واکنش ها به سرود تیم ملی در جام جهانی فوتبال کاملا متضاد است؛ شورِ ضد و نقیض

همدلی| مهدی فیضی صفت- «ای جان و ای جانان من، ای عشق جاویدان من، نامت طنین انداز شد، ایران من ایران من/ تاریخ از روز ازل شعری که می خواند تویی، آن سوی برد و باخت ها، نامی که می ماند تویی...» سرود تیم ملی رونمایی می‌شود، برای جام جهانی، برای لحظاتی که آدرنالین خون عاشقان فوتبال بالا می رود و می خواهند فریاد بزنند و خالی کنند تمام هیجانی که دارند را. در آیین بدرقه تیم ملی فوتبال ایران که رونمایی از سرود تیم ملی در مسابقات جام جهانی 2018 روسیه را در خود داشت، سالار عقیلی آمد تا سرودی که برای ملی پوشان آواز کرده را بدرقه راه شان کند، سرودی از جنس شور و غرور و البته حماسه؛ درون مایه ای که با فرهنگ کهن ایرانی عجین است و مو به تن مان سیخ می کند وقتی از رستم و آرش و سیاوش می گوییم، حماسه ای که گاهی نقبی به اغراق می زند اما خوشایندمان است روایت هایی که به یادمان بیاورد ایرانی بودن مان را، فرهنگ مان را و تاریخ افتخارآمیزمان را.
مخالفانی که هیجان می‌خواهند
در سوی دیگر منتقدانی نیز نشسته‌اند. کسانیکه به آهنگ نقدی ندارند اما معتقدند خواننده‌ای درست با آهنگی درست در جایی نادرست قرار گرفته. می گویند در توانایی حنجره سالار عقیلی تردیدی نداریم، شعرش هم که فاخر است و زیبا، ملودی نیز خوش نشسته روی شعر و آواز اما غریب است با فوتبال، با سکوهای ملتهب و جنسش از جنس سلیقه خوره های فوتبال نیست. جماعتی که عشق شان تشویق تیم محبوب شان روی سکوهای ورزشگاه‌هاست فرق دارند با علاقه مندان موسیقی اصیل ایرانی و مخاطبانی که سالن‌های کنسرت را پر می کنند. شاید در میان عاشقان فوتبال، دوستداران صدای خوش سالار عقیلی نیز باشند اما در هر کدام از فضاها، چیز دیگری را جست و جو می کنند. سکوهای سرد ورزشگاه‌ها به معنای تخلیه هیجانی است و اشک و آه اما سالن های کنسرت اگر هم اشکی را هنگام شنیدن نغمه‌های غمگین سرازیر کند، جنسش، جنس دیگری است. کسی که با لباس رسمی می نشیند روی صندلی سالن کنسرت و با تمام احترام گوش می‌سپارد به آوازهای موسیقی ایرانی و روحش به پرواز در می آید از شنیدن تحریرهای سالار عقیلی، روز بازی، پیراهن تیم محبوبش را بر تن می کند و کودکانه بالا و پایین می برد و به وجد می‌آید از هر توپی که تور دروازه را به لرزه درمی آورد. جماعتی که راهی استادیوم ها می شوند شاید شناختی علمی از موسیقی نداشته باشند و درنیابند ارزش موسیقایی قطعه «یازده ستاره» سالار عقیلی را، شاید عبور کنند به سادگی از کنار تحریرهایی که گوش را می نوازد اما آنها آهنگی طلب می کنند هر چند دور از موسیقی فاخر و فاقد استانداردهای موسیقایی اما شورانگیز ولو قطعه ای با فاکتورهای سطحی از موسیقی پاپ.
شعر ساده، ملودی آسان


اگر گذرتان به استادیوم آزادی افتاده باشد، با جایگاه های 8 و 36 آشنایی دارند، جایگاه مخصوص بوقچی ها و هواداران دو آتشه تیم‌های پرسپولیس و استقلال که آتشکده شعارهاست، هر شعاری از این دو جایگاه سرچشمه می گیرد و در تمام ورزشگاه جاری می شود. شعارها و شعرهایی که در وصف تیم های محبوب خوانده می شود، دو ویژگی بارز دارند، سادگی شعر و آسانی ملودی که به راحتی به ذهن سپرده می شوند. این شعارها گاهی از یک ترانه محبوب یا حتی از میان نوحه ها گرفته و با کمی تغییر تبدیل می شود به عشق بازی هواداران و تیم‌های شان. فوتبال را نمی توان با هیچ پدیده دیگری در طول تاریخ مقایسه کرد، مدیومی فراگیر که بیش از یک قرن است هیچ چیزی نتوانسته جایش را بگیرد و حتی به جایگاهش نزدیک شود. طرفدارانش نیز فرق دارند، ایرانی و خارجی هم ندارد، آنها آهنگی می خواهند با شعری ساده و آهنگی آسان که بتوانند راحت حفظش کنند، وجودشان سراسر شور شود و فریاد بزنند سرود تیم ملی شان را در ورزشگاه های روسیه.
عقیلی خوش‌تر از عصار و تاجیک
تیم ملی فوتبال ایران یک بار پیش از انقلاب طعم حضور در جام جهانی را چشیده و حالا پنجمین لذت قرار گرفتن میان 32 تیم برتر فوتبال دنیا را تجربه می کند. در این چند دهه آهنگ های زیادی در وصف تیم ملی و حتی تیم های بزرگ پایتخت ایران یعنی استقلال و پرسپولیس ساخته شده اما کمتر قطعه ای از میان آنها ماندگار شده، شاید بزرگ ترین دلیلش برچسب «سفارشی» باشد که بر پیشانی‌شان خورده و سبب شده پیش از شنیدن و حتی ساخت شان، دیدی منفی شکل بگیرد. البته قطعه «یازده ستاره» با صدای سالار عقیلی به گواه اهالی فن و حتی طیف مخالفان با اختلاف بسیار زیادی از قطعات پیش تر ساخته شده بهتر و دلنشین تر است اما از درد مشترکی رنج می‌برد؛ ناهمگونی با فضای پُر‌هیجان فوتبال. علیرضا‌عصار از تیرِ آرش و شیرافکنی بهرام می گفت و ضحاک‌کشی کاوه! امیر تاجیک نیز گوی و میدان را نشانه گرفت، انگار تیم ملی روانه میدان جنگ می‌شود، احسان خواجه امیری هر چند از سندروم حماسه فاصله گرفت اما صدای آرام در آهنگ «دروازه های دنیا» خالی از شور و هیجان بود و رضا یزدانی هم در «وطن یعنی» نتوانست از سبک راک دور شود تا هیجان تزریق کند به فوتبال دوستان. قطعه «یازده ستاره» با صدای سالار عقیلی، آهنگی از بابک زرین و شعری از احسان افشاری را فوتبال دوستان و منتظران جام‌جهانی تحسین کردند اما نپسندیدند. کامنت های فراوانی که پای پست ها و مطالب منتشر شده در رسانه های رسمی و شبکه های مجازی نوشتند، حکایت از نارضایتی داشت، دل شان شور می خواست و هیجان، می خواهند آهنگی را روی سکوها زمزمه کنند که آدرنالین خون شان را تا مرز بیهوشی بالا ببرد، نه آهنگی که نماینده ای باشد برای فرهنگ فاخر سرزمین شان. باورشان این است جام جهانی، عرصه مناسبی برای ارائه فرهنگ نیست. در این میان شاید انگشت اتهام را بتوان به سوی مسئولان فرهنگی و مدیران فدراسیون فوتبال نشانه برد که اصرار به استفاده از خواننده موفق موسیقی ایرانی و خالق آثار ماندگار ملی میهنی برای اجرای سرود رسمی تیم ملی داشتند، شاید به همین خاطر در جام جهانی 2006 با وجود صرف هزینه های گزاف و تولید و ضبط قطعات عصار و تاجیک، در نهایت قطعه خواننده جوانی از آن سوی آب ها را زمزمه کردند فوتبالی ها و حتی در محل برگزاری مسابقات نیز به عنوان سرود تیم ملی ایران پخش شد!