ابتکار در گروگانگیری

هرمز شریفیان‪-‬ گاهی در عرصه سیاسی ایران نقطه نظرهایی به گوش می‌رسد که اگر روی سرمان رویش شاخ را حس کنیم، حس غریبی نکرده‌ایم. این اعجاب و شگفتی آنجا بیشتر می‌شود که چنین اظهارنظرهایی از ناحیه کسانی صادر می‌شود که به جبهه اصلاح‌طلبی تعلق خاطر دارند و در دولت اصلاحات و اعتدال تا منصب مشاور رئیس جمهور هم بالا رفته‌اند.
یکی از این چهره‌ها خانم «معصومه ابتکار» است که در صفحه توئیتر خود و در پاسخ به یکی از کاربران نوشته: «اگر سفارت آمریکا را اشغال نمی‌کردیم، ایران افغانستان می‌‌شد.» نخستین تشکر ما از ایشان این است که با این اقدام ما را از افغانستان شدن نجات دادند و ایران را تبدیل به سوئیس یا کره‌جنوبی و ترکیه کردند.
نخستین پرسش از ایشان این است که لطفا دلایل افغانستان نشدن ما را بر زبان آورند تا نه‌تنها خودمان بلکه به فرزندان‌مان نیز یادآوری کنیم که افغانستان نشدن‌مان را مدیون چه چهره‌هایی هستیم.
خانم ابتکار احتمالا از یاد برده‌اند که اشغال سفارت آمریکا یکی از دلایل استعفای دولت موقت شد، دولتی که پس از 4دهه ثابت کرد که چه اقدام‌های مفیدی انجام داده و حتی طیفی از رادیکال‌ترین فعالان آن دوران مانند «هادی غفاری» به دوراندیشی شخص شادروان «مهندس مهدی بازرگان» اقرار کردند.


از سویی یکی از دلایل شروع تحریم‌های ایران توسط دولت آمریکا و شعله‌ور کردن آتش جنگ و تحریک «صدام‌حسین» برای حمله به کشورمان، همین اقدام بود که به گفته برخی و در آن زمان با هیچکدام از نهادهای تصمیم گیرنده هماهنگ نشده بود و ساختار حکومت را به نوعی در مقابل عمل انجام شده قرار داد.
نکته جالب اینجاست که همان دانشجویان دیروز در برابر حمله تندرویان دیگری از آن جناح به سفارت سعودی‌ها موضع گرفتند و آن را تقبیح و محکوم کردند، اما هنوز از اشتباه بزرگ خود در سال 58 طفره می‌روند و همواره در صدد توجیه آن برمی‌آیند.
با این اقدام یکی از دشوارترین شرایط داخلی و خارجی بر کشور و مردم تحمیل شد که شاید بتوان گفت بدترین آن جنگ بود و به دنبال آن این حرکت رادیکال ادامه یافت و منجر به حذف شایسته‌ترین مدیران «کارکردگرا» از عرصه مدیریت در جمهوری اسلامی بود که نمونه این حذف تنها در دوره ریاست جمهوری «محمود احمدی‌نژاد» و در دولت‌های نهم و دهم دیده شد.
شاید هنوز هم زود باشد تا به آموزه‌های اخلاقی مهندس بازرگان در سیاست جامه عمل پوشانده شود اما لااقل و پس از گذشت 40 سال، دیگر می‌توان دریافت که چه کسانی به گفته‌های او گوش فرا ندادند و البته نتیجه‌اش را نیز دیدند.
در این نکته نیز شکی نیست که دولت وقت آمریکا در صدد شیطنت و کارشکنی در روند انقلاب نوپای ایران بود، اما اشغال سفارت، عملی به شدت بر خلاف عرف دیپلماتیک بود که موجب موضع‌گیری کشورهایی علیه ایران و نظام نوپایش شد که پیش از انقلاب و توسط رسانه‌هایشان، شرایط را برای شنیدن «صدای انقلاب» که توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی مطرح می‌شد فراهم کرده بودند و دست از حمایت شاه برداشتند.
این پافشاری لجاجت‌گونه باید روزی به پایان برسد و همانانی که دیروز از دیوار سفارت بالا رفته بودند بر این اشتباه راهبردی صحه بگذارند و در این شرایط که بحران بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا به شدیدترین وضعیت خود رسیده است، دست از چنین اظهارنظرهایی بردارند و تلاش کنند با معکوس عمل کردن در این شرایط حساس نه تنها به گفت‌وگو‌های دستگاه دیپلماسی کمک کنند بلکه با اشتباه خواندن این عمل از بروز رفتارهای مشابه دیگر جلوگیری کنند که اگر نکنند، چنین اظهارنظرهایی با آتش زدن پرچم در مجلس شورای اسلامی تفاوتی ندارد.
با فرض اینکه کشوری بدترین توطئه‌ها و رفتارهای نادرست را در پیش بگیرد، حداکثر واکنش دستگاه دیپلماسی کشوری که عقلانیت بر آن حاکم باشد، اخراج سفیر و کارمندان آن سفارت و قطع روابط دیپلماتیک است، نه حمله و تسخیر سفارتی که امنیت کارکنانش توسط کشور میزبان تضمین شده است.
چه خوب است پس از 4 دهه که اشتباهات فراوان موجب عقب‌ماندگی‌ها، دشمن‌تراشی‌ها و گرفتاری‌های بزرگ و کوچک شده موجب درس گرفتن و کسب تجربه از تلخ‌کامی‌های گذشته شود تا نسل جدید مدیران کشور از گذشته و اقرار به اشتباهات مدیران پیشین درس بگیرند و دریابند که در جهان دیپلماسی امروز و در چارچوب گفت‌وگوهای سازنده، «باید از در وارد شوند نه از روی دیوار!»