به حل بحران يمن كمك كنيم

تحولات جاري در يمن را مي‌توانيم نقطه عطفي در بحران اين كشور بدانيم و در پرتو آن، دو سوال مهم مطرح كنيم؛ نخست اينكه آيا در آستانه تلاش‌هاي مهم‌تر و جدي‌تري براي حل سياسي اين بحران قرارداريم و دوم اينكه آيا ايران مي‌تواند و بايد به حل سياسي بحران يمن كمك كند يا خير. يكي از تحولات مهم تصرف عدن توسط شبه نظاميان مورد حمايت امارات متحده عربي است كه در امتداد شكاف تاريخي در يمن، خواستار ايجاد يمن جنوبي و بر هم زدن اتحاد دو يمن هستند. فعاليت‌هاي امارات طي چند سال گذشته، گوياي جاه‌‌طلبي‌هاي ژئواستراتژيك اين كشور است. فعاليت‌هاي اين كشور در جنوب يمن، از جمله كنترل جزاير سكوترا، عبدالكوري و پريم در خليج عدن و داخل تنگه و بندر بربره در نقطه مقابل عدن در شاخ آفريقا و نيز صرف هزينه‌هاي سنگين براي اجراي پروژه‌هايي در جنوب يمن در اين رابطه قابل توجه است. فعاليت‌هاي امارات كه شرح جزييات و دلايل آن خارج از حوصله اين مختصر است، با هدف تثبيت و تسريع روند جدايي جنوب از صنعا انجام شده و حمايت فعال از شبه‌نظاميان جدايي‌طلب در جهت اجرايي كردن آن است. با توجه به اينكه عربستان همچنان حامي دولت منصور هادي و موافق همكاري با حزب اصلاح است و اين دو مخالف تجزيه يمن هستند، فعاليت‌هاي امارات هم موجب تشديد اختلاف در ائتلاف عربي به رهبري عربستان شده و هم در بعد عملياتي، در جبهه مخالفان حوثي‌ها اختلاف انداخته است. تحول دوم خاتمه كار شيخ احمد، نماينده دبيركل سازمان ملل در امور يمن، و تعيين يك تبعه انگليس به نام گريفيتس به جاي او است. حوثي‌ها و محافل نزديك به آنها از كار شيخ احمد به‌شدت ناراضي بودند و او را متهم به ناديده گرفتن تجاوز و پرده‌پوشي جنايات عربستان و فروكاستن بحران يمن به اختلافي بين دولت و مخالفان مي‌كردند. حوثي‌ها از كناره‌گيري شيخ احمد استقبال كرده و تغيير نماينده دبيركل را اقدامي مثبت خوانده‌اند. به‌طور كلي، نه تنها حوثي‌ها بلكه بسياري محافل بي‌طرف نيز همواره نسبت به انتخاب يك عرب به عنوان نماينده دبيركل نظر منفي داشته و معتقد بوده‌اند كه در چنين صورتي فشار ائتلاف عربي مي‌تواند مانع برخورد منصفانه باشد. اكنون با انتخاب گريفيتس و علاقه‌اي كه دولت انگليس طي ماه‌هاي اخير به تلاش براي حل بحران يمن نشان داده، محتمل است به زودي شاهد دور جديدي از تلاش‌ها براي حل بحران يمن باشيم. گريفيتس باني و مدير مركز گفت‌وگوي انسان‌دوستانه در ژنو است و در شماري از كشورها كوشيده تا بين دولت‌ها و گروه‌هاي شورشي گفت‌وگو برقرار كند. وي همچنين مدتي نيز معاون هماهنگ‌كننده كمك‌هاي اضطراري سازمان ملل بوده و به عنوان دستيار دبيركل در آفريقا و بالكان كار كرده است. در چنين شرايطي، حوثي‌ها بايد تشويق شوند تا برخورد حقيقتا مثبتي با اين تلاش‌ها داشته و به نحوي موثر در آن شركت كنند.
بحران انسان‌دوستانه عميقي كه ميليون‌ها يمني را در معرض تهديد و نابودي قرار داده، بايد اولين و مهم‌ترين انگيزه براي تشويق همه طرف‌ها به تلاش براي حل بحران از راه‌هاي مسالمت‌آميز باشد. به‌علاوه، به همه طرف‌ها بايد يادآوري شود كه جنگ در يمن قطعا راه‌حل نظامي ندارد و هر دو طرف در شرايطي هستند كه جنگ را ادامه دهند.
با توجه به تحولات در جنوب يمن و اختلاف در جبهه‌هاي سياسي و عملياتي ائتلاف عربي، اين خطر وجود دارد كه حوثي‌ها خود را در موقعيت بهتري تصور كرده و نيازي به جدي گرفتن روند حل سياسي نبينند. در چنين صورتي ايران اگر نفوذي بر حوثي‌ها دارد بايد مانع چنين گرايشي در آنها شود. همواره به درستي گفته شده و امريكا نيز حداقل در دولت اوباما علنا اذعان داشت كه حوثي‌ها مستقل عمل مي‌كنند و از خارج دستور نمي‌گيرند. همزمان اين احتمال مطرح است كه حوثي‌هابا وجود استقلال عمل از ايران انتظار حمايت‌هاي معنوي و سياسي داشته‌اند. با چنين فرضي، ايران بايد به حوثي‌ها يادآوري كند كه برآوردن چنين انتظاري تنها موكول به مشاركت جدي آنها در مذاكرات سياسي و آمادگي آنها براي مصالحه است. بي‌ترديد، حوثي‌ها نمي‌توانند و نبايد فراتر از ظرفيت و توان خود انتظار سهم در دولت يمن داشته باشند. اين مي‌تواند مبنايي براي مذاكره و مصالحه با ديگر نيروهاي يمني باشد.
از طرفي، هر يك از مسائل منطقه پيچيده‌تر از آن است كه بتوان آنها را در قالب يك بسته مورد بررسي و حل و فصل قرار داد. به‌علاوه، بازيگران بين‌المللي و منطقه‌اي نقشي مشابه در تك‌تك بحران‌هاي منطقه‌اي ندارند و اهميت مشابهي نيز براي آنها قائل نيستند. به عنوان مثال، در پي نابودي يا تضعيف شديد گروه‌هاي تروريستي در سوريه، اكنون نقش عربستان در سوريه بسيار كاهش يافته است. عربستان همچنين در عراق و لبنان نيز حداقل نقش نظامي چنداني ندارد. لذا، قطع نظر از نحوه برخورد كشورها در بحران‌هاي مختلف، ايران بايد از هرگونه امكاني براي كمك به توقف جنگ در يمن و حل سياسي اين بحران استفاده كند. اگر چه نمي‌توان و نبايد حل يك بحران را موكول به نحوه حل ديگر بحران‌ها كرد، اما ما مي‌توانيم و بايد مسائل منطقه را در بستر مهم‌تري كه به اموري چون برجام و مانند آن ربط دارد، ببينيم.
ديپلمات   پيشين