روزنامه اعتماد
1396/11/19
نقاش به روايت نقاش
ترانه صادقيانمقدمه: از ترانه صادقيان درخواست نگارش يك بيانيه (استيتمنت) داشتيم تا نقدي بر تابلوهايش نوشته شود؛ اما حاصل، يك متن شد كه فراتر از يك بيانيه است. درواقع شرححالي است خواندني... ترانه صادقيان همواره در سيروسلوك است، چه سير در آفاق، چه سير در انفس. چه سير در نقاشي، چه در قصهنويسي يا معلمي.
ورود من به دنياي نقاشي كمي پيش از ورودم به هنرستان آغاز شد. آشنايي با استاد جعفري با آن شور و هيجانش نسبت به نقاشي دروازه ورودم به دنياي هنر بود و نيز، علاقهاي كه به طور حسي به طراحيهاي اكسپرسيونيستي آلمان داشتم شايد در گرايشم موثر بود، بهخصوص كه جو سياسي آنزمان به نحوي ميتوانست بيان خود را در اكسپرسيونيسم بيابد.
اما تجربه هنرستان سالهاي شيفتگي به زندگي هنرمندانه و الگو گرفتن از هنرمندان مشهور تاريخ هنر و آرزوهاي بلندپروازانه بود. زندگيام در آن موقع به مسيري افتاد كه هيچگاه نخواستم تركش كنم؛ مسير هنر در هنرستان، استاداني با گرايشاتي گوناگون، اما اغلب دانشآموخته اروپا و آموزشديده اروپا و امريكا، توانمندي و كمالگرايي رنسانسي و شور امپرسيونيزم را به ما نشان دادند. اصغر محمدي، غلامحسين نامي، ابراهيم جعفري، بهروز گلزاري، بهمن بروجني، جميله هاشمي، از استادان نقاشي و طراحي و گرافيك ما بودند. سيروس قائممقامي استاد مجسمهسازي و عاليوندي استاد هنرهاي ملي بودند. آن زمان خواندن ترجمههايي از زندگينامههاي هنرمندان بين هنرجويان نوجوان باب شده بود. من نيز مانند هر نوجواني كه هردم شيفته يك آرتيست ميشود و با او همذاتپنداري ميكند با سري پرشور در جستوجوي تجربههايي مثل كار و زيست بزرگان اروپايي شدم. آموزش در هنرستان بيشتر بر دوران پيش از مدرنيزم استوار بود؛ از رنسانس تا امپرسيونيزم، ميكلآنژ، داوينچي، رامبراند، گويا، امپرسيونيستها، گوگن، ونگوگ، سزان، لوترك، قهرمانهاي من بودند. آموختن از اين نقاشان با عشق بود و همزمان بااحساس حسرت و رشك از اينكه ايران ما در اين بين سهمي از تاريخ هنر را به خود اختصاص نداده است. در همان سالها آموزگاراني پيشروتر چون محمدي و جعفري و قائممقامي ما را با مدرنيزم و مكتبها و آرتيستهاي آن جنبشها آشنا كردند. كوبيسم، آبستره هندسي، سوررئاليسم، آبستره اكپرسيونيزم اروپايي، پيكاسو، براك، شاگال، روئو، ماتيس، هارتونگو و غيره هم با داستانها و مطالبي كه دربارهشان ميخوانديم به جمع قهرمانان ما اضافه شدند. استادي تازهنفس و جوان كه تازه از امريكا، مهد جنبشهاي هنري نوآمده بود، مهدي حسيني، ما را با گرايش مهم آن زمان هنر امريكا/ پاپ آرت/ تا حدي آشنا كرد. درعينحال ما از نقاشي ايراني بااينكه تدريس ميشد فاصله ميگرفتيم و آن را موزهاي و غيركارآمد ميپنداشتيم؛ و من تنها سالهايي دراز پسازاين بود كه دوباره اهميت نقاشي ايراني را دريافتم. اين روند تا حدي در دانشگاه ادامه يافت و اندكي عميقتر شد. در دانشگاه تزييني آشنايي با چاپ دستي و سفال و آشنايي بيشتر با تاريخ هنر باستان و ايران، ديدگاه مرا نسبت به هنر ايران تغيير داد. استاداني چون حسين كاظمي، شيدل، ژيرار، ليليت تريان هريك بيانگر و آموزشدهنده گرايشهاي گوناگون در هنر آن دوران ايران بودند. شاگردي گلي ترقي در اسطورهشناسي و نگاهي كه او به يونگ داشت اثري محونشدني در من باقي گذاشت. وارد شدن به صحنه نمايش در گروه تئاتر آماتور دانشكده به سرپرستي ابتدا محمدعلي كشاورز و پسازآن فرهاد مجدآبادي نمايش و ادبيات نمايشي را به دنياي شناخت هنري من افزود. اين تجربه با وارد شدن به دنياي حرفهاي نمايش ادامه يافت و با سرخوردگي درزماني كه حجاب روي صحنه هم اجباري شد خاتمه يافت؛ اما اثر آن پيوسته در دنياي ذهنيام پابرجا بود. سالهاي انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها و سالهاي شور و باور انقلابي، دوراني بود براي شناخت نقاشان روس و اهميت مكتب رئاليسم و رئاليسم سوسياليستي. هانيبالالخاص مهمترين استادي كه داشتم، مرا بااهميت اصل پركاري، با نقاشان مكزيكي و شور نقاشي مردمي و ريشهدار در اسطورههاي قومي آشنا كرد. ازاينرو من آن شيوهاي كه در فضاي پيش از انقلاب يافته بودم وانهادم و به تجربياتي از نوع ديگر در نقاشي كشيده شدم. در اين دوران دوستيام با هانيبال الخاص عميقتر شد و بهواسطه او به پهنه وسيعتري از هنر وارد شدم. من از كساني بودم كه با وجود اينكه از محيط دولتي و دانشگاهها طرد شدم همچنان به ماندن در ايران و نقاش ايراني بودن ادامه دادم و اين مسير طاقتفرسا را هنوز هم ادامه ميدهم.
رانده شدن از محيط دانشگاه و شغلهاي رسمي كه سرنوشت هر هنرمند مسوول و البته داراي عزتنفسي در ايران بود، مانع نقاشي كردن و ارتباط من با دنياي نقاشي نشد. درواقع همان دوران پرغوغا مجال بازپروري مهارتها در طراحي و شناخت عميقتر نقاشي را به من داد. كارهايم در دهه 60 شمسي كارهايي است كه در عين تاثيرپذيري از دنياي خاص الخاص نوعي بازگشت به خود و فاصله گرفتن از انقلابيگري دهه پنجاه و داراي گرايشهايي فمينيستي است. اين شيوه در نيمه دوم دهه 70 هم ادامه يافت.
نارضايتي از كار و كسب مهارتهايي كه ميپنداشتم هيچ خصلت ايراني ندارد و تشويقها و تعليمات هانيبال و تاكيد او به نگاه به ادبيات ايران در نقاشي، موجب شد به نقاشي ايراني و ارتباط آن به ادبيات نگاه كنم. تجربه اندكي كه از شاگردي فرشچيان داشتم كمكي نكرد؛ اما خاطراتِ كلاس عاليوندي كه در موزههاي ايران باستان و مردمشناسي و كاخ گلستان ميگذشت و نيز تجربه شاگردي هنرمند نابغهاي به نام رضا صراف در دوره هنرستان كمك كرد تا نقاشي ايراني را بهتر بشناسم.
رضا صراف، هنرمند جوان و گمنامي بود كه گمنام ماند و گويا گمنام از دنيا رفت، اما در آن زمان كه تنها 26 سال داشت علاوه برداشتن دستي قوي در نقاشي و طراحي بازنمايانه، به اغلب تكنيكها و روشهاي نقاشي قاجار، پرده درويشي، سبكهاي نقاشي صفوي، هنرهاي دستي ايراني از قبيل مسكوبي و ديوارنگاري و كندهكاري روي چوب آشنا بود و من را با پهنه وسيعي از هنر ايراني آشنا كرده بود. اين آشنايي در نيمه دوم دهه 70 شمسي وقتي من سرخورده از نتيجه كارم كه ميپنداشتم داراي شخصيت بارز يك ايراني نيست، راهنماي من شد.
به هر رو در دهه 80 ديگر كارهايم گرايشي به روايت داشت. نگاه به اساطير ايران، ادبيات ايران، استفاده از عناصر تصويري تكرارشونده در نقاشي ايراني، استفاده آزاد از سادهسازي و بعضي ديدگاههاي زيباييشناسانه نقاشي ايراني در كارهايم جريان يافت و به شيوهاي تركيبي منجر شد؛ و بهتدريج در بعضي از آنها تقريبا اثري از نگاه غربي و تجربياتي كه در اين زمينه داشتم ديده نميشد. مثل پردههاي ليلي و مجنون و كارهايي كه با نگاه و ايده گرفتن از مثنوي و غزليات مولانا انجام دادم. چند سالي طول كشيد كه ديدم در كارهايم تجربيات و آنچه پيشتر آموختهام درزمينه تكنيك و فرم خود را نشان ميدهند. در مجموعههاي ترانههاي قرينه حجاب و پردهاي پارچهاي بهشت و خواب اين امر بهخوبي ديده ميشود. در آخرين مجموعهها و كارهايي كه دارم اين دو ديدگاه زيباييشناسانه (نقاشي ايراني و غيرايراني) به نظرم قابلتفكيك نيستند. در مجموعههاي حاشيه، مكان جا و تكنگاريهايم با موضوع شاهنامه و البته آنچه در رويدادهاي گردون انجام ميدهم.
اكنون نقاشي براي من بازگويي است نه بازنمايي، بازگويي تجربياتي كه از ذات تصاوير ذهنيام مايه ميگيرند و اين تصاوير پيداست كه برآيند عمري است كه در نگاه كردن و شناختن طي كردهام. در اين تصاوير مكانهاي گمشدهاي كه خود و ديگر خودهايم، نياكانم و ديگران در آنها زيستهاند، هجوم تزيين و خشونت و ادبيات كهن ايراني مثل شاهنامه و نظامي و مولانا نقش مهمي دارند. همين تصاوير ذهني جور ديگري هم مرا به منشأ و جسميت خود ميكشانند. اينهمه بهاضافه جريان و نگاهي اجتماعي كه از ابتدا هم در تجربيات هنريام وجود داشت درسالهاي اخير خود را وارد كارم كرده و بهصورت ديگري ظاهر شده است. چندي است كه رويدادهايي را شكل ميدهم، رويدادهايي كه با كمك دوستان و شاگردانم برپا ميكنم. ما چون گروه كوليان سفر ميكنيم، سفر ميكنيم تا ايران را، هر نقطه از ايران را كه نديدهايم و نزيستهايم ببينيم؛ و در هر نقطه كار وزندگي را تجربه كنيم. سعي ميكنيم در كارگروهي شخصيت مستقل خود را حفظ كنيم. در هر نقطهاي از ايران زير آسمانش ميايستيم و نقاشي ميكنيم. هنرمان را به مخاطب، رودررويش، عرضه ميكنيم گاه همان را هديه ميدهيم از آنها حمايت جا و غذا هديه ميگيريم. از خود آثاري در تمام ايران و شايد بعدتر در تمام دنيا بهجا ميگذاريم. اكنون سعي دارم هنرهاي ديگر همچون نمايش، موسيقي و ادبيات را به اين رويدادها اضافه كنم. در هر منطقه يك تم مناسب پيدا ميكنيم و با توجه به آن، كارمان را شكل ميدهيم. سعي ميكنيم اين كار را گروهي انجام دهيم. بردن نقاشي خارج از پايتخت و دور از تنشهاي فضاي بازار موجود هنر، به وجود آوردن اثر هنري در حضور مخاطب و انتخاب موضوعاتي كه از واقعيت سرزمينمان برميآيد و دغدغه ساليان ما است. مثل مسائل زيستمحيطي كه درگير آنيم و پامال شدن ميراث فرهنگيمان و مسائل جغرافيايي و اجتماعي هر نقطه از ايران.
در هر شهري كه رويداد را برگزار ميكنم ارتباطم را با مردم آن شهر به اشكال گوناگون حفظ ميكنم. كار ما در اين رويدادها شنيدن نظرهاي مخاطبين، ديدن تاثير كار هنري بر مخاطبان و تاثير گرفتن از جهاني كه به طور مشترك به وجود ميآوريم، است. تاكنون پنج رويداد يكي در تهران و چهارتاي ديگر در شهرستانها برپا كردهام؛ و خيال دارم همچنان به اين كار ادامه دهم.
سایر اخبار این روزنامه
پايان رقابت
ناشنوايي شاه و انقلاب مردم
رييسجمهور يا سلطان؟
مجيد رضاييان : همه مقصرند
دارآخر
از نسلِ تاثیرگذار تا نسلِ آمادهخوار
نقطه عطفي در احياي اقتصاد
پاسخ به مطالبات مردم
سلبريتي ما و سلبريتي آنها
منافع و گفتوگوي اجتماعي
نقاش به روايت نقاش
نبايد فريب اين نتايج را خورد
دومينوي فساد
به حل بحران يمن كمك كنيم
حذف آزمون از دوره ابتدايي
تعرفهدرماني خودرو تا كي؟