به جاي تشريح منطبق بر واقعيت حقايق، به بيان عباراتي مبهم و كلي قناعت كرده بودند. 
زماني مي‌توان ادعاهاي طرف غربي را مهم ارزيابي كرد كه به يادآوريم رويكرد وزارت امور خارجه كشورمان در واكنش به تفسيرهاي جانبدارانه غربي‌ها از متن برجام و قطعنامه 2231 مناسب نبوده، آن هم در شرايطي كه مرجع تفسير عبارات و واژگان برجام و قطعنامه 2231 طرف ايراني نيست و نهاد از اين مرجعيت برخوردارند كه در يكسان بودن منافع آنها با امريكا و اروپا قطعيت وجود دارد(اگر نگوييم امريكا و اروپا خود مرجع تفسيركننده هستند، كه هستند).
2ـ دولت شش ماه بعد از روز اجراي برجام تاكنون مهم‌ترين هدف خود را برجسته‌كردن «دستاوردهاي ذهني برجام» به جاي «دستاوردهاي عيني» قرار داده و در مقابل هيچ طرح و برنامه‌ريزي مشخصي براي مقابله با نقض برجام توسط امريكايي‌ها ندارد. «برداشته شدن سايه شوم جنگ از سر كشور»، «از بين بردن مباني تحريم و نه خود تحريم»، «كوتاه‌ مدت كردن تحريم نظامي دائمي در فصل هفتم شوراي امنيت و نه برداشتن كامل آن»، «مسابقه گذاشتن كشورها براي تعامل با ايران بدون آنكه سرمايه‌گذاري‌هاي عملياتي شده باشد»، «لغو 12 تا 17 قطعنامه شورا و آژانس در يك روز بدون اشاره به تجميع آن در قطعنامه2231» و «وارد كردن سموم استاندارد براي محصولات كشاورزي بدون ارائه آمار و سند رسمي» گزاره‌هاي ذهني‌‌اي هستند   كه به عنوان دستاوردهاي برجام از آنها ياد مي‌شود كه اساس توافق هسته‌اي (بر اساس شعارهاي دولتمردان) را«بهبود آني معيشت مردم»، «رفع كامل تحريم‌ها»، «سرمايه‌گذارهاي شركت‌هاي مطرح خارجي در داخل» و «بازگشايي سوئيفت و به ‌واسطه آن عادي‌سازي ال‌سي‌هاي خارجي در كشور و همچنين توسعه روابط تجاري ـ بانكي با ساير كشورها» تشكيل مي‌دهد، اهدافي كه تقريباً هيچ كدام رنگ تحقق به خود نگرفته است. 
در تمام مدتي كه از روز امضا و اجراي برجام گذشته دولت اولويت خود در توافق هسته‌اي را « توجيه گري رفتار امريكا در نقض برجام»، «خارق‌العاده نشان دادن برجام» و «فرصت‌سوزي در پيگيري حقوق ابتدايي جامعه ايراني» قرار داده است و همين تعلل پيگيري حقوق تضييع شده جامعه ايراني توسط دستگاه ديپلماسي پرسش‌هاي مهمي را براي افكار عمومي به‌وجود آورده است؛ از جمله اينكه چرا دولت تدبير و اميد هيچ اراده‌اي براي پيگيري مطالبات پيش بيني شده ايران در مفاد برجام ندارد و به‌رغم نقض مكرر برجام توسط طرف امريكايي ـ اروپايي عملاً هيچ اقدامي را در جهت احياي حقوق بديهي جامعه ايراني صورت نمي‌دهد. 


اينكه دستگاه ديپلماسي هيچ اراده‌اي براي پيگيري نقض برجام و حقوق بديهي جامعه ايراني ندارد را بايد در متن برجام و حفره‌هاي حقوقي آن جست‌وجو كرد؛ حفره‌هايي كه به‌درستي تيم دستگاه سياست خارجه آن را پيش بيني كرده بود امروز به‌راحتي مي‌توانستيم « بخشي از تعهدات خود را به حالت تعليق در آورده» يا « اختلافات در اجراي برجام را در مسير صحيح و نتيجه بخشي دنبال كرده» و «مانع از نقض‌هاي آشكار متن و روح برجام مي‌شديم. »
2ـ پرده دري موگريني به معناي تأييد تفسير امريكا از متن برجام است. اگرچه هدف اوليه امريكا و اروپا «نقض برجام، عدم اجراي تعهدات و استمرار اجراي تعهدات توسط طرف ايراني » است اما هدف اصلي و بلند مدت ايالات متحده –اروپا تحميل مذاكرات مجدد و مشابه به ايران است كه تنها در سايه حفره‌هاي حقوقي برجام قابل تحقق است.  از جمله حفره‌هاي مهم برجام كه موگريني، اروپا و امريكا نسبت به آن چشم بد داشته و روي آن سرمايه‌گذاري كرده‌اند: «تفسيرپذير بودن متن» و «مرجع تفسير بودن كشورهاي غربي» است. 
حفره حقوقي مورد اشاره باعث شده كه تمام مقامات غربي از وزير امور خارجه و رئيس‌جمهور امريكا، آلمان، انگليس و فرانسه گرفته تا مسئول سياست خارجه اتحاديه اروپا و دبيركل سازمان ملل به آن اميد بسته و مواضع و جهت‌گيري‌هاي خود را در زمينه برجام بر همين اساس پايه‌گذاري كرده‌اند. 
موگريني در حالي عبارت «اين توافق مي‌تواند مسير را براي نوع ديگري از تعامل يا تعاملي سازنده‌تر در منطقه فراهم كند و زيربناي آن را ايجاد كند» را به عنوان معناي بخشي از مقدمه برجام ابراز مي‌كند كه بايد به ياد داشته باشيم وي بر اساس پيوست 4برجام نقشي تعيين‌كننده و ويژه در كميسيون مشترك برجام و كميسيون وزراي خارجه دو طرف مذاكره را داراست و حتي بايد از وي به عنوان داور يا مرجع تفسير‌كننده برجام نيز ياد كرد. 3ـ تحديد روح برجام به «ايجاد صلح و ثبات منطقه‌اي و جهاني» توسط مقامات غربي (كه بارها از سوي آنها ابراز شده است) نخست منجر به فرافكني از اهداف اصلي توافق هسته‌اي مانند«برداشته شدن تحريم‌هاي ضدايراني» مي‌شود، عدم اجراي تعهدات امريكايي و نقض متن ـ روح برجام را توجيه و ايران را همچنان الگوي تخريب صلح و ثبات منطقه‌اي معرفي مي‌كند. 
برهمين اساس است كه دبيركل سازمان ملل، سخنگوي دبير كل سازمان ملل، رهبران كشورهاي اروپايي موازي با رئيس‌جمهور و وزير امور خارجه امريكا تعريف خود را از برجام در قالب عبارت «خروجي برجام ايجاد صلح و امنيت جهان بود»طرح كرده‌اند و همپا با آنها مقامات ارشد دولت يازدهم و دوازدهم نيز دقيقاً همين جملات را تكرار مي‌كنند! رئيس‌جمهور كشورمان در سال اخير عنوان مي‌كند: «برجام توافقي به نفع امنيت و ثبات منطقه و جهان است» يا در ديدار دبيركل سازمان ملل متحد مي‌گويد: «برجام مي‌تواند الگوي خوبي براي صلح و ثبات در منطقه و جهان باشد.» معناي واقعي چنين عباراتي اين است كه ايران نيز معترف است كه پيش از امضاي توافق هسته‌اي تهديدي براي صلح و امنيت جهاني بوده و تضمين داده بعد از اجراي برجام رفتار و رويكرد گذشته خود را تكرار نكند، مهم‌تر آنكه با ابراز چنين جملاتي ايران تفسير غربي‌ها از متن برجام مبني بر اينكه «ايران تهديدي براي صلح و امنيت جهاني بوده و برجام مقدمه‌اي براي تنش زدايي است و مشابه اين مذاكرات بايد در حوزه موشكي نيز تكرار شود» را پذيرفته و مخالفتي با آن ندارد، كما اينكه از روز طرح ادعاهاي موگريني تاكنون وزارت امور خارجه به جاي پاسخ مستدل و ارائه تفسير مبسوط ايران از برجام و نيم بند مورد مناقشه آن، رو به سوي بيان عبارات كلي آورده است.