باطل‌السحر جنگ رواني جديد دشمن

پس از تعليق 120 روزه تحريم‌ها توسط ترامپ و طرح چند شرط براي اعلام پايبندي امريکا به برجام، کشورهاي اروپايي به‌ويژه آلمان و فرانسه با هدايت امريکايي‌ها وارد دور جديدي از فشارهاي ديپلماتيک و جنگ نرم عليه نظام جمهوري اسلامي و مردم ايران شده و مي‌کوشند تا شکست‌هاي گذشته جبهه استکبار در مقابله با ايران را با تشديد فشارهاي اقتصادي و عمليات رواني عليه مردم ايران جبران کنند. آنچه که اروپايي‌ها و امريکايي‌ها را در اين دور جديد بر تضعيف دو مؤلفه اصلي اقتدار ايران يعني توان موشکي و نفوذ منطقه‌اي متمرکز کرده است برآوردهاي آنها از روند آشوب‌هاي اخير ايران و تجربه مذاکرات هسته‌اي است. 
اوايل دي ماه و پس از شکل‌گيري برخي از تجمعات و ناآرامي‌ها در چند شهر ايران، نمايندگان سنا و مجلس نمايندگان امريکا همصدا با ترامپ از اين ناآرامي‌ها ابراز خرسندي و اميدواري کردند که بتوانند به اين بهانه تحريم‌هاي جديدي را عليه ايران وضع کنند. در بخشي از قطعنامه H.Res.576 که روز سه‌شنبه 19 دي‌ماه به تصويب مجلس نمايندگان رسيده، آمده است: نمايندگان به دولت امريکا توصيه مي‌کنند از تحريم‌هاي هدفمند استفاده کرده و براي برگزاري جلسات اضطراري شوراي امنيت سازمان ملل و شوراي حقوق بشر سازمان ملل براي محکوميت دولت ايران استفاده کرده و از دولت امريکا نيز خواسته‌اند با تسريع صدور مجوزهاي لازم، امکان استفاده از فناوري‌هاي ارتباطي در داخل ايران را فراهم کند و از شرکت‌هاي ارتباطي نيز خواسته شده که درخواست‌هاي دولت ايران براي محدود شدن دسترسي به برخي از نرم‌افزارهاي پيام‌رسان را نپذيرند. پس از اين قطعنامه، آنگاه که سند راهبرد دفاعي امريکا منتشر مي‌شود، نقطه ثقل اصلي آن معرفي ايران به عنوان يکي از تهديدهاي اصلي منطقه است. در آن وزارت دفاع امريکا مدعي مي‌شود که ايران مشغول رقابت با کشورهاي همسايه است و اين کشور همزمان با ايجاد يک هلال نفوذ و برنامه موشکي، مشتاقانه به دنبال دستيابي به هژموني منطقه‌اي است. پس از آن است که رسانه‌هاي غربي از همگرايي و نزديکي اروپا با امريکا براي فراهم آوردن زمينه‌اي براي دور جديد مذاکرات سخن به ميان آوردند، به گونه‌اي که رويترز اعلام مي‌کند که اروپا براي راضي کردن «دونالد ترامپ» رئيس‌جمهور امريکا به حفظ برجام به دنبال فشار بر ايران در زمينه فعاليت‌هاي موشکي و منطقه‌اي است. همزمان با آن در اين روزها سفر مايک پنس، معاون رئيس‌جمهور امريکا به منطقه و تيلرسون وزير امور خارجه امريکا به اروپا با هدف زمينه‌سازي براي همگرايي بيشتر اروپا و امريکا و متحدان منطقه‌اي امريکا عليه ايران به محور اصلي خبرهاي معطوف به ايران تبديل شد. 
در کنار اين سفرهاي ديپلماتيک که با ادعاي مذاکره با مسئولين ذيربط در ايران نيز همراه است، رسانه‌هاي غربي به‌ويژه راديو فردا، بي‌بي‌سي، صداي امريکا و... همراه با شبکه‌هاي تلگرامي معاند بيروني و داخلي که به يمن انفعال مسئولين دوباره مجال تاخت و تاز بر افکار عمومي را يافته‌اند. متأثر از پيامدهاي آشوب‌ها دور جديدي از سياه‌نمايي‌ها و هجمه به نظام را آغاز کرده و مي‌کوشند تا با فضاسازي داخلي، زمينه را براي تمکين به آغاز مذاکره بر سر توان موشکي و  نفوذ منطقه‌اي ايران فراهم کنند.  آنچه را که در اين دور جديد عمليات رواني و متأثر از روند آشوب‌ها اين طيف از رسانه‌ها و طيفي از رسانه‌ها و فعالان داخلي بر آن متمرکز شده‌اند در چند محور زير است. 
1- اصرار بر ادامه آشوب‌ها و اعتراضات و دامن زدن به نافرماني‌هاي مدني. 2- بزرگنمايي آشوب‌هاي گذشته و بازتاب مجدد شعارها و اجتماعات گذشته. 3- القاي ناکارآمدي نظام در حل مشکلات و مسائل مردم. 4- بزرگنمايي مسئله بازداشتي‌هاي حوادث گذشته، خبرسازي نسبت به جان باختن بعضي از آنها که عمدتاً دستگاه‌هاي انتظامي و قضايي را که مسئوليت مقابله با آشوب‌ها را داشته و دارند، هدف گرفته‌اند. 5- زمينه‌سازي براي محکوميت حقوق بشري ايران در مراجع بين المللي با ادعاي بدرفتاري با بازداشتي‌ها که در اين روند البته برخي از نمايندگان مجلس و رسانه‌هاي حامي جريان اصلاحات به عنوان سرپل داخلي دشمن عمل مي‌کنند. 6- سياه‌نمايي فضاي داخلي در عين بزرگنمايي کمک‌هاي ايران به جبهه مقاومت نوع و سطح تبليغات و القائات مسئولين امريکايي و اروپايي و رسانه‌هاي آنها معطوف به احتمال خروج امريکا و اروپا از برجام و به تبع آن افزايش سطح تحريم‌ها و با هدف تأثيرگذاري بر نظام محاسباتي مردم و مسئولين اجرايي براي نشستن پاي ميز مذاکره براي مهار قدرت موشکي و منطقه‌اي ايران است، همانند شرايطي که براي برجام اتفاق افتاد.  به‌رغم اين برنامه‌ريزي‌هاي دشمن، متأسفانه در داخل برخي مسئولين اجرايي در حال تکرار همان اشتباهات گذشته در زمينه فرافکني نسبت به مسائل اصلي مردم و طرح مسائل حاشيه‌اي هستند و در عرصه عمل نيز متأسفانه با رفع فيلتر برخي از شبکه‌هاي معاند که نقش اصلي را در هدايت آشوب‌ها داشته و نظام هزينه ايجاد محدوديت براي آنها را پرداخته بود، عملاً ميدان را براي تحريکات مجدد آنها فراهم کرده است. 


اما آنچه که در اين مجال با توجه به آشکار بودن اهداف و برنامه‌هاي دشمن مي‌توان مورد تأکيد قرار داد اجماع مسئولان بر سياست‌هاي کلي و راهبردهاي نظام و قطع اميد آنها نسبت به امکان هرگونه مذاکره در مورد نقاط قوت نظام در عرصه اقتدار دفاعي و منطقه‌اي است. در اين عرصه آگاه‌سازي افکار عمومي نسبت به پيامدهاي اين‌گونه مذاکرات، ميدان بازي را از دشمن سلب مي‌کند، چرا که همان گونه که نتيجه مذاکره هسته‌اي اکنون تبديل به فرصتي براي دشمن براي تشديد تحريم‌ها و حتي به زعم خود به وادارسازي ايران به پذيرش مذاکره در زمينه توان موشکي و منطقه‌اي تبديل شده هرگونه مذاکره ديگر فرصت‌هاي دشمن را تقويت و قدرت و توان ايران را در تعاملات منطقه‌اي و داخلي کاهش مي‌دهد. 
نقش رسانه‌هاي داخلي نيز در پرهيز از سياه‌نمايي و ناکارآمدنمايي و ناکارآمدسازي دستگاه‌هاي داخلي در اين ميدان اهميت مضاعفي مي‌يابد، چرا که ديگر فصل رقابت‌هاي سياسي گذشته و اکنون تصويرسازي روشن از انقلاب و نقاط قوت آن باطل‌السحر جنگ رواني دشمن در شرايط کنوني خواهد بود و اين در حالي است که دستگاه‌هاي اجرايي نيز با خانه‌تکاني از مديران ناکارآمد مي‌توانند عزم جدي خود را براي خدمت‌رساني به مردم اثبات کنند.