صباغیان: آنچه منجر به انقلاب اسلامی ۵۷ شد بیشتر نبود «آزادی» بود تا مشکلات اقتصادی

انقلاب آزادی‌خواهانه
همدلی| هم‌زمانی اعتراضات دیماه امسال با 40 سالگی انقلاب اسلامی، فرصتی فراهم کرده است که به بررسی کارنامه انقلاب 57 پرداخته شود. اینکه مردم در سال 57 برای چه آرمان‌هایی انقلاب کردند و حالا پس از چهار دهه به آن آرمان‌ها نائل آمده‌ایم یا خیر. مناقشه در این‌باره البته کم نیست. انقلاب 57، به عنوان یک انقلاب کلاسیک، به گونه‌ای همه چیز را درنوردید و به آن میزان تمام گرایش‌های فکری در آن مشارکت کردند که حالا چهار دهه پس از آن، هر ناظری روایت متفاوتی از آن عرضه می‌کند. عده‌ای معتقدند که هدف والای انقلاب 57، «برابری» بود و از این زاویه به نقد وضعیت امروز می‌‎پردازند. برخی نیز معتقدند که هدف اصلی انقلاب، «اجرای احکام شریعت» بوده است و هم آنان نیز در کار نقد ایران امروز می‌شوند. «استقلال» نیز از دیگر مدلول‌هایی است که برخی ناظران آن را هدف اساسی انقلاب معرفی کرده‌اند. در این میان کسانی هم «آزادی‌خواهی» را بن‌مایه انقلاب 57 می‌دانند و از این منظر، رویدادهای پس از انقلاب را نقد می‌کنند. هاشم صباغیان، وزیر کشور دولت موقت، از جمله این افراد است. او که در مکتب فکری و عملی اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی، مهندس مهدی بازرگان بالیده است، در پاسخ به سوال شفقنا پیرامون علت سقوط آخرین شاه ایران می‌گوید: «مردم مشکل اقتصادی نداشتند. شاه مشکل اقتصادی مردم را حل کرد.» و ادامه می‌دهد: «شاه اکثر دستورات خود را از آمریکایی‌ها می گرفت. مقداری پول به دستش رسید (از کجا آمد نمی دانم) و حقوق کارمندان و کارگران دولتی را اضافه کرد. قیمت نفت هم مقداری بالا رفته بود لذا تقریبا مردم مشکل اقتصادی نداشتند ولی آنچه وجود نداشت «آزادی» بود.» در منظر صباغیان، مردم «آزادی» را برای بیان خواست‌های «استقلال‌طلبانه» خود می‌خواستند. می‌گوید: «مردم می خواستند اگر حادثه‌ای پیش می آید بتوانند جمع شوند همانطور که عده‌ای در مساجد جمع می‌شدند. مردم نمی خواستند در مساجد بلکه می خواستند در میدانی جمع شوند و خواسته‌های خود را اعلام کنند.» و در پاسخ به اینکه مردم در آن زمان خواست‌هایی داشتند می‌گوید: «مهم ترین خواسته این بود که متوجه شده بودند خارجی‌ها منافع ایران را می برند که در راس آنها آمریکایی‌ها بودند.» بخش‌هایی از گفت‌وگوی او را با شفقنا می‌خوانیم:
مشی بازرگان
مهندس بازرگان اصولا دغدغه دین بسیار داشت، مدتی استاد دانشگاه فنی بود و مدتی هم رئیس دانشکده فنی شد. در دانشگاه و دانشکده جایی برای نماز خواندن نبود. هنوز مسجد دانشگاه هم نساخته بودند. ... مهندس بازرگان یکی از اتاق های طبقه اول دانشکده را نمازخانه کرد و یک فرش هم از منزل خودشان آوردند و به این ترتیب نمازخانه ای در دانشگاه ایجاد شد، دانشکده های دیگر هم به این نمازخانه می آمدند لذا برخی از مواقع بسیار شلوغ می شد و باید صبر می کردیم تا به نوبت، گروه گروه بتوانیم نماز بخوانیم.


چرایی بروز انقلاب 57
مردم مشکل اقتصادی نداشتند. شاه مشکل اقتصادی مردم را حل کرد.
شاه اکثر دستورات خود را از آمریکایی‌ها می گرفت. مقداری پول به دستش رسید (از کجا آمد نمی دانم) و حقوق کارمندان و کارگران دولتی را اضافه کرد. قیمت نفت هم مقداری بالا رفته بود لذا تقریبا مردم مشکل اقتصادی نداشتند ولی آنچه وجود نداشت «آزادی» بود.
(در پاسخ به این سوال که چه آزادی؟) آزادی از هر نوعی که فکر کنید، آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات.
مردم می‌خواستند اگر حادثه‌ای پیش می‌آید بتوانند جمع شوند همانطور که عده‌ای در مساجد جمع می شدند. مردم نمی خواستند در مساجد بلکه می‌خواستند در میدانی جمع شوند و خواسته‌های خود را اعلام کنند.
(در پاسخ به اینکه برای چه خواسته‌هایی می‌خواستند تجمع کنند؟) مهم‌ترین خواسته این بود که متوجه شده بودند خارجی‌ها منافع ایران را می‌برند که در راس آن‌ها آمریکایی‌ها بودند.
وقتی شاه مقداری حقوق‌‎ها را بالا برد، به طور کلی مشکل اقتصادی برطرف نشد اما مقداری تسکین یافت. مردم می‌دیدند که همه‌کاره منافعشان آمریکا و انگلیس است. شاه به دستورات آنها عمل می کند و به دستورات ملتی که می خواهند امکانات و انتخابات آزاد داشته باشند، عمل نمی‌کند.
مدتی که در زندان بودیم شاه فردی را خدمت مهندس بازرگان و دکتر سحابی فرستاد که ما می خواهیم انتخابات انجام دهیم، شما چند وکیل می خواهید. گفتند ما وکیلی نمی‌خواهیم که شاه تعیین کند ما انتخابات آزاد می خواهیم. انتخابات را باید آزاد کنید و ما هر چه بتوانیم وکیل می‌گیریم. اما آن زمان ما نفهمیدیم که جبهه ملی‌ها در برابر این خواسته شاه چه جوابی دادند.
در فعالیت های آن زمان بحث آزادی برای بیان خواسته ها در میان همه گروه ها مطرح بود.
مشکلات دولت موقت
به امام گفتم من چون کار اجرایی کردم توان آن را دارم که از ایجاد امنیت در داخل کشور بربیایم، ولی شرطی دارم و آن اینکه به علمای بلاد (افرادی که در هر استانی خودشان را نماینده آیت الله خمینی می‌دانستند) بفرمایید که در کار ما دخالت نکنند.
دولت موقت ۳ بار استعفا داد که بار سوم استعفای آن پذیرفته شد. یکی از عوامل استعفا تعدد مراکز تصمیم گیری بود در حالی که باید همه تصمیم‌گیری‌های کشور در دولت انجام شود، در آن زمان، دولت یک تصمیم می گرفت، کمیته ها که مرحوم آیت‌الله مدنی رییس آن بود، یک تصمیمی می‌گرفت و شورای انقلاب تصمیم دیگری می‌گرفت که گاهی ضد تصمیم دولت بود.
دوران حاضر و دوران انقلاب
انقلاب اسلامی ۵۷ بهترین انقلاب بوده و آثاری داشت که در تاریخ کشور ما می ماند. در حال حاضر نمی توان کشور را با زمان انقلاب مقایسه کرد، اکنون مشکلات و نا به سامانی بسیار است.
اختلاس‌هایی که اعلام می کنند، میلیاردی است. زمان انقلاب اصلا این حرف‌ها نبود. اصلا آن زمان میلیون قابل تجسم نبود.
چرایی ورود روحانیون به مناصب اجرایی
برداشت من این است که روحانیون تصمیم گرفته بودند که اول انقلاب هیچ مسئولیتی را نپذیرند، برای اینکه اول انقلاب مشکلات فراوان بود.
چه بسا بعضی روحانیون در ابتدای دولت موقت تصمیم گرفتند که هیچ مسئولیتی را نپذیرند. شاید برخی می خواستند تا دیگران بیایند، به قول معروف جاده را صاف کنند و بعد آنها بر سر کار بیایند! روحانیون در اوایل انقلاب حاضر نبودند هیچ مسئولیتی را بپذیرند. حتی زمانی که من وزیر کشور بودم، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای مدنی معاونین من شدند، دو معاون من در دوران وزارت کشور این آقایان بودند. بعد خودشان در جایی گفته بودند که فلانی خیلی آدم قوی است و ما آنجا رفتیم مقداری کار یاد گرفتیم. بعد از دولت موقت که مشکلات برطرف شد، در اکثر مسئولیت ها حضور پیدا کردند.
مقایسه شرایط زندان در قبل و بعد از انقلاب
من ۴ نوبت در رژیم شاه و ۴ نوبت در جمهوری اسلامی به زندان افتادم و همه مشکلات را تحمل کردم. [شرایط بازداشت قبل و بعد از انقلاب] اصلا قابل مقایسه نبود. (در پاسخ به اینکه از چه نظر قابل مقایسه نبود) از نظر سختگیری‌هایی که بعد انقلاب وجود داشت.
امکان انقلاب؟
اصلاً امکان انقلابی دیگر وجود ندارد. شما انقلاب های دنیا را هم که نگاه کنید در هیچ کشوری دو بار انقلاب رخ نمی دهد.
برخی از دولت‌ها موفقیت‌هایی در زمان خودشان داشتند. آقای خاتمی به طور کلی به نظر من موفق‌تر بوده است. ممکن است که نقاط ضعفی هم داشته باشد ولی معدلا وقتی در نظر می گیریم به نظرم در دوران آقای خاتمی موفقیت‌ها بیشتر بود.
اخلاق در سیاست
اگر قرار شود که در هر جریانی اخلاق را خط بزنید، همه کاری می توانید انجام دهید. آنچه که مانع هر فرد است و جلوی او را می گیرد، اخلاق و اعتقاد به اخلاق است که نمی گذارد خطا کند. مساله اخلاق اینطور نیست که کلاسی داشته باشید و اخلاق را یاد بگیرید، پارامترهای مختلفی دارد، اول اینکه به تربیت خانوادگی فرد بستگی دارد. اخلاق در میان جبهه ملی بسیار پر رنگ بود و این امر به دلیل اصالتی بوده که در میان سران این احزاب وجود داشته است. افراد اصلی جبهه ملی اصیل بودند و این اصالت را از خانواده و قوم خود گرفتند بنابراین وقتی در کار اجتماعی آمدند همان را توسعه دادند و سعی کردند که این توسعه را به دوستان و همکاران و هم زندانیان خود بدهند، حتی در زندان که بودیم گاهی به زندان های عمومی می رفتیم، واقعاً افراد نهضت آزادی یا جبهه ملی در بین زندانیان از نظر اخلاق و رفتار شاخص بودند، با اینکه شرایط سختی بود ولی سعی می کردند که اخلاق را حاکم کنند.