روزنامه آرمان امروز
1397/05/22
پدیده احمدینژاد در کسوت اپوزیسیون جعلی
محمدرضا نیکفر، فلسفهدان و روشنفکر ایرانی مقیم آلمان در بخشی از مقالهای با عنوان «در ایران چه میگذرد؟» احمدینژاد را پدیدهای غریب و هم آشنا، تعریف میکند. اهم نکات مد نظر نیکفر در آن نوشته را میتوان بدین صورت ردیف کرد؛ احمدینژاد حاشیه را بسیج میکند تا مرکز قدرت را تقویت کند. او خزانه مرکز را تهی میکند، تا سرحدات را نه آباد، بلکه از نو تصرف کند و به حلقه ارادت درآورد. در ابتدا تکنیک در خدمت ایمان بود. در مورد احمدینژاد، ایمان خود امری تکنیکی است. احمدینژاد به همه درس میدهد. او مجموعهای از خصلتها را در خود جمع کرده، به این جهت بسی خودمانی جلوه میکند: غلو میکند، زرنگ است و تصور میکند هر جا کم آوردی، میتوانی از زرنگیات مایه بگذاری و جبران کنی. احمدینژاد نماینده سنتی است جهشکرده به مدرنیت. او مظهر عقبماندگی مدرن ما و مدرنیت عقبمانده ماست. او اعلام ورشکستگی فرهنگ است. بیشک اگر نیکفر قصد توصیف پدیده احمدینژاد در کسوت رهبر خودخوانده اپوزیسیون را داشته باشد، حتما خصایص بیشتری از این پدیده برای مخاطب قابل تشریح است. احمدینژاد گسیخته از قدرت سابق، در کسوت اپوزیسیون، عصاره رادیکالیسم کور و خوشهچین همه جریانات سیاسی جلوهگر میشود. صبح در جمع مجمع تشخیص مصلحت نظام تکیه میزند تا برای گرهگشایی از اختلافات پیش آمده چارهاندیشی کند و عصر همان روز در جمع حاشیهنشینان در جایگاه زبان گویای آنها، کلیت نظام مستقر را به چالش میکشاند. به عبارتی در متن مینشیند و خود را نماینده حاشیه علیه متن مینمایاند. از منظر منتهیالیه راست(راست افراطی ) و از دنده چپ(شعار عدالت ) به عنوان محصول وحدت تحمیلی در جریان اصولگرا برای حذف اصلاحطلبی، دوگانه اصلاحطلبی-اصولگرایی را مورد هجمه قرار میدهد. در حالی که محصول گذار دوگانه اصلاحطلبی-اصولگرایی از فضای رقابت به فضای تخاصم است، در اختیار درآوردن نبض پوپولیسم را در فضای جدید، در همزبانی با حاشیه معترض جستوجو میکند و همزبان با آنها اصلاحطلب-اصولگرا را زیرعلامت سوال میبرد. مبانی هویتیاش از آن جهت در وضعیت تزلزل حداکثریاند که در دقایق سیاسی متوالی، حتی در یک لحظه سیاسی، خود را همزمان مظهر «ضد» و «نقیض» میپندارد. آنجایی که خود را در تمایز با دیگری تعریف میکند، خصایصی پررنگ از دیگری دارد و تضادهایی اساسی با «خود». اگر او را بسان یک متن تصور کنیم، به اقتفای هوبرت شلایشرت در کتاب شگردهای بحث با بنیادگرایان، میتوان او را منهدم پیش از تشکیل، لقب داد. شلایشرت میگوید؛ بزرگترین اتهامی که میتواند یک متن را منهدم کند، برملایی تناقضات درونی آن است. از این منظر او متنی است که جمله جملهاش، تناقض است. احمدینژاد گرچه میخواهد نماد سیاست رانسیری(سیاست مردم) باشد، اما اینجا نیز با تناقضی اساسی مواجه است. تعریف او از مردم، ملت، حاکمیت، قانون، سیاست و دیگر مفاهیم، تعریفی معوج و کاریکاتوریزه است. وجه غریبی او در زمینه و زمانه امروز بر وجه آشنایش غلبه کرده است؛ این هم از تناقضات درونیاش ناشی میشود. صاحب گفتمانی نیست و زبان و کردارش سمتوسویی آشفته به خود گرفته است. در حالی که همه در مقابل تهدید ترامپیسم، صلای اتحاد و انسجام میدهند، ظاهرا او حواشی پیش آمده از خروج ترامپ از برجام را نقطه عزیمت اعلام موجودیت جدید خود تعریف میکند. گویی این بار میخواهد با پیوند پوپولیسم و ترامپیسم امکان دولتسازی بیابد. چیستی و کیستی پدیده احمدینژاد، هر چه باشد اما، رسالت جریان بهبودخواه و خردگرای منافع ملیمحور، مدیریت فضا برای عبور از بحران است. ممکن است احمدینژاد فاقد وجاهت و گفتمان منسجمی برای به چالش کشاندن نظم و مسیر جریان بهبودخواه باشد، اما تصلب و انفعالی که به نام اعتدال بر کشور سایه افکنده است، حتما زمینه ناامیدسازی و اضمحلال را در بطن جامعه میپروراند. شور و شعوری که به نام جنبش اجتماعی-اصلاحی از خرداد 76 به بعد بارها دولتسازی کرده است، امروز در آستانه تهیشدگی است. پدیده احمدینژاد، اگر همهاش بحران بود، اما میتواند هشداری برای سطوح مختلف سیاست در وضعیت کنونی باشد؛ فضای جامعه جنبشی را با سیاستهای معطوف به منافع ملی، از سیاست امید لبریز کنید.* فعال سیاسی اصلاحطلب
سایر اخبار این روزنامه
۱۰۰نفر ممنوع الخروج شدند
خزر؛ خلیج فارس آینده
عبور از روحاني خيانت است
متاسفيم! برخي از نمايندگان كاسبكارند
بسته توليد راه را باز ميكند
نخبگان جوان سرباز معلم و سرباز سازندگی میشوند
حبس طرح «عفوعمومی» در بهارستان!
دختران هاشمي پيگير مطالبه زنان
پیامد نشست جدید دریای خزر
پدیده احمدینژاد در کسوت اپوزیسیون جعلی
به جریان افتادن پروندههای حقوقی ایران در مقابله با اقدامات آمریکا
در باب کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر
فرزندانم قبراق و سرحالند؛ نه بازداشت
چرا جمشید مشایخی از بیمارستان مرخص نمیشود؟
خبر