به مناسبت تولد مایکل جکسون رقصنده آوازه خوان این آخرش است!

عباس ابوالفتحی- در محله ای فقیر نشین از خانواده‌ای تهیدست زاده شد. حتی فکرش هم غیر قابل تصور بود این کودک سیاه بد قیافه روزی بتواند نگاه بزرگترین استیج های جهان را خیره کند. 29 اوت 1958 در شهر صنعتی «گری» متولد شد. از همان کودکی در بردن هوش از سر تماشاگرانش مهارت داشت، طوری که در هشت سالگی تک خوان گروه خانوادگی «برادران جکسون» شد. چندی نگذشت که شهرت شان استودیو ها را وسوسه کرد تا با آنها قرارداد ببندند. در چهارده سالگی نامزد دریافت جایزه نوبل شدن کار هر کسی نیست. سختگیری های پدر نتیجه داده بود. شلاق هایی که رد پای شان روی صحنه تا مدت ها جا می ماند. از نوجوانی تا سن 24 سالگی 6 آلبوم موفق منتشر کرد و همچنان ترانه سرای اصلی گروه «جکسونز» باقی ماند. بعد از آن شروع خیره کننده در فیلمی موزیکال به نام «ویز»، مترسک شد با موسیقی «کوئینسی جونز» از ابرتهیه کنندگان جهان، اما فروش نکرد. عدم موفقیت آلبوم همانا و شکستن بینی روی صحنه نمایش همانا. حالا باید طعم تلخ شکست را هم بچشد تا بالغ تر شود. بعد از این فرود تلافی اش را در آلبوم «غیر معمول» به سر جدول 100 آهنگ داغ بیلبورد درآورد؛ یک موفقیت تجاری بزرگ! در عرض سه سال 7 میلیون نسخه از آن فروش رفت. تا سال 2012 این رقم به 20 میلیون رسید و این اولین باری بود که یک سیاه پوست توانسته بود به پرفروش ترین رکورد های جهانی برسد.
با این حال مایکل ناراضی بود. انگار فاحشه تبعیض نژادی چشم دیدن درخششِ پوست سیاهش را نداشت. بعد از آن که مجله «رولینگ استون» تمایلی به چاپ عکسش نشان نداد، در جواب خبرنگار این مجله گفت: «صبر کن. روزی می‌رسه که همین روزنامه‌ها میان و از من درخواست مصاحبه می‌کنن. شاید اون روز این کار رو انجام بدم. شایدم نه». در چاه خودش، آب دیده بود و درست هم دیده بود؛ «تریلر»! در کتاب رکوردهای گینس نامش ثبت شد. پرفروش ترین آلبوم جهان در تمام دوران ها. حالا که هنرش را به رخ جهان کشیده بود، زمان آن فرارسیده بود تا شخصیتش را هم بشناسند؛ وقتی که موهایش در یک تیزر تبلیغاتی برای شرکت پپسی کولا آتش گرفت، تمام یک و نیم میلیون دلار غرامت پرداختی را به یک مرکز سوانح سوختگی اهدا کرد. بعد از آن سبب ساز حرکت های خیرخواهانه‌ای برای کمک به ترک معتادان الکلی و توجه به بیماران مبتلا به ایدز شد، بعد اهدای سهم پنج میلیون دلاری خودش از یکی از تورهای هنری. در 1985 تک آهنگ «ما دنیاییم» با همکاری «لایونل ریچی» توسط 45 خواننده مطرح دنیا خوانده شد که 40 میلیون دلار درآمدش به مصارف خیریه رسید. زمینی در نزدیکی «سانتانیز» ایالت کالیفرنیا خرید به نام مزرعه «نورالند» که ۱۷ میلیون دلار هزینه برداشت، آن را به مکانی برای تفریح و بازی کودکان بی سرپرست تبدیل کرد. همچنین اختصاص صد میلیون دلار درآمد «تور جهانی خطرناک» به بنیاد «دنیارا التیام بده»، همه از بخشش‌های بی دریغ مایکل جکسون بودند. کم نبود فراز و نشیب مردی که حتی نامش را پیرزن های کشورهای مسلمان هم می شناختند. یک نابغه کمتر از این ها هم نباید باشد.
از محبوبیت های خیر خواهانه اش تا شایعات عجیب و چندش آوری که به او نسبت دادند. در دنیایی که پول حرف اول را می زند اتفاقات نادرست هم خیلی بعید نیست اما بی دلیل و مدرک حرف زدن ناجوانمردانه تر از هر نادرستی است. جکسون در نظری کلی نمره قبولی آورد، آن هم با نمره خیلی خوب.
شایعه تغییر رنگ پوست


حالا معروف و پولدار شده بود. در اتاق اکسیژن می‌خوابید و حتی از رنگ پوست خودش بیزار شده بود. هیچ کدام از این حرف‌ها درست نبود. «مایکل» با پوست قهوه ای روشن به دنیا آمد که با گذشت زمان روشن‌تر شد. وقتی مُرد، نتیجه کالبد شکافی تایید کرد به بیماری های پوستی «لوپوس منتشر» و «پیسی» دچار بوده است. شیوه درمانی که در زمان حیاتش برگزیده بود، سبب به وجود آمدن لکه هایی روی پوستش شد. در حین اجرای نمایش با گریم شدید پنکیکی ظاهر می‌شد و به همین علت مثل «سفید برفی» می درخشید.
اتهامات سوء استفاده جنسی
پدر «جردن چندلر» در آرزوی به دست آوردن 20 میلیون دلار برای ساخت فیلم به جکسون تهمت کودک آزاری می رساند اما با تحقیقات به عمل آمده توسط پلیس بی گناه شناخته می شود. صدای «ایوان چندلر» پدر جردن در حین مکالمه با چند نفر دیگر کشف می شود و با تفتیش بدن برهنه جکسون، صحت ادعای کثیف چندلر رد می شود. ایوان چندلر بعدها مخ خودش را با گلوله ترکاند.بار دوم در حال ضبط برنامه ای در لاس وگاس بود که پلیس به مزرعه نورلند یورش برد، باز هم آزار جنسی کودکان. خانواده کودکی مبتلا به سرطان ادعا کردند فرزندشان از طرف جکسون مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته است. پنج ماه آمد و رفت و دادگاه بازی! این بار هم بی گناه شناخته شد اما مزرعه ای را که هویت خودش می دانست برای همیشه ترک کرد.
سندروم دیسمورفی بدنی
نوعی سندروم که شخص از ظاهر بدن خودش بدش می آید. تشخیص داده بودند مایکل به این سندروم دچار است. خودش می گفت: فقط دو بار عمل بینی انجام داده ام و کمی هم چانه ام را دست زده ام، اما پزشکان متخصص چانه، گونه ها، پیشانی، لب ها و دماغ جکسون را عملی تشخیص داده بودند. در ضمن دست‌کاری ظاهری صورت، بدن تراشیده و قلمی مایکل هم جنجال برانگیز شده بود. ریزترین اجزای زندگی آدم‌های مشهور همیشه درشت ترین افکار انسان های ناچیز را به خود واداشته است. مایکل گیاه خواری می کرد و این تغییر رژیم، بدنش را به فرمی مناسب یک رقصنده خوب تبدیل کرده بود.
انتشار زندگی نامه
سال ۱۹۸۸ زندگی نامه خودش را با عنوان «مون واکر» منتشر کرد که تا امروز بیش از ۲۰۰ هزار نسخه از آن به فروش رسیده است. برای اولین بار از زبان خودش درباره شایعه ها در این کتاب سخن گفت. ۱۸ روز مانده بود تا اولین کنسرت «این آخرش است» برگزار شود. رسانه ها بی صبرانه انتظار می کشیدند تا سیل خبرهای جنجالی کنسرت مایکل جکسون یک بار دیگر جیب‌های شان را پر کند. کسی که برای اولین بار توانسته بود به مفهوم «هنر-اقتصاد» در طول عمرش معنای حقیقی ببخشد. ناگهان خبر ایست قلبی مایکل جکسون همه را شوکه کرد. در تاریخ ۲۵ ژوئن سال ۲۰۰۹. این آخرش بود؛ تا آنجا که می توانستند باید پول پارو می کردند و کردند. پس از تحقیقات گسترده و شبهه های فراوان، علت مرگ تزریق بیش از حد ماده «پروپوفول» توسط دکتر کانراد موری ، پزشک شخصی مایکل تشخیص داده شد و دادگاه او را به چهار سال زندان به خاطر قتل غیر عمد محکوم کرد.