فرصت‌ها و تهدیدهای یک اعتراض

فریاد از درد، نشانه بیماری است. چشم‌ها را می‌شود بست و بیماری را نادیده گرفت، اما این بدترین شیوه مواجه با بیماری است، زیرا هم به بزرگ شدن آن منجر شده و هم درمان آن را پرهزینه می‌‌کند. اعتراضات رخ داده را به‌جای تهدید باید فرصت تلقی کرده و به درمان پرداخت. این کار در بسیجی ملی و آن هم نه با مدیران معاش محور امتحان پس داده تکراری، بلکه با مدیران شیفته خدمت امکان‌پذیر خواهد بود. جامعه در عین قدرت، بیمار است و این بیماری به سایر وجود آن سرایت کرده است. ایران به‌علت قوی بودن همچنان روی پا ایستاده است اما نیاز به مداوای سریع و محاسبه شده دارد. برخی از اصولگرایان در کنار برخی اصلاح‌طلبان که هر دو نیز حاملان ژن خوب می‌باشند، از اعتراضات به‌عنوان فرصتی برای تخلیه نگرانی‌های خود و ادامه وضعیت موجود استفاده کرده و تصور دارند خاموش شدن اعتراضات می‌تواند تدوام آرامش خیال آنان را تا آینده دور سبب شود. این در حالی است که باید به اعتراضات به عنوان فرصتی برای اصلاحات نگریسته و عملیات پاکسازی سیستمی و ساختاری را با همه دردهای آن آغاز کرد. اصلاحات نباید نان مردم را هدف بگیرد، بلکه کانون توجه اصلاحات باید ساختارهای بیمار باشند تا با اصلاح و درمان آنها، نان بیشتری بر سفره مردم آورده شود. نارسایی‌ها ابعاد اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی، و... داشته و دارند. کانون اصلی بحران، نارسایی اقتصاد ی و وضعیت وخیمی است که ناشی از مدیریت ناکارآمد سال‌های طولانی می‌باشد. حتما یک‌شبه و کوتاه مدت رفع مشکلات ممکن نخواهد بود اما اگر سیستم بتواند جسارت پاکسازی و جراحی را به‌دست آورد، احیا در ریکاوری ممکن خواهد شد. فساد گسترده و سازمان یافته مبتنی بر رانت‌ها، تقسیم غنایم، پست‌ها، مقامات و... باید پایان یابد. مدیریت‌ها و مسئولیت‌های ناشی از میراث‌خواری باید برچیده شده و ایران نه در شعار بلکه در عمل برای همه ایرانیان باشد. الزامات علمی دست یافتن به شاخص‌های توسعه در تمامی سطوح و در رویکردهای داخلی و خارجی باید رعایت شده و شفافیت و قانونمندی مهم‌ترین اصل اداره کشور گردد. دو جریان غالب اصولگرا و اصلاح‌طلب کشور چه در اقتدار کامل خویش و چه در اتحادی که نام اعتدال گرفته است نه تنها کارنامه مطلوب نداشته‌اند، بلکه از نظر برخی می‌رود کارنامه مشروط دریافت نمایند. مردم خوبند و دوستدار کشور و همچنان پاسدار هر آنچه ایران را تهدید می‌نماید، هستند، اما دیگر نباید به بهانه‌ها و بنام صبر، اصلاحات اجتناب‌ناپذیر را به تأخیر انداخته و مردم را از بهشت دنیا محروم کرد. باید با تحقق دولت کارآمد و پاسخگو و در سایه حمایت مردم آگاه، بسترهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نفوذ را بست. باید خیال‌های دشمنان این سرزمین را بر باد داده و در کاستی‌ها بیشتر، به‌جای نشانه گرفتن دشمن، خود را نشانه بگیریم. تلگرام، تلگراف دیروز است. ماهواره امروز، تلویزیون دیروز است. مردم پایه‌های قدرت این نظامند و اگر کارکردها صحیح باشد هیچ رسانه و فضای مجازی قادر به ایجاد موج نخواهند بود. به‌جای جنگ با تکنولوژی، می‌تواند از آن‌ها به‌عنوان ابزار و فرصتی برای آگاهی و کمک برای تغییرات ساختاری و اصلاحات بهره گرفت. فضای مجازی و دنیای ارتباطات، مردم، این آماتورهای صحنه‌های سیاسی دیروز را به بازیگران حرفه‌ای بازی‌های عرصه سیاست امروز تبدیل کرده است. همان میزان که مردم فریب دشمن را نمی‌خورند، فریب سخنان و وعده‌های دور از دسترس داخلی را نیز نمی‌خوردند. باور کنیم نسل و جامعه سیاسی و اجتماعی امروز ایران، جامعه و نسل دیروز نیست. آنان هدف بازی‌های پیچیده انتخاب میان دوگانه امنیت و آزادی را می‌دانند. نباید آزادی و نان مردم قربانی این بازی دوگانه گردد. مردم امروز به این درک سیاسی رسیده و می‌دانند که بسیاری از معضلات کشور حاصل تصمیمات سیاسی بوده لذا باید قبل از هر چیزی در این حوزه به تجدید نظر روی آورد. ما به عنوان ایرانیان و ایران می‌توانیم بر همه مشکلات غلبه کنیم بشرطی که خرد جمعی در خدمت عقلانیتی منطبق بر واقعیت‌های داخلی و خارجی باشد.
 
×تحلیلگر مسائل سیاسی