چالش‌های اجرای قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان

 
 
هدف از بازنشسته کردن کارمندان دولت و اصولا حقوق بگیران و برقراری مستمری برای آنها در یک نظام اقتصادی متعارف و یک جامعه متعادل، این است که افراد بعد از ده‌ها سال خدمت و رسیدن به یک سن میانسالی بتوانند ضمن حضور در کنار اعضای خانواده، استراحت کنند و از ثمره فعالیت گذشته خود بهره برده و از طرفی دغدغه معاش نداشته باشند. در عین حال بستر لازم برای حضور جوانان جویای کار فراهم گردد. فرزندان جای والدین را بگیرند و این دور تکرار شود. طبیعتا در کشورهایی که دارای مدیریت موفق و برنامه محورند، اوضاع به گونه‌ای ساماندهی می‌شود که افراد بعد از بازنشستگی نه تنها احساس نیاز برای اشتغال نداشته باشند بلکه به عنوان یک تکلیف اجتماعی و احساس وظیفه در قبال دیگران و در راستای نوعدوستی اشتغال به یک حرفه دیگر را خلاف اخلاق اجتماعی تلقی کنند و به نوعی آن را تعرض به حقوق جوانان بدانند. طبیعتا حاکمیت نیز سعی می‌کند با توسعه صنعت بیمه و برقراری مستمری کامل و کافی در جهت تقویت و تحکیم این تفکر گام بردارد، اما در کشور ما متاسفانه اوضاع کاملا برعکس است. کارمندان و کارگران ما، حداقل دو شغل در یک زمان را تجربه می‌کنند. با سوءاستفاده از جسم و روان و زندگی شخصی به سرعت فرسوده می‌شوند. توانایی لازم برای مدیریت بر خانواده و انجام وظایف خانوادگی از آنان سلب می‌شود. گذشته از آن، اموری که به عنوان وظیفه در اختیار آنان است به درستی انجام نمی‌شود. و جالب آنکه در این میان، ما با برخی از اعضا که با بیش از دو شیفت و در دو نهاد مختلف به صورت کارآزاد، شرکت خصوصی یا دولتی کار می‌کنند نیز مواجه‌ایم. تنها دلیل این رخداد، افزایش روزافزون تورم، درآمد کم و افزایش نیازهای روزافزون برای خانواده‌ها اعم از نیازهای واقعی، حیاتی و اصلی و همچنین نیازهای کاذب ناشی از زندگی تجملی است. در چنین شرایطی به طور طبیعی وقتی کارمندی بازنشسته می‌شود با تغییر حقوق و کم شدن پاداش‌ها، اضافه‌کاری‌ها و حق ماموریت و غیره نیاز به کار دوم یا سوم بیشتر احساس می‌شود. به همین دلیل در بسیاری از مشاغل به دلایل اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی افراد در سنین 60، 65، 70 سالگی به شغل دیگری می‌پردازند.
ادامه صفحه 7