تغيير نكنيم اعتراض‌ها برمي‌گردد

در چهارچوب مجموعه نشست‌های «صداهایی که شنیده نشد»، پنل«نابرابری؛ حاشیه علیه متن» عصر دیروز به به همت موسسه جماران و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با سخنرانی دکتر حسین راغفر و دکتر محمدامین قانعی برگزار شد. در این نشست محمد امین قانعی راد به پدیده «نمایشی شدن نابرابری» اشاره و تاکید کرد: ما بعد از انقلاب همسایه‌ای داشتیم که ماشین بنز داشت و از ترس مردم این ماشین را از خانه بیرون نمی‌برد. چون یکی دو بار این کار را کرده بود و بچه‌ها به سمت ماشینش سنگ پرتاب کرده بودند. بعد از این ماجر ماشین را در خانه خود پارک کرد و دیگر بیرون نیاورد. اما امروز ما به وضعیتی رسیده‌ایم که وزیرش با افتخار می‌گوید که من با ماشین پورشه خود به مجلس رفته‌ام. این که می‌گویند رژه اشرافیت معنایش همین است. یعنی دیده می‌شود و نمایشی شده است. این موضوع این را می‌ساند که ارزش نابرابری تغییر کرده است و انسان‌ها نه تنها ترسی از نشان دادن ثروت خود ندارند بلکه آن را به نمایش می‌گذارند. در حالی که ما قبل از انقلاب هم چنین چیزی نداشتیم. اما در حال حاضر ثروتمندان ما تلاش می‌کنند تا جایی که می‌توانند ثروت خود را به نمایش بگذارند. باید دید که این تمایل فرهنگی از کجا سر درآورده است؟ وی با بیان این که پیامد این موضوع تراکم نفرت اجتماعی است و انرژی پنهانی را ذخیره می‌کند که در شرایط خاص منفجر می‌شود، گفت: عاطفه هر تحول را این گونه مسائل می‌توانند تولید کند. در همین انقلاب اسلامی تولید انرژی‌های گوناگونی اتفاق می‌افتاد. مثلا وقتی رهبر انقلاب صحبت می‌کرد یک تولید انرژی بود یا اگر جایی کشتاری اتفاق می‌افتاد این موضوع تبدیل به انرژی می‌شد. این انرژی‌ها می‌توانند ویرانگر باشند و اغلب هم ویرانگر هستند. این استاد جامعه شناسی در پاسخ به این سوال خود که چرا ثروتمندان ما به نمایش ثروت خود تمایل پیدا کرده‌اند، گفت: این موضوع یک نوع هویت‌یابی است. هر کسی با سرمایه‌ای که دارد در پی ساختن هویت برای خود است. منتها جنس سرمایه‌ها متفاوت است یکی سرمایه‌اش علم، دیگری هنر و فردی هم سرمایه‌اش ثروتش است. ثروتمندان ما با پایگاه طبقاتی خودشان هویت‌یابی می‌کنند. تقریبا در هیچ کشوری این گونه نیست که ثروتمند‌ها با پایگاه طبقاتی خودشان هویت‌یابی کنند. وی در پایان ابراز داشت: در کشورهای دیگر یک فرد خوش را در درجه اول متعلق به کشور یا دینش می‌داند و در درجه‌های بعدی وضعیت مالی خود توجه می‌کند. اما در ایران نه هویت ملی به شکلی که مردم خود را در درجه اول ایرانی بدانند وجود دارد و نه حس تعمیم یافته دین داری بی‌غل و غش وجود دارد؛ در حالی که ما قبلا این هویت‌های جمعی را دشته‌ایم. به همین دلیل است که از کشته شدن صاحب پروشه مردم خوشحال می‌شوند و چه بسا از کشته شدن فقرا، ثروتمندان خوشحال شوند.
نارضایتی مبتنی بر حق
همچنین دکتر حسین راغفر در این نشست درباره چگونگی رفع تبعیض و نابرابری در جامعه گفت: یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی، بحث برابری و عدالت اجتماعی است. این شعار از اصلی‌ترین محورها و شعارهایی بود که انگیزه حضور گسترده مردم را در فرآیند انقلاب، فراهم کرد. وی بابیان اینکه، در این دوره شواهد بسیاری از نابرابری‌ها در شهرهای کشور جلوه می‌کند، گفت: مناطقی که در گذشته از آنها به عنوان «حلبی نشین» نام برده می‌شد، در حاشیه شهر تهران گسترده شدند و عمده ساکنان آنها، مهاجرانی بودند که از مناطق محروم کشور، به حاشیه کلانشهرها و به ویژه تهران، مهاجرت کرده بودند، این خود یکی از مظاهر نابرابری در جامعه آن روز بود. این اقتصاددان افزود: آن دوره، مساله حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی به تعبیر امروزی، به گستردگی امروز نبود و ماهیتش نیز تا حدودی متفاوت بود، این تفاوت در ماهیت نشان می‌داد، افرادی که از مناطق مختلف می‌آمدند در حاشیه شهر ساکن می‌شدند. برای نمونه «محله سلسبیل» که امروز در وسط شهر تهران قرار دارد، در روزگاری جزو حاشیه شهر بود. وی گفت: افرادی که در مجاورت شهر سکونت پیدا می‌کردند، در مجاورت یک فرهنگ قوام یافته شهری قرار می‌گرفتند، به همین دلیل، هنجارهای شهرنشینی را به سرعت آموخته و می‌پذیرفتند. اتفاقی که بعد از انقلاب اسلامی افتاد و موجب برجستگی نابرابری‌ها شد، این بود که شهرک‌های متعددی با فاصله از کلانشهر تهران شکل گرفتند و رشد کردند، از این رو، از قاعده‌ها و منطق شهرنشینی پیروی نمی کردند و به ویژه در مرحله اول شکل‌گیری، از زیرساخت‌های اولیه جامعه مدنی محروم بودند، همچنین فاقد مدرسه و خدمات شهرداری بودند، که در بسیاری از موارد، نهادهای رسمی مانند شهرداری‌ها به این مناطق، خدمات رسانی نمی‌کنند، برق ندارند و به نحو غیر رسمی از امتیاز برق استفاده می‌کنند. این اسکان غیررسمی سبب شده، تا مردم به صورت قومی به حاشیه کلانشهرها مهاجرت کنند و از آنجا که فرهنگی واحد و قوام یافته در چنین مناطقی وجود ندارد و فاقد زیرساخت‌های شهری هستند، بدآموزی‌های گسترده‌ای در آن مناطق ایجاد شده است. وی گفت: از سوی دیگر، زمینه‌های ارتکاب جرم و جرایم در این مناطق بسیار بالاست و بیکاری، مشخصه بارز شکل گیری این مناطق است و اصلا فلسفه شکل‌گیری این حاشیه نشینی، درصد بالای بیکاری در مناطق کمتر برخوردار کشور است. بدون شک یکی از دلایل اصلی مهاجرت به حاشیه شهرهای بزرگ نیز این عامل است.
برنده‌های اقتصادی


راغفر افزود: در کشور ما تولید منشاء خلق ارزش نیست، بلکه توزیع منابع زیرزمینی و طبیعی، منشاء خلق ثروت و درآمد در جامعه است، بنابراین به دلیل آنکه، سیستم نظام اقتصادی معیوب است و بسیار مغرضانه به نفع نیروهای درون قدرت عمل می‌کند، طبیعی است نیروهایی که بیرون هستند و قربانی نظام اقتصادی می‌شوند، هر آنچه که به عنوان محصول سیاست‌های بخش عمومی خوانده می‌شود را با چشم ظن و تردید نگاه کنند. وی افزود: به همین دلیل، اقشار مختلف در جامعه ما از هم گسیخته شدند و نسبت به هم با تردید و بددلی رفتار می‌کنند و این مساله بسیار خطرناک تر از شرایط پیش از انقلاب است. قبل از انقلاب چنین وضعیتی آنقدر گسترده نبود، اما متاسفانه، بعد از انقلاب، صاحبان خودروهای لوکس تا یک دهه قبل، جرات نداشتند خودروهای خود را از خانه‌های خود بیرون بیاورند. امروز که خودروهای خود را بیرون آوردند تبدیل به خودروهای کلکسیونی شدند و قیمت‌های آنها چندین میلیارد شده، اما چه کسانی این خودروها را معامله می‌کنند؟ کسانی که برنده‌های نظام اقتصادی در جمهوری اسلامی هستند. این‌ها عمدتا فرزندان مقاماتی هستند که از قدرت به ثروت رسیده‌اند. این درحالی است که در آمریکا نیز، نابرابری‌هایی که ایجاد شده، آینده اقتصاد این کشور را با بحران‌های جدی مواجه کرده است و اقتصاد آمریکا نیز روبه افول است و علت آن ثروت بالای یک درصد افرادی است که ثروتشان از میلیاردها نفر در دنیا بیشتر است. از این رو نابرابری‌های زیادی در اقتصاد این کشور رقم خورده است و امکان بازسازی اقتصاد در آمریکا را ناممکن ساخته است.
فروریزی اقتصادی
راغفر افزود: اقتصاد آمریکا رو به افول است، بنابراین دنیا نیز در سال‌های آینده، با فروریزی اقتصاد آمریکا، با بحران‌های جدی‌تری مواجه خواهد شد. زمانی که صاحبان ثروت در آنجا، که همان بخش خصوصی، بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ اقتصادی هستند، وارد نظام اقتصادی شدند و مدیریت آن را برعهده گرفتند، فاجعه سال 2008 رخ داد. در کشور ما نیز، اصحاب ثروت برای تغییر سیاست‌ها، وارد قدرت شدند که منجر به آزادسازی اقتصاد، به خصوص در نظام بانکی شد. وی افزود: این موضوع زمینه را برای چپاول صاحبان سرمایه فراهم کرد، نسل سوم وارد قدرت شدند و قوانینی را تغییر دادند که برنده‌هایش، همان صاحبان ثروت شدند. آنها هزینه‌های چپاول خود را بر دوش دولت گذاشتند. در زمان بحران 2008 آمریکا نیز، دولت بوش اعلام کرد که از منابع عمومی، مبلغ 700 میلیارد دلار تنها برای بازسازی نهادها و بانک‌های ورشکسته این کشور کمک خواهد کرد، اما تاکنون دولت آمریکا، بیش از سه تریلیون دلار، به این بانک‌ها کمک کرده که این موضوع، منشأ بسیاری از نارضایتی‌ها در این کشور است. وی گفت: در آمریکا، مردم هزینه می‌دهند برای اینکه یک عده تبهکار در نظام بانکی هزینه‌هایی را به جامعه تحمیل کردند و برنده بودند و بعد هم پاداش گرفتند. عین این مساله، در اقتصاد ایران شکل گرفت. بانک‌هایی که پس از سال 80، به عنوان بانک خصوصی شروع به فعالیت کردند، به دلیل نفوذشان در قدرت، فضاحتی که امروز منجر به غارت اموال ملت شده را به بار آوردند. وی گفت: نظام قضایی نیز امروز منفعل است و قوای ناظر یا دستگاه‌های نظارتی ما خواب هستند. کاری که قوه مجریه می‌کند، بنابر اظهارات اخیر رئیس جمهور، این است که می‌خواهد هزینه این دزدی را که مبلغ آن بالغ بر 11 هزار میلیارد تومان است، از جیب ملت و منابع بانک مرکزی به دزدانی پرداخت کند که مملکت را غارت کردند. البته این کار با هدف این انجام شده که آنها بتوانند پول مردم را پرداخت کنند، یعنی یکی دیگر دزدی می‌کند ولی برای جبران آن، پولش را از منابع عمومی تامین می‌کنند. وقتی مردم می‌بینند در این میان، هیچ دزدی بازداشت نمی‌شود، معلوم است که دست به اعتراض می‌زنند. وی با بیان اینکه معلوم است که چنین موضوعی، خوراک شورش در جامعه است، گفت: مردمی که یکسال در مقابل دستگاه قضایی، در سرما و گرما صف کشیدند و میلیون‌ها نفر آنها را دیده‌اند و انفعال دستگاه قضایی را شاهد بودند، به مقابل مجلس رفتند اما پاسخی نگرفتند، به دولت مراجعه کردند اما در عوض عده‌ای از آنها بازداشت شدند. وی با اشاره به اینکه آسیب‌ها تنها به این گروه از قربانیان نظام بانکی ختم نمی‌شود، گفت: در این میان، دولت لایحه‌ای برای بودجه سال آینده ارائه می‌دهد که در آن گفته می‌شود: دولت، یارانه 30 میلیون یارانه بگیر را قطع می‌کند. وقتی مشخص نمی‌شود کدام اقشار قرار است یارانه‌شان قطع شود، تمامی یارانه بگیران گمان می‌کنند، یارانه آنها قطع خواهد شد، این جاست که خوراک شورش را خود ما فراهم می‌کنیم.
فاجعه نابرابری
وی گفت: همزمان گفته می‌شود که قیمت بنزین از هزار تومان به هزار و پانصد می‌رسد، خب؛ چه کسانی بیشترین مصرف کننده بنزین هستند؟ جز اقشار محرومی که برای تامین معاش خود به کار کردن با ماشین مشغولند؟ بسیاری از کسانی که مسافرکشی می‌کنند، هزینه اصطلاک خودرو و تامین بنزین‌شان، از درآمدی که دارند بیشتر است. مشخص است که با افزایش 50درصدی قیمت بنزین، نارضایتی را افزایش می‌دهند، یا اینکه می‌گویند: 4600 میلیارد تومان را پیش‌بینی کردند که از مردم، جریمه رانندگی بگیرند، از پیش مشخص کردند که سرانه هر خودرو 200هزار تومان است، یعنی اینکه، صاحب خودرو باید 200هزار تومان به طور متوسط جریمه پرداخت کند. همزمان اعلام می‌شود که تنها4800 میلیارد تومان مالیات بر ثروت می‌گیرند، مبلغی تقریبا معادل درآمدی که قرار است از جریمه به دست آورند. از ثروتمندانی که در عرض 30سال از پنت هوس‌ها، ثروت زیاد، خودروهای لوکس و ویلاهای متعدد فربه شدند، قرار است تنها4800 میلیارد تومان، مالیات گرفته شود، که معادل همان مالیاتی است که برای جریمه رانندگی تعیین شده است. وی افزود: این فاجعه است و نشان می‌دهد چه کسانی و به نفع چه افرادی تصمیم می‌گیرند. معلوم است که نابرابری در چنین جامعه‌ای به شدت افزایش می‌یابد، بدون شک، خوراک شورش در جامعه را تصمیم‌گیران، بدون آنکه تعمدی داشته باشند، تامین می‌کنند. نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی در کشور ما، ناتوان از پاسخگویی به نیازهای جامعه است. اگر یک تغییر اساسی و جدی در نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی در کشور اتفاق نیفتد، پایه‌های سیاسی نظام، با تهدیدهای جدی مواجه خواهد شد. وی افزود: جامعه امروز، نیازمند تغییر در نظام اقتصاد است؛ تغییر در سیاست‌های اقتصادی، سیاست‌هایی که تنها حامی فرادستان نباشد و جهت‌گیری‌اش کاهش نابرابری‌ها باشد، نابرابری‌های فاحشی که محصول چنین نظام تصمیم‌گیری بوده است. بنابراین ما باید برای اطمینان بخشی به جامعه، نشان دهیم که باید از چه کسانی مالیات گرفته شود؟ مالیات امروز باید از ثروت و مصرف گرفته شود، اما متاسفانه امروز مالیات را، تولید می‌پردازد، به همین دلیل دلال‌ها و کسانی که خرید و فروش زمین می‌کنند، مالیات نمی‌پردازند، بخش ساخت و ساز که سود 100درصدی دارد یک ریال مالیات نمی‌پردازد. مجلس در سال 93، لایحه مربوط به مالیات بر سرمایه را کنار می‌گذارد و دلیل آن این است که نمایندگانی، بخشی از مساله هستند و با واسطه‌گری توانسته‌اند با هزینه‌های چندمیلیاردی وارد مجلس شوند. مادامی که این ساختار تغییر نکند و عوض نشود، کل جامعه فرو خواهد ریخت. بنابراین ما به تغییر اساسی در نوع نگاهمان به سیاستگذاری‌های بخش عمومی به ویژه در بخش اقتصاد نیاز داریم. وی در پایان گفت: حضور ما در چنین نشست‌هایی نشان می‌دهد که ما می‌توانیم مشکلات را حل کنیم و موجب می‌شود تا به ظرفیت‌های حل موضوع پرداخته شود. البته شاید بیان این مشکلات، تصویر مناسبی ارائه ندهد، اما جامعه زمانی گوش شنوایی پیدا خواهد کرد که مشکلات عمیق‌تر و گسترده‌تر شوند. مشکلات جامعه ما راه حل دارد، منتها این مشکلات، در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کنونی یافت نمی‌شوند. قطعا باید در ساختار توزیع قدرت و ثروت جامعه تغییراتی رخ دهد، اما اگر قرار باشد این سیاست‌ها ادامه پیدا کند، راه حلی وجود ندارد. جای امیدواری هست و می‌توان از فرصت‌ها استفاده کرد. این امر منوط به آن است که کسانی که خود، منتفع هستند، به این درک برسند که بقایشان منوط به ایجاد اصلاحات عمیق است. جامعه ما به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ظرفیت‌های بی‌نظیری دارد. ما وظیفه داریم تا مسائل را مطرح کنیم، امیدوارم آنهایی که باید بشنوند، بشنوند و مساله را جدی بگیرند، جامعه ما نیازمند اصلاحات بسیار عمیق است.