بررسی تاثیر معماری بر خلقیات و رفتارهای شهروندی

 چشم‎های ما هر روز پر می‎شود از نمای سنگی و آجری ساختمان‎ها، تابلوهای جورواجور سر در مغازه‌ها، طرح و نقش دیوارها، پارک‌ها، چراغ‌ها، رنگ‌ها؛ همه این‎ها و همه آن‎چه در طول روز از زشتی و زیبایی و هماهنگی و ناموزونی و به‎طور کلی از معماری شهری می‎بینیم، خلقیات و احساسات و رفتارهای ما را تحت تأثیر قرار می‎دهد. لازم نیست در دوگانه «وراثت یا محیط»، طرفدار سرسخت محیط و منکر صددرصد وراثت باشید تا اهمیت و قدرت تأثیرگذاری معماری را درک کنید. حتما برایتان پیش آمده ساختمان‎های کوتاه و بلند و بی‏ربط به هم، چشم تان را آزار داده‎باشد؛ نور زیاد خیابان‎ها و پیاده‎روها کلافه‎تان کرده‎باشد؛ در کوچه‎ای احساس ناامنی کرده‏باشید و شلختگی و بی‎قوارگی مغازه‎ها و فروشگاه‎ها خلقتان را تنگ کرده‎باشد. جامعه‎شناس‌ها و معمارها متفق‎القول معتقدند محیط، نشانه‎ها و پیام‎هایی به ما مخابره می‎کند که به بروز واکنش‎های متفاوتی منجر می‌شود؛ آن‎ها حتی از این هم فراتر می‎روند و می‎گویند با طراحی اصولی فضاهای شهری می‎شود زمینه بروز الگوهای رفتاری مناسب و جلوگیری از رفتارهای نامطلوب را فراهم کرد. اما این اتفاق چطور رخ می‎دهد؟ محیط، رفتارها و احساسات ما را چطور تحت تأثیر قرار می‎دهد؟ ارتباط بین جامعه‎شناسی و معماری را چگونه می‎شود توضیح داد؟ یک جامعه‎شناس و یک معمار، به این سوالات پاسخ داده‌اند.
 
عجایب بازتاب محل زندگی بر رفتار شخصی سایت «ترجمان» چندوقت پیش مقاله‎ای منتشر کرد با عنوان «میزان سخاوت شما ربط دارد به خیابانی که در آن قدم می‎زنید». در بخشی از این مقاله نوشته شده‎بود که دو زیست‌شناس تکاملی، تصاویری از خیابان‌های نیویورک را به افرادی نشان دادند که آن‌جا زندگی نمی‌کردند. در بعضی از این خیابان‎ها، سنگ‌فرش‌ها شکسته، چمن‌ها نامرتب و خانه‌ها مخروبه بودند و در بعضی دیگر، پیاده‌روها تمیز و خانه‌ها آراسته. پس از مشاهده این تصاویر به داوطلبان گفته‌شد قرار است با فردی از ساکنین محله‌ای که تصاویرش را دیده‌بودند، مبادله کنند. نتیجه مشخص است؛ داوطلبان هنگامی که فکر می‌کردند با فردی از محله تمیزتر سروکار دارند، سخاوت و اعتماد بیشتری نشان دادند. این مقاله و کنجکاوی شخصی باعث شد از «امیر محمدیان خراسانی»، جامعه‎شناس و پژوهشگر و «محمدهادی عرفان»، مهندس معمار، دعوت کنم به تحریریه خراسان بیایند تا درباره ارتباط بین آن‌چه در شهر، از معماری و  رفتارهای شهروندی می‎بینیم، گپ بزنیم.   زندگی سلام :فضاهای شهری چطور رفتار ما  را تحت تأثیر قرار می‎دهند؟ محمد هادی عرفان  مهندس معمار ارتباط بین شهر و آدم‎ها، ارتباطی دو‌طرفه است؛ از طرفی عده‎ای، شهر را می‎سازند؛ و از طرف دیگر فضا یا طبق اصطلاح تخصصی‎اش، کالبد معماری، باعث تأثیراتی در رفتارها و کنش‎های مردم می‌شود. رفتار آدم‎ها در فضاهای مختلف شهری، متفاوت است. طبق تجربه شخصی من، در خیابان زشتی که خانه‎ها نما نشده‎اند، مردم اخمو هستند و در خیابان‎های اصطلاحا باکلاس، مردم خیلی عصاقورت داده راه می‎روند و سعی می‎کنند شیک به نظر برسند. خیابان‎ها هویت مشخصی دارند و شهروندان سعی می‎کنند خودشان را متناظر با آن هویت نشان بدهند. در یک خیابان لوکس و تمیز، کمتر پیش می‎آید کسی آب دهان بیندازد. این نکته در رانندگی هم خودش را نشان می‎دهد. مردم در دوطرف یک چهارراه، رانندگی متفاوتی دارند؛ سمتی که ظاهر ساختمان‎ها متناسب‎تر و درخت‎ها آراسته‎تر است، راننده‎ها قانون‎مدارتر هستند؛ همین راننده‎ها در سمت نابه سامان‎تر چهارراه به خودشان اجازه می‎دهند لایی‎ بکشند و بوق کشدار بزنند. نبود تناسب در فضاهای شهری، مثل سوهان روح مردم را آزار و آن‎ها را قلقلک می‎دهد که طور خاصی رفتار کنند. فضا با ما گفت‎وگو می‎کند و به ما یاد می‎دهد چطور رفتار کنیم. به همین دلایل است که باید معماری را یکی از عوامل تأثیرگذار بر رفتار شهروندان بدانیم. امیر محمدیان  جامعه شناس  وجوه ارتباط زیادی بین رفتارهای شهروندی و فضاهای شهری وجود دارد؛ مثلا «بیش‎تحریکی عصبی» یکی از نتایج آشفتگی فضاهای شهری و معماری است؛ خیابان‌های تنگ و ترافیک و آلودگی هوا، اعصاب شهروندان را تحریک می‎کند؛ حتی ممکن است خودشان از دلیل این اتفاق آگاه نباشند. مسئله دیگر، تجلی بسیار متفاوت معماری در نقاط مختلف شهر است؛ جلوه‎های لوکس و پر زرق‎وبرق معماری در فلان منطقه شهر، می‎تواند باعث شود ساکنان آن منطقه خودشان را به طبقه‎ای برتر متعلق بدانند و ساکنان منطقه کم‎برخوردارتر با احساس محرومیت اجتماعی دست‎وپنجه نرم کنند. نکته مهم دیگری که در توسعه شهری اغلب مغفول می‎ماند، از بین بردن بافت سنتی شهر به نفع شکل مدرن معماری است. این نابودی بافت سنتی، فاصله بین نسل‎ها را بیشتر می‎کند؛ نسل قدیم شاهد این است که میراثش را جلوی چشمش از بین می‎برند و هیچ احترامی به حس تعلق او و حافظه جمعی گذاشته نمی‎شود؛ نسل جدید هم می‎بیند که به راحتی می‎شود داشته‎های نسل قدیم را از بین برد و چیزی را جایگزین کرد که خودمان فکر می‎کنیم درست است.   زندگی سلام :یکی از مواردی که در جامعه‎شناسی و معماری باید مورد توجه قرار بگیرد، اقلیم هر منطقه، تأثیرات و مقتضیات آن است. معماری امروز ما چقدر با اقلیم‎ شهرها متناسب و نمودش در سبک زندگی مردم به چه صورت است؟  سال 2013 «اقلیم»، به دلیل اهمیت بسیارش شعار جهانی معماری شد. الان دیگر هیچ‎جای دنیا، مثل ما ساختمان نمی‎سازند. در یکی از شهرهای آمریکا قبل از ساخت‌وساز باید به شهرداری، میزان انرژی پنهان مصرفی به‎ازای هر مترمربع ساختمان تان را اعلام کنید؛ اعم از سوخت کامیونی که آجر می‎آورد تا دستگاهی که بتن حمل می‎کند و الی آخر. در بحث خرید مصالح هم حق ندارید بیشتر از شعاع 80کیلومتری شهر، مصالح حمل کنید مگر به دلایل فنی. شما هرچقدر هم ثروتمند باشید نمی‎توانید فلان سنگ خاص را از برزیل وارد کنید؛ چون برای این کار، سوخت، مصرف و کره زمین آلوده می‎شود. استفاده از مصالح بومی در دنیا، همان چیزی است که در معماری اصیل ایرانی رعایت می‎شد؛ مثالش، بادگیرهای یزد و دیوارهای عریضِ با ظرفیت حرارتی بالا در کویر. حالا ما در شهری مثل مشهد با بیش از 2500ساعت تابش آفتاب در سال، برج تمام‎شیشه‏ای می‎سازیم. اصلا یکی از دلایل زشتی و زود فرسوده شدن نمای ساختمان‎ها در شهرهای ما، بی‎توجهی به همین مسائل اقلیمی مثل نادیده گرفتن اختلاف دمای زیاد در فصول مختلف سال است؛ در استفاده از مصالح ساختمانی، باید انبساط و انقباض‎‌های مداوم را لحاظ و از مصالحی استفاده کنیم که تنش‎های حرارتی بالا را دوام بیاورند. این کم‎فروشی‌ها در حوزه معماری، زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده‎است؛ مثلا تأمین آسایش می‎افتد روی دوش خنک‎کننده‎ها و گرم‎کننده‎ها که تبعاتش را در بالارفتن مصرف انرژی و افزایش هزینه‎ها و زیان‎های زیست‎محیطی می‎بینیم.   زندگی سلام :معماری، غیر از تأثیرات آشکار بر رفتارهای شهروندی، از طریق جنبه‎های استعاری هم می‎تواند آثار ناخودآگاه بر ما داشته‎باشد. مثلا جایی خواندم زوایای تیز در معماری، مراکز ترس را در مغز فعال می‎کنند و در نتیجه هورمون استرس آزاد می‎شود. کمی در این‎باره حرف بزنیم.  همین‎طور است. یک نمونه‎اش جمع شدن آجر از شهر و جایگزینی سنگ است؛ سنگ، حس خشونت را القا و دشمنی را تشدید می‎کند. این معماری سنگی پرتکبر، کاملا خلاف معماری مردم‎وار آرام آجری است که قبلا داشتیم. شهرهای ما الان شهر ماشین‎ها هستند و نه آدم‎ها. مثلا فراوانی پل‎های عابر پیاده در سطحش شهر، پیامش این است: «آهای عابر پیاده! مشکل خودت است که ماشین نداری! از پله برو بالا». ماشین‌ها حق دارند تا دم در خانه ها برسند. در این نوع شهرسازی، انسان اصالت ندارد. از طرف دیگر، مشکل معماری ما این است که هویت را از شهر گرفته؛ هرکدام از مواد و مصالح و انواع معماری ممکن است به خودی‌خود خوب باشند اما ترکیب نامعقولشان، ارکستر ناهماهنگی تشکیل می‎دهد.  من فکر می‎کنم، نیازی را هم که چنین ناهمگنی و آشفتگی در معماری را تشدید می‎کند، نباید نادیده بگیریم. احساس تمایز از طریق مصرف نمایشی، می‎تواند معماری شهر و به‎تبع آن، دریافت و احساسات مردم شهر را تحت تأثیر قرار بدهد؛ من با نمای بسیار گران و متفاوت خانه‎ام، تعلقم به طبقه‎ای خاص و تمایزم از دیگران را به نمایش می‎گذارم؛ یا مثلا با تبلیغات گل‎درشت مثل «اولین» و «بزرگ‎ترین» و «مدرن‎ترین» کسب‎وکارم را متمایز می‎کنم، بی‌آن‌که جلوه شهری‎اش برایم مهم باشد.   زندگی سلام : درباره سهم خود مردم در معماری صحبت کردید. یاد این نکته افتادم که خودخواهی و دورزدن قانون از سمت ما، چقدر در زشت کردن شهرها تأثیرگذار بوده‎است؛ مثالش ساختمان‎های مرتفع در کوچه‎های باریک که غیر از نازیبایی، حق دیگران از آسمان را هم سلب و تردد را سخت می‎کنند. ما وقتی در مطالعات شهری به طرح جامع تفصیلی می‎رسیم و می‎‌گوییم در فلان منطقه، نباید بیشتر از سه طبقه روی پیلوت ساخته‎شود، برایش دلیل داریم؛ مثلا دسترسی به خدمات پیرامون محل زندگی، از قبیل پارک و نانوایی و سوپرمارکت را طبق استاندارد و سرانه، سنجیده‌ایم. خب این تخلف، ظاهرا منفعت شخصی دارد اما به همان میزان هزینه دارد. مثلا ساکنان محله مجبور می‎شوند فرزندشان را به مدرسه‌ای دورتر از محل زندگی‎شان بفرستند، برای سرویسش هزینه کنند و برای رفت‌وآمدش استرس داشته‎باشند. اگر مردم از فرایند توسعه محله‎شان باخبر باشند، خودشان یکدیگر را مدیریت خواهندکرد. خودشان اجازه نخواهندداد کسی با تخلفات ساختمانی در محله‎شان، سایه ایجاد و جای پارک اضافه به آن تحمیل کند.     نکته مهم دیگر، میزان راحتی مردم با شهر است؛ معماری باید بتواند نیازهای سنین مختلف را برآورده کند. مثلا سالمندان نیاز دارند فضایی برای پیاده‎روی و تعامل با دیگران داشته‎باشند.  معماریِ فضاهای عمومی در شهرهای ما، مروج فردگرایی است. درصورتی‎که فضاهای شهری‎ باید امکان خاطره‎سازی خانوادگی را فراهم کنند. یعنی مثلا پارک‎ فقط مختص نوجوان‎ها نباشد بلکه آن را طوری بسازیم که پدربزرگ و نوه با هم تفریح کنند. امروز مفهوم خانواده در فضای شهری دارد له می‎شود. شهرها حضور افراد را تنها در حالتی به رسمیت می‎شناسند که آن‌ها فقط با گروه‎های هم سن‌وسالشان وقت بگذرانند. حضور همه اعضای خانواده در فضاهای شهری، علاوه بر برکاتش در حوزه خانواده، فایده‎های شهری هم دارد؛ برای مثال، در پارکی که برای حضور خانواده‎ها طراحی شده، بزه اتفاق نمی‌افتد. معاشرت‎پذیری، بین آدم‎های شهر درحال نابودی است. ساخت تفکر ما با ساختار تفکرمان تطابق ندارد. یعنی باورها و ارزش‎ها و ذهنیت‌های ما می‌گوید معاشرت خوب است، آن‌چه در فضا و معماری شهری طراحی می‎شود، نظری خلاف این امر دارد. ما الان، انسانِ شهرمحور داریم نه شهر انسان‎محور؛ نیازهای انسانی و آن‎چه درباره معاشرت و همبستگی و اعتماد متقابل می‎گوییم در شهر جایی ندارد.   در پاسخ به سوال قبلی، اشاره‎ای به ارتباط بزه و معماری داشتید. در این‎باره و درباره نقش معماری در احساس امنیت هم کمی صحبت کنیم. بخشی از ایجاد امنیت از طریق تناسبات فضایی ممکن می‎شود. ما در معماری می‎توانیم کاری کنیم که به فرد احساس فضای بسته یا باز دست بدهد. اما مکمل این قضیه، رفتارهای اجتماعی است. شما اگر با گروهی از افراد وارد استادیوم شوید، احساس راحتی می‎کنید و اگر تنها بروید، همان محیط برایتان ترسناک خواهدبود. آدم‎ها محیط را مقیاس‎پذیر می‎کنند. در کلان‎شهرها متأسفانه بزهکار احساس می‎کند می‎تواند گم شود یا ناشناس بماند. برای مقابله با این ناشناس ماندن، یکی از کارهایی که معماری می‎تواند انجام دهد، مدیریت چیدمان نوری شهر است. دقت کنید از حیث مهندسی برق نمی‎گویم، منظورم دقیقا مهندسی معماری است؛ همان‎طور که می‎دانید نور کم، فضا را برای انجام جرم فراهم می‎کند؛ از طرف دیگر اگر همه شهر را هم پر نور کنیم، منحنی برمی‎گردد و باز امکان بزه مهیا می‎شود؛ چون بزهکار در محیط زیادی پر نور، ترسش می‎ریزد.  از دیدگاه اجتماعی، فضا باید طوری طراحی شود تا برای کسانی که ممکن است به طور بالقوه جزو قربانیان باشند، حس امنیت فراهم و برای کسانی که بالقوه ممکن است مجرم باشند، کار سخت شود. با توجه به گفتمان غالب مردانه که در جامعه مسلط است، من فکر می‌کنم اگر فضای شهر را زنانه کنیم، هر دو جنس از آن منفعت می‎برند. شهر، سال‎ها دست مردان بوده و حالا وقتش رسیده با زنانه کردن شهرها امکان تجربه ظرافت، زیبایی، اعتماد و اطمینان را فراهم کنیم.   استانداردهای معماری در دنیا چطور رعایت می‎شود؟ کیفیت محیط شهری شاخص‎هایی دارد که در سطوح بین‎المللی سنجیده و شهرها براساس آن رتبه‎بندی می‎شوند. الان سال‎هاست که شهر ملبورن در این زمینه رتبه 1و2 را کسب می‎کند. در این شاخص‎ها، غیر از کیفیت محیط و آلودگی هوا و معماری، حتی جمعیت متناسب برای شهرها هم تعیین می‎شود؛ شهرهای با جمعیت بین 600-200هزار نفر، بهترین شهرها برای زندگی هستند. شهرهای ما اما مدام و به‎صورت افسارگسیخته در حال بزرگ شدن هستند؛ این گستردگی غیرمعقول، آشفتگی معماری و اختلاف طبقاتی و حاشیه‎نشینی را به دنبال دارد. در کشورهای پیشرفته غربی مثل فرانسه و ایتالیا، معماری حافظ بافت سنتی شهر و درنتیجه حافظ هویت و حافظه جمعی ساکنان شهر است. این کشورها به مدل توسعه‎ای که برای مثال دبی به آن عمل می‎کند و هدفش صرفا جذب گردشگر است، اعتقادی ندارند. متأسفانه در گفتمان کارشناسان مسئول و تصمیم‎گیران شهری ما هم امروز، کاربری تجاری حرف اول را می‎زند؛ حتی به قیمت از بین بردن سنت و تخریب محیط زیست.  معماری امروز ما در حال کشتن محله‎هاست. درحالی‌که بعضی کشورهای توسعه‎یافته مطالعات اسباب‎کشی دارند. یعنی اسباب‏کشیِ مردم از محلات را رصد می‎کنند؛ چرا مردم در فلان محله‎ نمی‎مانند و چرا میزان ماندگاری مردم در فلان محله زیاد است. ظاهرش، ملاحظات و بررسی‎های معماری است اما بطنش جامعه‎شناسی است. همین روند نابودی محلات در کشور ما، باعث شده که دیگر در شهر دوچرخه نبینیم و برای خرید سبزی هم مجبور به بیرون آوردن ماشین باشیم. بعضی شهرهای مهم دنیا از این هم فراتر رفته‌اند و از معماری‎شان در جهت جذب نیروی انسانی نخبه استفاده می‎کنند. آن‌ها می‎دانند فلان دانشمندی که برای همایشی به کشورشان آمده، سبک زندگی‎اش این است که هر روز پیاده‎روی کند و طبق آن در شهر، مسیر پیاده‎روی طراحی می‌کنند. نخبه‎ها الان به‎راحتی شهر محل زندگی‎شان را انتخاب می‎کنند و مدیران شهری می‎دانند لحاظ کردن ترجیحات این قشر، یعنی جذب شغل و ثروت به کشور.