ايران و افكار عمومي عراق

اگر امروز به جنوب عراق برويم و از مردم اين منطقه در مورد ايران سوال كنيم، بسياري از آنها اظهار نارضايتي كرده و ادعا مي‌كنند كه ايران در امور داخلي عراق دخالت مي‌كند. طي روزهاي اخير و با بالا گرفتن اعتراضات مردمي در جنوب عراق، رسانه‌ها از احساسات ضدايراني و شعارهايي بر ضد جمهوري اسلامي ايران در ميان جمعيت عمدتا شيعه جنوب عراق خبر مي‌دهند. اين در شرايطي است كه در نقطه صفر تاريخي سقوط نظام بعثي...
ديدگاه شهروندان عراقي به ايران، به دليل سياست‌هاي صحيح و رفتارهاي شايسته ايران، بسيار مثبت و صميمانه بود، امروز اين ديدگاه عوض شده است. اما چرا چنين اتفاقي روي داد؟جمهوري اسلامي ايران به صورت طبيعي، به لحاظ موقعيت جغرافيايي، سياسي، تاريخي، فرهنگي و مذهبي، داراي نفوذ در عراق است. به تعبير ديگر چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه بپسنديم و چه نپسنديم، براي ما ايرانيان و عراقي‌ها، همواره اين رابطه و نفوذ از فرداي استقلال عراق وجود داشته و تاكنون استمرار يافته است و در ادامه هم وجود خواهد داشت. آمد و شد و استقرار گروه‌هاي سياسي معارض عراقي پيش از سقوط، چه در دوران جمهوري اسلامي و حتي پيش از انقلاب، از جمله عواملي است كه اين نفوذ را تقويت كرده است. گروه‌هايي اعم از احزاب و تشكل‌هاي مختلف عراقي از جمله حزب الدعوه، مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، منظمه العمل الاسلامي، الدعوت الاسلاميه و ساير گروه‌ها به لحاظ مناسبات و مراوداتي كه طي دهه‌هاي گذشته با جامعه و سياستمداران ايراني داشتند، باعث شده است كه رابطه طبيعي ميان آنها با جامعه ايران و نهادهاي رسمي و غيررسمي در ايران شكل بگيرد. دستگاه سياست خارجي ايران از يك سو و از سوي ديگر نهادهاي نظامي مانند نيروي برون‌مرزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، طي اين سال‌ها به صورت طبيعي چه با اشخاص برجسته و چه با احزاب و گروه‌هاي عراقي، مناسبات و ارتباطات نهادينه‌شده‌اي پيدا كردند. اما واقعيت تلخ اين است كه جمهوري اسلامي ايران با وجود همه اين مناسبات، ارتباط‌ها و نفوذي كه داشت، از فرداي سقوط نظام بعثي در عراق، در مارس 2003 يا فروردين 1382 تاكنون، نتوانسته از ظرفيت‌ها و توانايي‌هاي خود در رابطه با عراق بهره‌برداري شايسته‌اي بكند. ايران، بعد از سقوط صدام اين فرصت را داشت كه در راستاي منافع ملي ايران و منافع مردم عراق، چه در راستاي مصالح عاليه جهان اسلام و به‌خصوص شيعيان از روابط خود با گروه‌هاي سياسي و اجتماعي عراقي بهره‌برداري كند. متاسفانه در مجموع جمهوري اسلامي ايران نتوانست اين ظرفيت‌ها را به صورت شايسته‌اي با رويكرد راهبردي مديريت كند. همين امر باعث شده است كه امروز شاهد باشيم، ذهنيت مردم عراق سرشار از شائبه‌ها و شايعه‌ها، عليه جمهوري اسلامي ايران و ايرانيان است. به اعتقاد من اصلي‌ترين عامل اين امر را مي‌توان در ناهماهنگي و فقدان استراتژي وحدت‌بخش ميان نهادهاي دست‌اندركار جمهوري اسلامي ايران در امور عراق ديد. به صورت مشخص هماهنگي لازم ميان سياستگذاري دستگاه سياست خارجي در دولت با نيروهاي برون‌مرزي سپاه يا نيروي قدس و ساير نهادهاي موثر از جمله شبكه تلويزيوني عرب‌زبان صدا و سيما، شبكه العالم و ساير رسانه‌هاي برون‌مرزي چه رسانه‌هاي ايراني و چه رسانه‌هايي كه در قالب همكاري مشترك با كشورهاي اسلامي تاسيس شده‌اند، وجود نداشت. با وجود اينكه ايران از فرداي سقوط نظام بعثي، پيش‌زمينه ذهني تمام شهروندان عراقي نسبت به ايران مجموعا مثبت بود، به دليل سياست‌هاي ناهماهنگ و غيرهمسوي نهادهاي ايران، اين ذهنيت به تدريج كاملا زير و رو شد. عراقي‌ها به دليل كمك‌هاي مادي و معنوي كه جمهوري اسلامي ايران از مردم و گروه‌هاي سياسي عراق كرد و سياست خوبي كه ايران در هنگام حمله امريكا و متحدان بين‌المللي‌اش به عراق اتخاذ كرد، نسبت به ايران احساس مثبت و نوعي قدرشناسانه داشتند. در دوره‌گذاري كه بعد از سقوط صدام رخ داد، ايران مي‌توانست با كمك‌هاي بشر‌دوستانه و در گام بعدي در قالب قراردادهاي دوجانبه براي ترميم و بازسازي زيرساخت‌هاي عراق و تجارت و گردشگري مذهبي، بهره‌برداري مناسبي از روابط دو جانبه بكند اما اين اتفاق نيفتاد. همزمان، مشكلات اقتصادي ايران و تحريم‌هاي بين‌المللي نيز بر روابط بين دو كشور و ذهنيت مردم عراق نسبت به عملكرد ايران اثر گذاشت. به دليل مشكلات ارزي و اقتصادي در دوران دولت‌هاي نهم و دهم و همچنين دولت كنوني، پيشرفت بسياري از پروژه‌هاي زيرساختي ايران در عراق و قراردادهاي دوجانبه، كند شده يا نيمه‌كاره مانده است. درست در برابر عملكرد ايران، گروهي از كشورهاي منطقه كه در عراق نفوذ طبيعي دارند، به ويژه تركيه و برخي كشورهاي فرامنطقه‌اي به ويژه چين، طي 15 سال گذشته توانسته‌اند، بخش بزرگي از پروژه‌هاي اقتصادي و صنعتي عراق را در اختيار گرفته و به نتيجه برسانند. همين عقب ماندن ايران در بحث اقتصادي باعث شده است كه نزديك به 97 درصد از اقتصاد منطقه كردستان عراق در اختيار چين و تركيه قرار گرفته است. كشورهاي رقيب ايران به لحاظ فرهنگي تلاش مي‌كنند تا با پروژه‌هاي اجتماعي در حوزه‌هاي بهداشت و درمان و توسعه مراكز آموزشي و دانشگاه، تلاش مي‌كنند در جنوب و مركز عراق هم نفوذ خود را افزايش دهند، تا گوي سبقت را از ايران بربايند. عقب ماندن ايران در رقابت با كشورهاي خارجي در تامين منافع و مطالبات مردم عراق باعث مي‌شود كه ذهنيت شهروندان اين كشور، كم‌كم به ضرر ايران و به نفع كشورهاي ديگر تغيير كند. نكته ديگر رقابت‌هاي سياسي در عراق است. دو ماه پيش انتخابات در عراق برگزار شد و به صورت طبيعي نهادهاي ايراني براي تامين مصالح ايران از برخي نيروهاي نزديك و همسوي خودشان در عراق حمايت كردند. اما نتيجه طبيعي اين حمايت اين بود كه گروه‌هاي سياسي رقيب، تلاش كردند و در ادامه هم تلاش خواهند كرد تا در رقابت با گروه‌هاي همسو با ايران، ذهنيت راي‌دهندگان عراقي را با برجسته‌سازي دخالت ايران در امور عراق به ضرر ايران تغيير دهند، تا بتوانند آراي آنها را به نفع خود جلب كنند. در فضاي سياسي عراق، يك عامل تعيين‌كننده ديگر نيز باعث بدنامي سياست‌هاي ايران در عراق شده است. در شرايطي كه همه نخست‌وزيران بعد از سقوط صدام حسين در عراق از ميان شيعيان انتخاب شده‌اند، يك سياستمدار به صورت ويژه، نيروي همسو با ايران و مجري سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران در عراق معرفي شد. هر چند عملكرد ناموفق نوري‌المالكي، باعث شد تا ايران نيز همسو با بسياري از نيروهاي سياسي خارجي، در رقابت داخلي در حزب الدعوه عراق از رقيب او، حيدر العبادي حمايت كند، اما نام نوري‌المالكي، همچنان با ايران گره خورده است و نمره منفي عملكرد غلط و سياست‌هاي اشتباه او به پاي ايران نوشته‌شده است. در نهايت، بخشي از نيروهاي سياسي عراق، از جمله برخي گروه‌هاي شيعي، براي كسب منافع سياسي و بهبود آراي خود، تمام مشكلات عراق را به پاي جمهوري اسلامي ايران و سياست‌هاي تهران مي‌نويسند. اين گروه‌ها با دست گذاشتن بر مهم‌ترين دغدغه‌هاي شهروندان عراقي از جمله فساد اداري، زد و بندهاي سياسي و مشكلات اقتصادي، ايران را متهم معرفي مي‌كنند.