کلوز آپ داعش

محسن اقبال‌دوست: فیلم تمام می‌شود اما کسی سالن سینما را ترک نمی‌کند. چراغ‌ها روشن می‌شود و حالا می‌توانیم چهره‌ها را بهتر ببینیم. هر کس منتظر است بغل دستی‌اش نظرش را زودتر بگوید. انگار به دنبال تایید گرفتن نظر خود در نگاه همدیگر بودند. بعضی‌ها همچنان در صندلی فرو رفته‌اند، خیلی‌ها همچنان در گیر و دار تعارضات و مسائل قبلی خود که انگار پاسخی یافته باشند، بودند. حاتمی‌کیا اما انگار خیال آن را ندارد از اوج خود پایین بیاید. حاتمی‌کیا در «به وقت شام» باز هم نشان داد می‌تواند بلند شعار بدهد ولی شعاری حرف نزند. حاتمی‌کیا نشان داد زبان مخاطب را بلد است، سوال جامعه را درک کرده، اقتضای زمان خویش را می‌فهمد و می‌تواند به آن پاسخ سینمایی بدهد! این‌بار اما حاتمی‌کیا پا را فراتر نهاده و ادبیات خود را به فراتر از مرزهای جغرافیایی کشانده! ادبیات حاتمی‌کیا حالا در بغداد، دمشق، تدمر، حلب، موصل و استانبول حتی غرب دور نیز فهم می‌شود. تمام همت حاتمی‌کیا در «به وقت شام» معطوف به نمایش نمای نزدیک از داعش برای مخاطب خود شد. نمای نزدیکی که با نماهای باز که در جای جای فیلم توانسته بود این ماموریت را به درستی به انجام برساند و نکته جذاب آن در این بود که طیف عظیم مخاطبانش با سوالات گوناگون می‌توانستند به پاسخ خود در لابه‌لای روایت فیلم دست پیدا کنند. حاتمی‌کیا در «به وقت شام» بیشتر از آنکه به عنوان یک کارگردان باشد، رهبر یک ارکستر بزرگ بود. ارکستر‌ی که قرار نبود در آن کسی خارج از نقش خود کاری انجام دهد. همان‌قدر که  بابک حمیدیان با بازی درخشانش در خدمت فیلم بود، جلوه‌های ویژه، موسیقی، طراحی صحنه، فیلمبرداری و... نیز در خدمت فیلم بودند و حاتمی‌کیا مانند یک رهبر ارکستر این ارکستر عظیم را بخوبی رهبری کرد. حاتمی‌کیا همچنان به سوالات و دغدغه‌های نسل امروز احترام می‌گذارد و به دنبال پاسخ قابل قبول برای آن است. او از کنار این سوالات به سادگی عبور نمی‌کند!  قهرمانان امروز حاتمی‌کیا جوانانی هستند که از دل همین سوالات خود را بالا می‌کشند. حالا و به رسم مألوف می‌توان حدس زد چه حاتمی‌کیا و تیمش در جشنواره بخشی از جوایز را به خود اختصاص بدهند یا خیر، او پیشاپیش جایزه خود را از مخاطبش خواهد گرفت.