سریال یا رمان، کدام را انتخاب می‌کنید؟


گفت وگو ها از علیرضا بسکابادی
دوگانه‎ها همیشه جذاب بوده‌اند. جمع‎هایی که از طرفداران دو قطب روبه‎روی هم تشکیل شده با چاشنی بحث و کل‎کل، لطفی مضاعف دارد نسبت به دورهمی‎ آدم‌های هم‎سلیقه و هم‎عقیده. هواداران پرسپولیس، اگر استقلالی‌ها را به عنوان رقیب دربرابرشان نداشتند، با این شور و حال کُری نمی‎خواندند و آبی‎ها در نبود قرمزها این همه انرژی و انگیزه‎ برای برنده شدن، نداشتند. دوگانه سریال و رمان هم که موضوع پرونده امروز است، از آن نقل‎های خوش‎خوراک دورهمی‎های امروزی است؛ هرچند این یکی، دوگانه به معنی رایج نیست چون خواندن و دیدن اساسا منافاتی با هم ندارند اما خب طرفداران رمان و سریال، با این‎که اغلب در یک تیم هستند، در کل‎کل کردن از فوتبالی‎ها کم نمی‎آورند. آن‎ها هرقدر هم که بین کلمه و تصویر تبعیض قائل نشوند، وقتی مجبور به انتخاب فقط یکی از این دو باشند، ترجیحات و استدلال‏ های خودشان را دارند. ما هم در این پرونده، بدون آن‎که به برتری ذاتی رمان یا سریال و خط‎کشی بین این دو قائل باشیم، صرفا از ترجیحات و سلیقه‎مان نوشته‎ایم. ضمن‎ این‎که با سه نویسنده و روزنامه‎نگار سرشناس سریال‎بین‎ و حتی سریال‎باز گفت‎وگو کرده‎ایم تا بدانیم انتخاب آن‎ها چیست.
 


مقایسه رمان با سریال از زبان صوفیا نصرالهی، روزنامه‎نگار سریال‎، فقط برای وقتی ذهنم مشغول است  «صوفیا نصرالهی» از روزنامه‎نگاران سینمایی باسابقه است؛ او غیر از قلم زدن در حوزه سینما و نقد فیلم، در ترجمه کتاب هم دستی بر آتش دارد و به‎واسطه شغل و علایقش با دنیای ادبیات آشناست. اگر مخاطب روزنامه «هفت صبح» و هفته‎نامه «کرگدن» باشید، حتما با اسم و قلم نصرالهی آشنا هستید. او رمان و سریال را دریچه‎هایی به جهان‎های بزرگ تر می‎داند.   در سال‎های اخیر، خیلی از استعدادهای سینما به سمت سریال‎سازی رفته‎اند و درام مدرن به‎نوعی در سنت سریال‎سازی، زنده شده‎است. حالا ما در سریال‎ها، قصه‎های بهتر و دیالوگ‌ها و فیلم نامه‎های بهتری داریم؛ شبکه‎های تلویزیونی هم بسیار متنوع شده‌اند و تولیداتشان روزبه‎روز بیشتر می‎شود. از طرف دیگر، در زندگی مدرن معاصر، دیدن اپیزودهای کوتاه 50 دقیقه‌ای خیلی راحت‎تر است تا تماشای یک فیلم دوساعته مثلا. با این‎همه من، سریال‎بین حرفه‎ای مثل کسانی که همه کارهای روز دنیا را دنبال می‎کنند، نیستم. سریال‎ها را معمولا گلچین می‎کنم و وقتی سراغشان می‎روم که حوصله فیلم طولانی دیدن و تمرکز کردن، نداشته‎باشم. سریال برای من رمان عامه‎پسندی است که وقتی ذهنم مشغول است و دلم می‎خواهد صرفا داستانی را دنبال کنم، انتخابش می‎کنم. استثنا هم وجود دارد البته؛ مثل سریال نیوزروم (The Newsroom) ساخته «آرون سورکین» که کلی اطلاعات به بیننده می‎دهد و تماشایش ذهنی فعال و سرزنده لازم دارد. من اصولا به کسی سریال پیشنهاد نمی‎کنم چون تعداد و ژانر سریال‎هایی که دیده‌ام و می‎پسندم، محدود است. نیوزروم اما برای هرکس که می‎خواهد یک اثر تصویری با دیالوگ‎های هوشمندانه ببیند و ذهنش را جلا بدهد، انتخاب خوبی است. در پاسخ به سوال «چه کسی رمان و چه کسی سریال؟»، باید بگویم که خب خط‎کشی و مرزی وجود ندارد اما برای خود من، ترجیح با رمان است؛ من همیشه رمان می‎خوانم؛ عادتی است از دوران کودکی. رمان ذهنم را آزاد می‌کند، از روی زمین بلندم می‌کند و توی جهان دیگری می‎گذاردم. به همین دلیل، رمان را ساده‎تر می‎توانم به دیگران پیشنهاد کنم؛ جهان رمان آن‎قدر بزرگ است که هرکسی با هر سلیقه‎ای می‎تواند در آن چیزی برای خودش پیدا کند. به‎طور کلی، سریال، رمان، فیلم، گالری نقاشی و موسیقی دریچه‎هایی هستند به جهان‎های بزرگ تر؛ دریچه‎هایی که روح و ذهن آدم را وسیع‎تر می‎کنند. هرکدام از این لذت‎ها را که از خودمان دریغ کنیم، جهانمان کوچک‌تر می‎شود.    نظر رامبد خانلری، نویسنده، درباره رمان و سریال در رمان، کارگردان قصه من هستم  «رامبد خانلری» را طرفداران داستان، خوب می‎شناسند. او که با «سرطان جن»، «آقای هاویشام» و آخرین اثرش «سورمه‎سرا» در دنیای ادبیات داستانی برای خودش جایی باز کرده، با ستون‎های پیشنهاد فیلم و سریالش در روزنامه‎های مختلف، توانسته دل دوستداران مدیوم تصویری را هم به دست بیاورد. خانلری، کتاب را ترجیح می‎دهد و وقت‎هایی که سریال نمی‎بیند و رمان نمی‎خواند، مشغول بازی رایانه ای است. دلیل اصلی من از کتاب خواندن و سریال دیدن، سرگرمی و ژانر محبوبم هم معمایی است. پیوستگی داستان و قوام‎یافتگی‎اش برایم خیلی مهم است؛ از طرف دیگر فکر می‎کنم هرچه فرصت بیشتری برای روایت قصه وجود داشته‎باشد، قصه قوام بیشتری پیدا می‎کند. به همین دلیل، سریال را از فیلم راحت‎تر می‎بینم و در یک مجموعه داستان، ترجیح می‎دهم با بلندترین داستان شروع کنم. سریال و رمان برای من هیچ‎وقت جای همدیگر را نمی‎گیرند اما کتاب خواندن کلا برایم جذاب‎تر است؛ چون درحقیقت انگار خودم کارگردان سریالی هستم که دارم می‎بینم؛ می‎توانم هرطور که بخواهم شخصیت‎ها را فرض کنم، کار را دکوپاژ کنم و توی ذهنم فیلمِ کتابی را که می‎خوانم، بسازم. من معمولا به دیگرانی که می‎شناسم، براساس شناختم از سلیقه‎شان، سریال و رمان زیاد معرفی می‎کنم. چون یکی از کارهایم، نوشتن ستون پیشنهاد فیلم و سریال در روزنامه‎هاست، باید به کسانی که نمی‎شناسم هم چیزهایی پیشنهاد کنم؛ در این شرایط، فرضم بر این است که تماشای سریال از خواندن کتاب راحت‎تر است. مثلا «دروغ‎های کوچک و بزرگ» و «سیزده دلیل برای...» سریال‎های معروفی هستند که پیشنهادشان کرده‎ام و تقریبا مطمئن بوده‎ام تماشای آن‎ها به دل هرکسی خواهدنشست. حالا اگر کسی اول راه باشد و بخواهد مدیوم مورد علاقه‎اش را پیدا کند، مقایسه، کار را برایش راحت می‎کند؛ چطور؟ کتاب ترجمه‎ شده هردوی این سریال‎ها در بازار موجود است؛ می‎تواند بعد از دیدن سریال و خواندن کتاب، لذتی را که از هرکدام نصیبش شده با هم مقایسه کند. اصولا هیچ کاری نیست که با انجام ندادنش چیزی را از دست بدهیم ولی من دوست دارم چیزهایی را تجربه کنم که در مسیر زندگی خودم قراری بر تجربه آن‎ها نبوده‌است. موقعیت‎های مختلفی هست که قضا و قدر آن‎ها را برای خط زندگی من ننوشته‎ اما از طریق خواندن کتاب‎ و دیدن سریال‎، می‎توانم آن‎ها را تجربه کنم. راستش من برای این فیلم و سریال می‎بینم و کتاب می‎خوانم که فرصت تجربه‎های بیشتری داشته‎باشم. طبیعتا خیلی از آدم‎ها هم مثل من جاه‎طلب‎اند و دوست دارند این فرصت را داشته‎باشند.      یادداشت شفاهی آنالی اکبری، نویسنده، در پاسخ به سوال «رمان یا سریال؟» رمان خواندن، حوصله بیشتری می خواهد «آنالی اکبری»، داستان‎نویس و روزنامه‎نگار است، از آن‎هایی که سوال «چطور وقت می‎کنه به همه این کارها برسه» را توی ذهن آدم می‎کارند؛ اکبری هم داستان می‏نویسد -«کار من جادو کردن است» و «دروازه یک شنبه»-؛ هم توی روزنامه ستون دارد و هم مخاطب پیگیر فیلم‎ها و سریال‎های روز دنیاست. اکبری معتقد است با این‎که سریال‎ها قدرتی جادویی در جذب آدم‎ها دارند اما تمام کردن یک رمان خوب، حس و حال بهتری به آدم می‎دهد.  دسته‎بندی آدم‎ها به رمان‎خوان و سریال‎بین، کار عجیبی است؛ چون کسی که سریال می‎بیند، رمان هم می‎خواند و برعکس. ولی خب اگر بخواهیم راجع به تفاوت‎هایشان حرف بزنیم، رمان خواندن کلا حوصله بیشتری می‎خواهد. الان آدم‎ها یا بهانه دغدغه دارند یا واقعا دغدغه‎هایشان زیاد است و حوصله ندارند بنشینند یک‎ گوشه و کتاب ورق بزنند. سریال دیدن اما کار آسان‎تری است چون در هنگام تماشایش می‎شود کارهای دیگری هم انجام داد. فکر می‎کنم به دلیل همین هم هست که الان خیلی‎ها به سریال دیدن رو آورده‎اند. این‎روزها صنعت سریال‏‎سازی به ویژه در مکزیک و آمازون که کارهای قَدری می‎سازند، خیلی پیشرفت کرده‎است؛ آن‎ها هنر جذب کردن هر آدمی با هر سن و سلیقه‎ای را دارند. از آن طرف، بین رمان‎های روز دنیا مخصوصا رمان‎های ایرانی، کمتر پیش می‎آید کتابی آن‎قدر برای خواننده جذاب باشد که دلش بخواهد ادامه‎اش بدهد. برای من زیاد پیش آمده که کتابی را بعد از خواندن 30-20 صفحه اول کنار بگذارم. قبلا از این کار عذاب وجدان می‎گرفتم اما الان می‎گویم: «خب این کتاب من را جذب نکرد. مجبور نیستم تا تهش بروم». با این همه فکر می‎کنم اگر آدم فرصت پیدا کند و همت کند که یک رمان خوب را بخواند، آخرش احساس خیلی بهتری خواهدداشت. برای من که این‎طور است؛ کافی است توانایی و قدرت خواندن یک رمان، مخصوصا حجیم، را داشته‎باشی؛ حسش با سریال دیدن که هرکسی از پسش برمی‎آید، خیلی متفاوت است. من هر روز با توجه به فرصتم، حتما چند صفحه‌ای کتاب می‎خوانم، سریال‎بین هستم اما نه هرچیزی که به دستم برسد، قبلش کلی تحقیق می‎کنم و سراغ سریال‎هایی می‎روم که با روحیاتم سازگار باشند. آخرین رمانی که خوانده‌ام، «مرگ و پنگوئن» نوشته «آندری کورکف» و آخرین سریال‎های خوبی که دیده‌ام، «سرگذشت ندیمه» و «چیزهای عجیب‎تر» بوده‎اند.     رمان و سریال؛ هرکدام چه امتیازاتی نسبت به یکدیگر دارند؟ این مناظره‎‏ای است بین یک طرفدار رمان و یک هوادار سریال؛ مقایسه‎ای ارزشی در کار نیست. ما فقط در طرفداری از موضعمان، دلایلی را نوشته‎ایم که فکر می‎کردیم ممکن است برای دیگران هم جالب و خواندنی باشد. قرار هم نیست در انتها نتیجه‎گیری کنیم که بالاخره رمان بخوانیم یا سریال ببینیم؛ چون هرکدام از این‎ها دوستداران خودشان را دارند و اصلا منافاتی با یکدیگر ندارند. خب پس چرا مناظره کردیم؟ برای این‎که یادمان بیاید چقدر دیدن و خواندن و شنیدن - به هر طریقی- لذت‎بخش است، همین. راستی خیالتان راحت، در این مناظره عدالت هم کاملا رعایت شده‏است؛ هرکدام از دوطرف، برای بیان دفاعیات شان به‎طور مساوی 500 کلمه در اختیار داشته‎اند.   معلومه که رمان! الهه توانا   من در مقام مخاطب در رمان فعال‌تر هستم؛ چون سروکارم فقط با کلمه‌‌ است و اجازه تخیل و‌ تصور دارم. مخاطب سریال اما منفعل‎تر است؛ به این دلیل که در سریال صدا، تصویر، موسیقی و به‎طور کلی همه‎چیز از پیش فراهم شده‎است و چندان به مشارکت بیننده وابسته نیست. درنهایت البته هر دو قصه‌ هستند؛ اما سریال، قصه‌ای است که کارگردان برای روایت آن، دید و سلیقه خودش را وارد می‎کند و اوست که تصمیم می‎گیرد شخصیت‎های قصه چه شکل‎وشمایلی داشته‎باشند. درحالی‎که رمان به خواننده، اجازه و قدرت آفرینش می‌دهد؛ خطوط کلی و کلیدهای شناخت شخصیت‎ها را ترسیم می‎کند و بعد از آن دیگر همه چیز برعهده خواننده است. رمان‎خوان‎ها غیر از این لذت خلق، از لذت کشف دنیای کاغذی دیگران هم بهره‎مند می‎شوند؛ اگر اهل ادبیات باشید حتما بارها موقع حرف‌ زدن از شخصیت‎های داستانی محبوبتان با دوستانتان، شگفت‎زده شده‎اید؛ ایگنیشسِ[1] چاق فیلسوف‎مآب شما امکان ندارد شبیه مال دوستتان باشد. قصه اگر نقاشی باشد، رمان، طرحی کامل ولی بی‎رنگ است و سریال، تابلویی تمام و کمال؛ من شخصا رنگ‎آمیزی را به تماشای تابلوی نقاشی ترجیح می‎دهم.   این بی‌شکلی در دنیای رمان، غیر از ایجاد فضایی برای پرواز قدرت تخیل و‌ تجسم، کارکرد آزادی‎بخشی هم دارد؛ آزادیِ درک و آزادی هم‎ذات پنداری. وقتی راوی داستان یا قهرمان قصه جسمیت پیدا می‎کند، این آزادی از مخاطب گرفته می‎شود. چطور؟ من بازیگر سریال را می‎شناسم، قبلا او را دیده‎ام و حتی تصوری از او در ذهنم شکل گرفته‎است؛ او نمی‎تواند صددرصد «سارا»ی قصه باشد چون قبلا لوسی و ماری و الیزابت بوده‎است، قبل از همه این‎ها هم شخصیتِ خودش به‎عنوان بازیگر را دارد. من حتی می‎توانم به این موضوع آگاه نباشم ولی به‎هرحال آزادی‎ام در درک و هم‎ذات‎پنداری با «سارا» گرفته شده‎است. این موضوع برای من کمی جنبه روان‎کاوانه دارد؛ من از چهره فلان بازیگر خوشم نمی‎آید، صدایش من را یاد کسی می‎اندازد، حرکات دست‎ها و حالت چهره‎اش هرقدر هم در خدمت نقش باشد، باز از وجهی شخصی برخوردار است؛ ترجیح من این است که کسی در روح شخصیت‎های داستان‎ها حلول نکند و اجازه بدهد من با تمامیت آن‎ها، بدون تأثیرپذیری از هیچ عامل دیگری، همراه شوم.    من معتقدم درونیات، احساسات و افکار جز در قالب کلمات نمی‌توانند بیان شوند و به‎شدت باور دارم همه این‎ها در سریال، حرام می‌شوند و هدر می‎روند؛ به این دلیل که در مدیوم‎های تصویری اگر چیزی (حسی، فکری، کلامی) قابل تبدیل به تصویر نباشد، حذف می‎شود. من در رمان می‎توانم بی هیچ محدودیت و مانعی به عمیق‎ترین وجوه انسانی دسترسی داشته‎باشم. کندوکاش در روحیات و خلقیات و سفر به ذهن دیگران به‎‌وسیله کلمات، ممکن‎تر و شگفت‎انگیزتر است. [1] شخصیت اصلی رمان اتحادیه ابلهان، نوشته جان کندی تول  
سریال بینی، نسخه زندگی امروز است سیدمصطفی صابری      این که با چه انگیزه ای سمت رمان و سریال می رویم مهم است. بسیاری از ما سمت کتاب داستانی و غیر داستانی و فیلم و سریال می رویم نه فقط برای این که سرگرم شویم. اگر انگیزه کسی از رمان خواندن و فیلم و سریال دیدن هم یادگیری و هم سرگرمی باشد، پیشنهاد دادن به او، هم سخت می شود هم آسان. به چنین کسی راحت می شود پیشنهاد داد چون انتظارش پائین است و تنوع آثار سرگرم کننده هم زیاد. و پیشنهاد دادن سخت است چون اگر سرگرم نشود اما چیزهای جالبی یاد بگیرد از آن تجربه پشیمان نمی شود اما وقتی انگیزه فقط سرگرمی باشد و این انگیزه محقق نشود احتمال پشیمانی زیاد است. خلاصه این که اگر انگیزه یک نفر تجربه جهانی متفاوت از زندگی خودش و درگیر شدن ذهنش با چالش های رفتاری شخصیت ها باشد، شاید وقت و هزینه خواندن رمانی مثل «جنگ و صلح» را نداشته باشد اما بتواند سریال شش قسمتی اش را ببیند. پس همین که در سریال دیدن هم دنبال یادگیری باشیم بخشی از ماجرا حل می شود. فراموش نکنید سریال بینی، حتی سریال های خوب را با کتاب خوانی مقایسه نمی کنیم و صرفاً از تقابل سریال خوب با رمان می گوییم.    فراتر از نکته قبل، زمان و مکان و حس و حال آدم ها هم نکته مهمی است. برای آدمی که 12 ساعت سر کار بوده، کلی چالش روحی و روانی را از سر گذرانده و تازه نصفه‌شب یک ساعت فرصت خلوت دارد با آن حجم از خستگی، مطالعه رمان می تواند تجربه سختی باشد، اما سریال چون با زبان صدا و تصویر است تجربه دل انگیزتری است. اگر قرار باشد کتاب نخوانیم چون خسته ایم و بنشینیم پای برنامه های گفت وگو محور تلویزیون تا مجری سئوالات تکراری از سلبریتی بپرسد، یک سریال خوب (به معنای سرگرم کننده و پرمحتوا، نه به معنای صرفاً سرگرم کننده) اتفاق بهتری است. هر چند خیلی از شاهکارهای دنیای ادبیات قابلیت تبدیل شدن به فیلم و سریال را ندارند اما سریال های امروزی هم بستر داستان های تازه ای است که در غالب رمان نمی شد آن ها را تجربه کرد.    گفتنی درباره مزایای سریال دیدن زیاد است که در حوصله این مطلب نیست اما به عنوان نکته نهایی باید از دوبله خوب و با کیفیت سریال های روز جهان توسط شبکه نمایش خانگی و بسترهای قانونی پخش آنلاین در فضای مجازی هم بگویم. یکی از چالش های قدیمی ما با سریال تماشای نسخه های بی کیفیت با زیرنویس های ضعیف بود که بعضاً به دلایلی مناسب تماشای گروهی هم نبود اما امروزه سریال ها با دوبله خوب، قیمت مناسب و ممیزی که امکان تماشای خانوادگی اثر را فراهم می کند عرضه می شود؛ در حالی که هنوز دردسرهای پیدا کردن ترجمه مناسب برای رمان ها وجود دارد.