پاسخ مشیت علایی، عنایت سمیعی و ضیاء موحد درباره ادبیات ملی

گروه ادب و هنر- چند سالی می‌شود که عبارت «ادبیات ملی» در کنار سینمای ملی، موسیقی ملی و... به بهانه‌های مختلف ازسوی سیاست‌گذاران و مدیران فرهنگی و حتی برخی از اهالی قلم شنیده می‌شود. درواقع مسئولان و سیاست‌گذاران فرهنگی- هنری راهکارهایی را برای ملی و جهانی شدن سینما، ادبیات و هنر ایران در دستور کار خود قرار داده‌اند و قرار است با خط مشی‌هایی که مشخص کرده اند و می‌کنند، بروز و ظهور «هویت ملی» را در آثار فرهنگی و هنری ازجمله آثار ادبی پررنگ‌تر کنند. ولی به نظر می‌رسد با تمام این تلاش‌ها و ریل‌گذاری‌ها و... هنوز تعریف روشنی از «ادبیات ملی» ارائه نشده است و متر و معیار مشخصی هم برای این که اثری را به عنوان یک اثر ادبی ملی نام ببریم، در اختیار منتقد و کار‌شناس فرهنگی و ادبی نیست. علاوه بر این‌ها هنوز به این پرسش که با وجود این تعریف گسترده از «ادبیات ملی» آیا ما نیز صاحب و دارای ادبیات ملی هستیم یا به تعبیری آثار ادبی که واجد تعاریف ادبیات ملی باشد توسط اهالی فرهنگ و قلم ما خلق می‌شود، پاسخ روشنی داده نشده است. در ادامه گفت و گوی خبرگزاری ایلنا را با چند منتقد ادبی درباره ادبیات ملی می خوانیم.
 
فردوسی نمونه ای از یک شاعر ملی
مشیت علایی نویسنده و منتقد ادبی در پاسخ به این پرسش که آیا اساسا ما در ایران چیزی به نام ادبیات ملی داریم،  می‌گوید: «بالاخره تمام کشورهایی که دوره‌هایی تاریخی ادبی طولانی دارند، حتما ادبیات ملی هم دارند که البته بیشتر شاعران نماینده این ادبیات شناخته می‌شوند. به طور کلی ادبیات ملی یا شاعر و نویسنده ملی به جریان یا فردی اطلاق می‌شود که ارزش‌های ملی آن قوم و ملت و مردم را بیان و از آن دفاع کرده باشد. به ویژه در ارتباط با تهاجم اقوام دیگر. اگر این گونه به قضیه نگاه کنیم، می‌بینیم که تقریبا تمام کشورهایی که سابقه ادبی دارند، به نوعی صاحب ادبیات ملی هم هستند. برای مثال در ایران معمولا از فردوسی به نام شاعر ملی نام برده می‌شود که از خیلی جهات هم درست است». علایی سپس ادبیات ملی را این گونه تعریف می‌کند: «با یک تعبیر ساده می‌توان گفت ادبیات ملی یک ادبیات ملی‌گراست یا‌‌ همان ادبیات ناسیونالیستی. ادبیاتی که این تعهد و رسالت را برای خودش قائل است که در نبود جریان‌های سیاسی و احزاب و تشکل‌ها و به ویژه در زمانی که جامعه مورد هجوم واقع شده است، مردم را تکانی بدهد، از ملت دفاع کند و فرهنگ آن‌ها را از هجوم در امان نگاه دارد».
بیشتر رمان فارسی داریم تا رمان ایرانی
عنایت سمیعی منتقد ادبی معتقد است تاکنون تعریف قابل قبولی از تعبیر ادبیات ملی پیدا نکرده است. او بیان می‌کند: «این جامعه‌شناسان هستند که باید تعریف مشخصی از واژه ملی به دست بدهند تا بتوان براساس آن از ادبیات ملی صحبت و ادبیات را هم با توجه به آن تعریف جست وجو کرد. تعبیر من این است که در تعریف ادبیات ملی باید به ادبیاتی که در بستر زبان فارسی نوشته شده است و می‌شود، توجه کنیم. اگر به سوابق زبانی خودمان هم بازگردیم یعنی مثلا به فردوسی و دیگر شاعران رجوع کنیم باز هم با زبان فارسی سروکار داریم. بنابراین حتی دشوار می‌شود که به رمانی، رمان ایرانی اطلاق کنیم و بیشتر رمان فارسی داریم».


ما ادبیات ملی داریم
ضیاء موحد شاعر و منتقد ادبی نیز با اشاره به برخی اسامی به عنوان شاعران و ادیبان ملی فرهنگ‌های مختلف یادآور می‌شود: «ما هم مثل هر کشور دیگری ادبیات ملی داریم. شکسپیر به ادبیات ملی انگلیس، گوته به ادبیات ملی آلمان و اصلا زبان آلمانی تعلق دارد و اساسا هر کشور شاعرانی دارد که آن شاعران را از خودش می‌داند. از یکی از دولتمردان مصر پرسیدند چرا زبان شما با ورود اعراب به کل از بین رفت و او پاسخ می‌دهد که ما شاهنامه و فردوسی نداشته‌ایم». این شاعر همچنین در تعریف ادبیات ملی برای ایران، زبان فارسی را یک متر و معیار معرفی و بیان می‌کند: «درباره ایران زبان فارسی اساس ملیت است. اصولا در جایی که بیشترین افرادی را که به زبان فارسی صحبت می‌کنند دارد، اساس کار ما در تعریف ملیت همین زبان می‌شود. ملی‌گرایی و ناسیونالیسم و وطن‌گرایی مفاهیم اعتباری هستند و امیدوارم یک روزی این مفاهیم کم‌رنگ شوند و همه ملت‌ها با وجود تفاوت در عقاید در کنار هم زندگی کنند و یک ملت واحد بشری را شاهد باشیم».