بحران اجتماعی یا بحران طبیعی مساله این است

وقوع رویدادهایی پیش‌بینی نشده چون زلزله یا امثالهم، به‌رغم همه آثار ناخوشایندی که به همراه دارد، به مثابه آیینه‌ای است که وضعیت فرهنگی و اجتماعی شهر و شهروندان را بازتاب می‌دهد. زلزله اخیر تهران را می‌توان بازتابی از ناکارآمدی حوزه فرهنگی و اجتماعی در کمک به حل مسائل غیر قابل پیش‌بینی همچون حوادث طبیعی دانست. فرضیه‌ای که عنصر محوری آن «بی‌اعتمادی» است و 3 مصداق بین از آن در زلزله اخیر پایتخت مشاهده می‌شود. اول، تعامل ناکارآمد میان شهروندان و دستگاه‌های مسئول: بررسی قوانین و مقررات موضوعه در حوزه مدیریت بحران چه در سطح ملی و چه در سطح محلی نشان می‌دهد که کشور با خلأ قانونی در این حوزه مواجه نیست. از این رو نمی‌توان پذیرفت که دستگاه‌های مسئول در حوزه بحران برای اینکه شهروندان پس از وقوع حوادث طبیعی می‌بایست چه اقداماتی را انجام داده و یا از انجام چه کارهایی اجتناب کنند، برنامه‌ای نداشته باشند. مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهرداری تهران در سال 94 گزارشی را منتشر کرده است که درآن با مقایسه رفتار شهروندان در ایران و برخی دیگر از کشورها در حین وقوع زلزله، به صراحت اشاره شده که پناهگیری در هنگام زلزله‌های مورد مطالعه در ایران به ندرت اتفاق افتاده و رفتار غالب در هنگام زلزله، چیزی جز فرار سراسیمه به سمت فضاهای باز نیست. این موضوع در زلزله اخیر تهران نیز تکرار شد و قاطبه شهروندان تهرانی حتی از نام نقاط امن و پناهگاه‌های پایتخت بی‌اطلاع بودند و برای حفاظت از جان خود با هجوم به خیابان‌ها، خودروی شخصی را به عنوان پناهگاه انتخاب کردند. این مساله که ناشی از ناکارآمدی در تعامل مؤثر میان دستگاه‌های اجرایی و شهروندان است و ایجاد شکاف میان تصمیم‌گیران و کاربران تصمیم را نشان می‌دهد، ریشه در ضعیف بودن شاخص اعتماد نهادی در کشور به عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی دارد. موضوعی که نه فقط بر حوزه مدیریت بحران، بلکه بر دیگر حوزه های حیات جمعی نیز آثار مخربی بر جای می‌گذارد. دوم، فقدان شبکه امداد سیستماتیک: تا کنون به کرات و در حوزه‌های متنوعی از علوم انسانی و اجتماعی،...
ادامه صفحه 16