شروه؛ صدای عمق‌های گلو

مراد فروهر ‪-‬ بی‌شک یکی از دردناک‌ترین صدا-آوازها، شروه است. البته شروه‌ای که زنان لر می‌خوانند منظورم است و نه آن شروه‌ای که در فاز دشتستانی خوانده می‌شود. شروه لری ــ که کم کم دارد از بین می‌رود ــ از گلویی برمی‌آید که در دهانه‌ی یک بدن متصل به تاریخ جا گرفته است. ایل از زنان ِ شروه‌گو، این گلوــ بدن را در تمام ِخروجی‌‌های سالانه طلب می‌کرد.
در «شروه» فردی که مرده و از دنیا رفته، دوباره بازسازی می‌شود و به جهان بازگردانده می‌شود. گاه به همان صورت و گاه افزون بر آنچه بوده است. خاطره و تاریخ در هم فرو برده می‌شوند، اما فقط او نیست که در شروه و در صدا قرار می‌گیرد، بلکه بخشی از خویشان و اقوام، بخشی از بزرگان، ازدست رفتگان، بازماندگان، و همچنین وضعیت‌های زمانی و ‌مکانی مورد مرور و بازبینی قرار می‌گیرند. اما نکته‌ مهم این است که در شروه، فقط برای این نیست که مرده را دوباره احیا کنند، حتی در زمان‌هایی برای ورود فرد در حال احتضار به دنیایی دیگر، مجوز رسمی را صادر می‌کند. شروه‌گو بر بالین فرد محتضر، مرگ را در بدن نیمه‌جانش می‌کارد. شروه، آواز انتقال‌هاست. صدایی هراسناک.
«صادق هدایت» اشاره‌ای کوتاه به این آواز کرده است:
« در مراسم سوگواری نیز در کوه‌گیلویه زن‌هایی هستند که تصنیف‌های خیلی قدیمی را با آهنگ غمناکی به مناسب مجلس عزا می‌خوانند، و مویه و ندبه می‌کنند. این عمل را سوسیوش (سوگ سیاوش) می‌نامند. نظیر همین در جزیره‌ٔ کرس به توسط زن‌ها صورت می‌گیرد که Voceri نامیده می‌شود. این زن‌ها اشعاری می‌خوانند که فی‌البدیهه نیست و قبلا وجود دارد، گیرم به مناسبت موقع تغییر می‌دهند. عادت مزبور نزد یونانیان نیز معمول است.»


(فرهنگ عامیانه مردم ایران. صادق هدایت
نشر چشمه. چ۱۳۷۸. ص ۲۰۹)