پای صحبت عوامل کنسرت نمایش «بگو کجایی» که 14 شهریور در تهران رویال هال به روی صحنه می روند؛

در ستایش عشق
همدلی| آبتین کیان- شهریور 97به نیمه رسید و دارد کم کم خودش را جمع و جور می کند تا گره بخورد به ماه مهر و آغاز پاییز! پاییز قلب مردم ایران اما چند ماهی است از راه رسیده است. امسال برای اغلب کسانی که خانواده تشکیل داده اند و نوزادانشان به چند ماهگی رسیده اند، سال سختی بود. برای جوان تر ها و پیرترها هم سخت بود اما برای کسانی که شیرخشک و پوشک فرزندانشان را هم باید با سختی تهیه کنند شاید کمی غیر قابل تحمل تر. همیشه به اینجاها که می رسد رسالت ها شروع می شود. صحبت از رسالت کارمندان که باید دل به کارشان بدهند و سخت کوش باشند، زنان خانه داری که باید در خرج و مخارج خانه قناعت کنند، خانوارهایی که باید زیر آتش‌باری خورشید در مصرف برق صرفه جویی کنند، معلمانی که باید شاگردان مفیدی پرورش دهند، روزنامه نگارانی که باید از درد مردم بنویسند و البته به مسئول مهمی انتقاد جدی نکنند که سر می شکند دیوارش و هنرمندانی که باید حال جامعه را بهتر کنند. در این روزها اما کسی جرات نمی کند سراغ سالن‌های برگزاری کنسرت برود و بسیاری از اهالی جامعه هنر معتقدند مردمی که نا‌ن‌خوردن و لباس برای پوشیدن ندارند کی می توانند به کنسرت یا هر اتفاق هنری دیگری رهسپار شوند که هزینه بر بودند اجرایش ناگزیر هزینه خرید بلیط های آن را به مرز دویست هزار تومان می رساند. اما هستند هنرمندانی که بهترین فضا را تدارک می بینند برای مردمی که شاید اگر جزو طبقه فقیر جامعه نباشند اما در همین خیابان ها راه می روند، سر همین چهارراه ها می ایستند و از نانوایی سر کوچه من یا شما نان می خرند. همین همزیستی می تواند حال آدم را آنقدر بد کند از دیدن این همه سختی و تلخی که آب روی آتش جان بخشی از مردم خسته خودش می شود کاری مهم جرایی برای عشق و ستایشش شاید در این روزگار بهترین سوژه باشد برای آرتیست. پروژه طرحی نو دراندازیم در قالب کنسرت نمایش بگو کجایی فردا به ایستگاه تهران رویال هال می رسد. جایی که دوهزار و ششصد نفر شاید در انتظارند برای حضور هنرمندان روی صحنه و تسکین غم و دردهایشان برای چند ساعت. همدلی با برخی از عوامل این اجرای همنشین بود و به بهانه اجرای فردا، سالار عقیلی، مهیار علیزاده، رضا موسوی، مارال فرجاد، حریر شریعت زاده و پویا امینی آخرین تکه پازل این اجرا که چند روز قبل به مجموعه طرحی نو دراندازیم اضافه شد؛ برایمان از تجربه رفتن روی صحنه با هم و برای مردم چند خطی نوشته اند که در ادامه می خوانید:
«بگو کجایی» برایم فرق دارد
مهیار علیزاده‪-‬ کنسرت – نمایش در جهان، سابقه ای چندین ساله دارد اما در ایران، پدیده ای نوپا محسوب می شود. در سال های اخیر به دلایلی نامعلوم، تمایل آهنگسازان و خوانندگان به کنسرت – نمایش با رشدی فزاینده روبرو بوده و بسیاری از اهالی موسیقی به سراغش رفته اند. این اتفاق در موسیقی اصیل ایرانی قابل هضم است چرا که موسیقی سنتی دایره ای محدود از مخاطبان دارد. کنسرت های موسیقی ایرانی، مخاطبانی خاص را به سالن ها می کشاند و نمی تواند عامه مردم را ترغیب به تماشای ساز و آواز کند اما وقتی با هنری به نام تئاتر عجین شود، جلوه های بصری جذاب صحنه و تلفیقش با موسیقی قادر خواهد بود مردم و مخصوصا نسل جوانی که غریب هستند با موسیقی اصیل ایرانی را به تماشاچی کنسرت تبدیل کند. من از نزدیک، کنسرت ها و اپراهای زیادی را در اروپا و آمریکا تماشا کرده ام، سال 1392 بود که ایده ای در ذهنم شکل گرفت؛ این ایده رشد کرد و به دغدغه ای جدی برایم تبدیل شد، تصمیم گرفتم «پرفورمنس کنسرت» یا همان کنسرت – نمایش را در ایران به اجرا دربیاورم. پیش از من، کسی در ایران چنین اتفاقی را رقم نزده بود. ابتدا آلبوم موسیقی «در شعله با تو رقصان» را با صابر ابر و پانته آ پناهی ها به روی صحنه بردیم. بعدتر این ایده برایم جدی تر شد و پروژه «دخت پریوار» را با علیرضا قربانی اجرا کردیم. چندی پیش هم تصمیم گرفتم پروژه ای جدید را استارت بزنم، قطعات بی کلام و با کلامی را مخصوص به یک کنسرت – نمایش نوشتم. رضا موسوی، دوست خوبم که کارگردانی «دخت پریوار» را انجام داد هم متنی نوشت. داستانی با قوام داشتیم که با موسیقی هایی مختص کنسرت – نمایش جدید تلفیقش کردیم. برای اجرای آوازها هم بهترین گزینه را سالار عقیلی دیدم. در واقع او اولین انتخابم بود چرا که از توانایی های او آگاه بودم و می دانستم که به زیبایی می تواند قطعات را اجرا کند. سالار عقیلی، تحصیلات آکادمیک خود را هم در حوزه نمایش به پایان برده که این موضوع سبب شد به کیفیت نمایشی اثر کمک شود. قطعات ساخته من را با آهنگ های خاطره انگیز سالار عقیلی در کنار یکدیگر قرار دادیم تا بتوانیم شبی خاطره انگیز را برای تماشاگران رقم بزنیم. رضا موسوی هم زحمت زیادی برای طراحی صحنه و کارگردانی اثر کشید. البته نباید فراموش کنیم «طرحی نو در اندازیم» را برای اجرا در تالار وحدت تولید کردیم و به دلایل مختلفی از جمله ترافیک شدید اجراها در تالار وحدت، مجبور شدیم به «تهران رویال هال» کوچ کنیم. هر چند نباید از زیبایی و کیفیت بسیار بالای «تهران رویال هال» گذشت. به اعتقاد من پایتخت چنین سالنی را کم داشت، چرا که تهران نماینده سرزمینی است که کباده فرهنگ و ادب می کشد. از طرف دیگر مارال فرجاد و پویا امینی هم تمام توان خود را گذاشتند تا بتوانند به خوبی با اثر ارتباط برقرار کنند. امیدوارم مردم هم از تماشای «بگو کجایی» لذت ببرند چون اطمینان دارم با تمام تجربیات موسیقایی و نمایشی گذشته شان فرق دارد. دوستداران سالار عقیلی که به آهنگ های محبوب او مانند «ایران جوان»، «وطنم» و غیره علاقه دارند، شاید باز همان قطعات را بشنوند اما با جلوه ای دیگر به تماشایش می نشینند که امیدوارم تا همیشه در ذهن شان بماند. ما برای این پروژه زحمت زیادی کشیدیم و می توانم بگویم سخت ترین پروژه ای بود که تا کنون به مرحله اجرا رسانده ام. تمام تجربیات گذشته ام را با همراهی دوستانی شریف و کاربلد به کار گرفتم تا اثری قابل اعتنا به مردم ارائه دهم.


«طرحی نو دراندازیم» را به شهرستان‌ها می بریم
سالار عقیلی‪-‬ از مدت ها قبل دوست داشتم بتوانم در پروژه ای با آقای مهیار علیزاده که از آهنگسازان خوب این روزهای موسیقی در کشورمان هستند، همکاری کنم. این همکاری خوشبختانه امروز به دومین ایستگاه خودش رسیده است. ما مردادماه امسال در تالار وحدت سه شب در قالب پروژه طرحی نو در اندازیم به اتفاق مهیار علیزاده عزیز، رضا موسوی کارگردان کار، مارال فرجاد بازیگر، بهنام ابوالقاسم سرپرست آنسامبل و تعدادی از نوازندگان برجسته کشورمان در کنار گروه کر خوبمان با مردم ایران دیدار کنیم. همان طور که مخاطبان موسیقی می دانند کارهای آقای علیزاده در میان آثار تولید شده در حوزه موسیقی ایرانی قدری با دیگر آثار ساخته شده از سوی دیگر آهنگسازان متفاوت است. شاید در ابتدا آقای علیزاده گمان نمی کرد این قطعات را اجرا کنم اما به هر ترتیب سه قطعه از آثار آهنگسازی شده از سوی ایشان که مخصوص کنسرت نمایش بگو کجایی ساخته شده بود، اجرا شد و رضا موسوی عزیز متن کار را در ارتباط با فضای آهنگ ها نوشت و مارال فرجاد هم به خوبی روی صحنه بازی کرد. میان اجرا در تالار وحدت و دومین دور اجراهایمان که حالا قرار است در سالن تهران رویال هال هتل اسپیناس پالاس روی صحنه برود یک ماه فاصله افتاد که از سوی گروه برگزاری واقعا ناخواسته بود. آن دور از اجرا به قدری با استقبال از سوی مردم عزیزمان روبه رو شد که به گمان من می توانست تا چندین روز روی صحنه بماند اما متاسفانه محدودیت هایی که در به اختیار گرفتن سالن اجرا برای چند شب وجود داشت و نبود روز آزاد باعث شد نتوانیم بیش از سه شب در خدمت علاقه مندان به کنسرت نمایش باشیم. چند روز بعد بنا شد این کنسرت نمایش در سالنی مجهز با امکانات صوتی خوب و با فضایی که هنرمندانه ساخته شده و ظرفیت بالایی هم دارد برگزار شسود. این سالن یکی از بهترین سالن‌های کنسرت در کشورمان است که تهران رویال هال نام دارد و در هتل اسپیناس پالاس واقع شده است. با توجه به درخواست های زیادی که از سوی هنردوستان ساکن دیگر شهرهای ایران دریافت کرده‌ایم به احتمال فراوان بعد از اجرا در تهران رویال هال راهی یکی دو شهر از استان مازندران و شهر علم و ادب شیراز خواهیم شد تا کنسرت نمایش بگو کجایی را برای مردمان علاقه‌مند این شهرها به روی صحنه ببریم. هرچند تامین امکانات و تجهیزات برای برگزاری این اجرا در تهران هم واقعا کار مشکلی بود اما با فکرها و برنامه ریزی هایی که کرده ایم امیدوارم امکان تامین حداقل امکانات برای برگزاری اجرایی خوب و با کیفیت در شهرهای گوناگون ایران را فراهم کنیم و این بار در قالب یک اجرای متفاوت به دیدار علاقه مندان به موسیقی در کل ایران برویم. یک خبر غافل گیر کننده هم درباره اجرای بگو کجایی دیروز در خبرگزاری ها و روزنامه ها منتشر شد که می خواهم برای خوانندگان روزنامه همدلی آن را دوباره تکرار کنم. بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان که من با او دوستی و رفاقت دیرینه ای هم دارم آقای پویا امینی چند روز قبل به پروژه طرحی نو در اندازیم اضافه شد و در اولین اجرا پیش از رفتن به دیگر شهرهای ایران فردا در تهران رویال هال با ما به اجرا می پردازد. امیدوارم شب 14 شهریور برای مخاطبان کنسرت ما در تهران رویال هال در خاطرشان بماند و سال‌ها بعد از این اجرا به عنوان یک نوستالژی ماندگار برای خودشان و خانواده هایشان اشاره کنند.
همنشینی شکست با «آرتیست»ها
رضا موسوی‪-‬ من در تخیلم، فکر می کردم «طرحی نو دراندازیم» باید 10 شب ادامه پیدا کند ولی تهیه کننده نظر دیگری داشت. استراتژی من برای پروژه این بود که «بگو کجایی»، دوام و قوامش روی صحنه می تواند بیشتر از سه شب باشد اما استراتژی تهیه کننده این نبود. از نظر تهیه کننده کنسرت برای ما به لحاظ کاری و مالی، کنسرت جذابی به شمار نمی رفت.
بالاخره از نگاه تهیه کننده هزینه های اثر زیاد بود و مخاطبانش در آن سالن، کم. هر چیزی که یک روز برایش هزینه می کنید، اعم از دستمزد نوازنده و اتفاقات صحنه را باید در نظر گرفت. مثلا نورپرداز به ازای هر روزی که کار می کند، دستمزد روزانه اش را می خواهد، نوازنده هم همین طور است اما تعداد تماشاچی هایی که به سالن می آمدند، فقط هفتصد نفر بودند. ما باید به یک سالن بزرگتر می رفتیم که دو هزار نفر ظرفیت داشته باشد تا به اندازه یک روز دستمزد بدهیم و سه برابر آدم را به سالن بکشانیم. مسئله اصلی این است که کنسرت – نمایش، یک موضوع جدید و نوپاست و ما هم در آن، جدید و نوپاییم. ایدئولوژی من، انجام یک کار هنری است ولی کار هنری مصیبت و ماجرای زیادی دارد، مخصوصا وقتی تنهایی کاری را انجام می دهید. مثلا در سینما، اگر یک کارگردان بخواهد کار آرتیستی انجام دهد، در وهله اول، یک آدم شکست خورده است، برای این که گیشه اش، عمومی نیست و گیشه ای خاص است. در واقع گیشه کسانی است که کار هنری را دوست دارند و طبیعتا فروش پایین می آید، بنابراین هیچ تهیه کننده ای به سراغش نمی آید. شما با یک تعداد قابل توجه از عوامل روبرو هستید که باید پول شان را بدهید ولی نمی توانید از پس هزینه ها بربایید. بنابراین چهار گوشه ماجرای آرتیستی را می بوسید و می روید یک کار گیشه پسند انجام می دهید، نهایتش تلاش می کنید نزدیک به چیزی باشد که می خواهید ولی این اتفاق به ندرت برای بعضی از آدم ها می افتد که بتوانند چنین کاری را انجام دهند. اکثرا در این راه شکست می خورند. نکته مهم دیگر به موسیقی برمی گردد؛ مثلا یکی می گوید: «به کنسرت فلان خواننده رفته ام.» او اشاره ای به موسیقی اثر ندارد. متاسفانه اگر بخواهند موسیقی بدون کلام را توصیف کنند، می گویند «موسیقی بی کلام» و این اصطلاح برایش رایج شده است. در حقیقت وقتی می گویند «موسیقی»، انگار حتما خواننده دارد و اگر قرار باشد خواننده نداشته باشد، می گویند «موسیقی بی کلام»، در حالی که تصور جهانی راجع به این موضوع دقیقا معکوس است.
همین نکته را که مد نظر قرار دهید، متوجه می شوید با چه فرایندی روبرو هستیم. شما به عنوان یک آرتیست نمی توانید یک سری کارها را انجام دهید. کلمه «آرتیست» برای من بسیار مهم است و به همین خاطر رویش تاکید دارم. اگر بخواهید کار آرتیستی انجام دهید، مدام با مسائل مالی ناهنجار مواجه هستید که همواره در آن شکست مالی وجود دارد چون مخاطبی ندارد.
این تجربه وسوسه برانگیز
پویا امینی‪-‬ پیش از این تجربه کنسرت – نمایش را نداشتم و کاملا اتفاقی، شانس حضور در پروژه «طرحی نو در اندازیم» را پیدا کردم. چندی پیش در جایی با سالار عقیلی برخورد کردم، از هر دری سخن گفتیم و ناگهان پیشنهاد بازی در «بگو کجایی» را به من داد. در جریان پروژه جدیدش بودم اما اصلا تصور نمی کردم به من پیشنهاد بدهد. تجربه بسیار وسوسه بر انگیز و جذابی بود که نمی توانستم جواب رد بدهم و به همین دلیل پذیرفتم با این خواننده محبوب و توانا همکاری کنم. من آخرین نفری بودم که به گروه اضافه شدم و مدت زمان بسیار کمتری برای هماهنگی با بچه ها و حل شدن در پروژه داشتم. هر چند بیشتر فعالیت من در سینما و مخصوصا تلویزیون بوده و تجربه تئاتری من به یک کار خلاصه می شود اما رشته تحصیلی ام نمایش بوده و خودم را متعلق به تئاتر و صحنه می دانم. با این وجود کنسرت – نمایش، فضایی کاملا متفاوت دارد چرا که موسیقی به اندازه نمایش در اثر، مهم است تلفیق این دو هنر باید با ظرافت انجام شود. به جز سالار عقیلی که یکی از بهترین و محبوب ترین خوانندگان زمانه ماست، گروه حرفه ای و صادقی مثل مهیار علیزاده (آهنگساز)، رضا موسوی (کارگردان) و مارال فرجاد (بازیگر) در کار حضور داشتند که علاقه ام به حضور در پروژه را بیشتر می کرد. از طرف دیگر هر هنرمند و مخصوصا بازیگری آرزو دارد اتفاقات جدیدی را در زندگی تجربه کند که کنسرت – نمایش می تواند یکی از همین آرزوها باشد. خوشحالم چنین تجربه ای در زندگی هنری ام ثبت شد چون یک «پرفورمنس» تمام عیار محسوب می شود، موسیقی و نمایش به موازات همدیگر حرکت می کنند و داستانی واحد را پیش می برند. البته باید توجه کنیم کنسرت – نمایش در ایران مانند کودکی است که به تازگی راه رفتن را آموخته و سابقه زیادی ندارد. فعلا مخاطبان در حال مواجهه و برقراری ارتباط با این پدیده هستند اما تجربیات مشابه در سال های اخیر ثابت کرده مردم روی خوشی به کنسرت – نمایش نشان داده اند. همچنین دوستداران سالار عقیلی که مشتاق ملاقات با او هستند و برای شنیدن صدای زیبایش به کنسرت هایش می روند، این بار علاوه بر لذت موسیقایی، ارتباط تصویری هم با کار برقرار می کنند که می تواند برای شان بسیار جذاب باشد. ما این شانس را داریم در سالن «تهران رویال هال» به روی صحنه برویم که بسیار شیک و مدرن ساخته شده و به نوعی لایق مردم هنردوست ایران است.
آرزو دارم غم و غصه مردم کمتر شود
حریر شریعت‌زاده‪-‬ در ابتدا بنا نبود من با گروه محترم پروژه «طرحی نودراندازیم» همکاری داشته باشم. با همکارانم در گروه در ارتباط بودم و از اجرای آنها در تالار وحدت لذت بردم. بعد از آن بود که برخی از مخاطبان محبت داشتند و از راه های مختلف این سوال را مطرح کردند که چرا برخلاف بسیاری از آثار همسرم، این بار با سالار عقیلی همراه نشده ام؟ در نهایت با هم اندیشی مهیار علیزاده به عنوان آهنگساز اثر و سالار عقیلی به این نتیجه رسیدند که من هم در خدمت مخاطبان کنسرت –نمایش «بگو کجایی» باشم.
با توجه به اینکه من در قسمت اول اجرا و پیش از آغاز کنسرت نمایش روی صحنه رفتم، وجه موسیقایی این کار به لحاظ محتوایی شاید تفاوت چندانی با دیگر اجراهایی که تا امروز تجربه کرده ام، نداشته باشد، اما من به خاطر حضور در کنار هنرمندان ارزشمند و توانایی که در طرحی نو دراندازیم، فعالند واقعا خوشحالم و همکاری در کنار این عزیزان را اتفاق مهم برای خودم در این اجرا می دانم. در این اجرا نوازندگان درجه یکی همچون آقای پدرام فریوسفی، آقای امین غفاری، آقای بهنام ابوالقاسم روی صحنه می روند که بودن در کنارشان باعث خوشحالی من است. کارگردان اثر جناب آقای موسوی که برای این کنسرت-نمایش زحمت زیادی کشیدند، خانم فرجاد که با بازی خوبشان به مورد توجه قرار گرفتن بیشتر این اجرا کمک کردند و آقای علیزاده با آهنگسازی های منحصر به فرد و نویشان و همه عوامل اجرا باعث شدند کاری روی صحنه برود که حضور در آن باعث افتخار من باشد. باور قلبی من می گوید هنرمندان هرچه دارند از مخاطبانی دارند که در حوزه های مادی و معنوی آنها را مورد حمایت قرار‌داده اند و این فعالان حوزه هنر را با جان ها و دل هایشان پذیرفته‌اند. همین‌جاست که پای وظیفه هنری به میان می آید. باید قدردان آنها که حیات هنری ما را باعث شده اند باشم و بتوانم در این اوضاع و احوال سخت اقتصادی ذره ای از غم هایشان را ولو برای چند لحظه با ملودی و هنر جایگزین کنم.
چالش برانگیز همچون «بگو کجایی»
مارال فرجاد‪-‬ زندگی من روی صحنه تئاتر تعریف می شود. هر چند مردم مرا در قامت بازیگر سینما و تلویزیون می شناسند اما هیچ گاه از تئاتر جدا نبوده ام و همیشه صحنه را خانه خودم دانسته ام. تئاتر برای من یک مقوله جدی و همان طور که گفتم تعریفِ زندگی است. حداقل سالی سه، چهار بار در قالب نمایش های مختلف روی صحنه می روم و حتی پیشنهادات سینمایی و تلویزیونی را رد کرده ام چرا که طاقت دلتنگی برای تئاتر و صحنه را ندارم. در آذربایجان بود که با سالار عقیلی ملاقاتی داشتم، او محبت کرد و پیشنهاد حضور در پروژه «طرحی نو در اندازیم» را به من داد. به مناسبت هفته فرهنگی ایران در آذربایجان برای اجرای «کمدی الهی» به این کشور سفری داشتیم، ما برای اجرای تئاتر رفتیم و سالار عقیلی، موسیقی ایران را نمایندگی کرد. او به من لطف داشت و پیشنهاد داد در پروژه ای مشترک با یکدیگر همکاری کنیم. سالار عقیلی در تئاتری به نام «کلنل» با خواهرم، مونا همکاری کرده و از سوی دیگر خواننده ای محبوب و مردمی است که تجربه حضور کنارش برایم جذابیت داشت. در ادامه ارتباط بیشتری با یکدیگر پیدا کردیم و با همسرش، حریر شریعت زاده هم بسیار صمیمی شدم. وقتی به ایران برگشتیم، سالار عقیلی به من زنگ زد و جزئیات «طرحی نو در اندازیم» را برایم تشریح کرد. با تمام وجود پذیرفتم در این پروژه با او همکاری کنم. در ادامه با مهیار علیزاده، آهنگساز و رضا موسوی، کارگردان اثر صحبت کردم و متن را خواندم. تجربه بسیار جالب و متفاوتی برای من بود چرا که فرق زیادی با نمایش های گذشته ام داشت. ما برای تئاتر، تمرینات بسیار سخت و طاقت فرسایی داریم و به «زمان» اهمیت زیادی می دهیم اما در «بگو کجایی»، باید با وسواس بیشتری عمل می کردم چرا که باید تمام دیالوگ ها را با موسیقی و آواز سالار عقیلی هماهنگ می کردم. چالش بسیار سخت و در عین حال جذابی بود، مجبور بودم تمام متن را حفظ کنم و جای هیچ گونه اشتباهی نداشتم. البته مدت ها بود به چنین تجربه ای فکر می کردم ولی هیچ گاه شرایطش مهیا نبود اما این بار در کنار گروهی متخصص و دوست داشتنی قرار گرفتم که سبب شد کاری ماندگار در کارنامه حرفه ای ام شکل بگیرد. نکته جالب دیگر کنار هم قرار گرفتن بچه های تئاتر و موسیقی بود چون روحیات متفاوتی دارند و جهان بینی شان در دو سوی متفاوت حرکت می کند اما «بگو کجایی» تلفیق زیبایی از این تضاد است.