در آستانه اربعین یادداشت ها و تصاویری با محوریت پیاده روی زائران

مفهوم «راهپیمایی اربعین» به معنی پیاده‌رویِ زائران و عاشقان امام‌حسین(ع) از محل زندگی‌شان به سمتِ بارگاه مقدس ایشان برای عرض ارادت و تجدید عهد در چهلمین روز از شهادت او و خانواده و یارانش، در شیعه، شور و حال وصف ناشدنی می‌آفریند و وحدت و همبستگی در کنار از خودگذشتگی و بذل جان و مال به همراه دارد، چرا که جلوه‌ای از تداوم قیام حسینی در تاریخ است. دشمن هم در مواجهه با این گردهمایی، دچار رعب و وحشت می‌شود چرا که وحدت حاصل از آن، حول عزت و آزادگی بنا شده است و انسان‌های بسیاری از ادیان و ملیت‌های مختلف را به‌واسطه جاذبه حسین بن علی(ع) در مسیری به دور از مادیات و نفسانیات، زیر یک بیرق و پرچم جمع می‌کند. آنان که توفیق داشتند و در این مسیر قدم برداشتند، روح‌شان با معارف حسینی صیقل می‌خورد؛ بنابراین مهم است پس از بازگشت از این سفر معنوی، دستاوردهای گام زدن در این راه را در خویش حفظ و تقویت کنند. از سوی دیگر آنان که به هر دلیلی از این ضیافت و گردهمایی بزرگ جامانده‌اند، اگر به ریسمان زیارت اربعین دست بیاویزند، اثرش کم از حضور در پیاده‌روی نیست. منتها چه راهپیماییِ باشکوه اربعین را تجربه کرده‌ایم و چه به هر دلیل، هنوز طعم این لذت معنوی را نچشیده‌ایــم، اگر با حضور قلب و ایمان و صداقت بنگریم، می‌بینیم امام‌حسین(ع) با زندگی و شهادتشان راهِ درست زندگی را نشانمان داده‌اند تا در جهل و تاریکی دنیای مادی از وظیفه دینی و انسانی خود غافل نشویم. کربلا و عاشورا مدام در تاریخ جاری و ساری است و حسین(ع) از پسِ فاصله‌های دور و دراز زمان و مکان، ما را فرا می‌خواند به انتخاب و انجــام حق و این جاست که نباید جاماند و اربعین، فرصتی است برای تجدید عهد با این آرمان. امروز به مناسبت از راه رسیدن ایام اربعین حسینی، دعوتید به مطالعه چند یادداشتِ خواندنی به قلمِ سه‌چهره مردمی درباره مشاهدات‌شان در این راهپیمایی   و مرور تصاویرِ قابل‌تاملی از سبکِ زندگی متفاوتی که در این روزها، در مسیر نجف به کربلا برقرار است.
 
 
 


 
 
 
 
 
حالا، بعد از گذشتِ بیست و چندسال از فعالیت‌های فرهنگی‌مذهبیِ «حجت‌الاسلام سیدمحمد انجوی‌نژاد»، رزمنده دیروز و فعال فرهنگیِ امروز، نام او برای همه آشناست. انجوی‌نژاد متولد اسفند 48 در تهران، دانش‌آموخته دکتری فلسفه، حوزویِ دردآشنایی است که سال‌هاست بی‌چشمداشت مشغول فعالیت فرهنگی در شهر و روستاهای ایران است. یادداشت او که مبتنی بر تجربه چندین‌ساله شرکت در پیاده‌روی اربعین است، منظری متفاوت از این راهپیمایی باشکوه پیش‌روی ما می‌گذارد. یک سبک‌زندگی آرمانی در بستر مرام‌حسینی ...می‌گویم: «قند شیرین است». می‌گوید: «شیرین یعنی چی؟» جواب می‌دهم: «قابل‌توصیف نیست؛ باید بچشی تا احساسش کنی». توصیف شیرینیِ راهپیمایی اربعین هم، از همین جنس است. توصیف‌کردنی نیست، تجربه‌کردنی است. همه‌مان بزم‌حسینی را در ایـام میلاد و شهادتِ امام‌سوم دیده‌ و تجربه کرده‌ایم اما راهپیمایی اربعین، فقط مراسمی برای عزای امام‌حسین(ع) نیست؛ نوعی سبک‌زندگیِ چند روزه در بستر مرام حسینی است و این وسط، هرکسی از هر جای دنیا و با هر عقیده و باور مادی و معنوی، این سبک‌زندگیِ خاص و کوتاه را تجربه کند، شیرینی و حلاوتی را درک می‌کند که تا همیشه در کامش می‌ماند. در حالی‌که بیشتر مکاتب ارائه‌دهنده سبک‌زندگی در دنیا، آرامش را در آسایش جست و جو می‌کنند و به همین دلیل، پیروان‌شان را به خرید و مصرفِ هر چه بیشتر دعوت و وادار می‌کنند، در سبک‌زندگی این چند روز پیاده‌روی، منبع آرامش نه محصولات مصرفی و امکاناتی خارج از وجــود انسان، بلکه تصمیم‌ها و رفتارهای متعالی انسانی است و نتیجه‌اش، لبخند و محبت و آرامشی است که نه بر جسم تو، بلکه بر روح و قلبت اثر می‌گذارد و بیشتر از هر وقتِ دیگر، آرام و سیرابت می‌کند. همه مهربان‌اند، همه بامحبت‌اند، همه آماده کمک و خدمت‌اند و تمام این‌ها نه به خاطرِ داشته‌ها و امتیازات مادی تو و نه به خاطرِ جلب و تشویق‌ات به خرید یا استفاده از خدمات، بلکه صرفا برخاسته از باور قلبی و به احترام انسانیتِ توست و دقیقا به همین دلیل است که پیروان هر دین و آیینی، وقتی چنین فضا و رفتارهایی را تجربه می‌کنند، تازه به شیرینی و لذت احترام گذاشتن به انسانیت، ایثار، فداکاری، خدمت بی‌چشمداشت به همنوع و صفات عالیه اخلاقی از این دست، پی می‌برند و شیفته مرام و مسلک امام‌حسین(ع) و پیروانش می‌شوند. بخش مهمی از شکل گرفتن چنین فضایی، به تربیت اهالی عراق از کودکی برمی‌گردد. عراقی‌ها از بچگی یاد می‌گیرند حتی اگر   تمام سال درگیر روزمرگی هستند، یک‌دهه در سال، به تاسی از امام‌حسین(ع) و یارانش، خودشان را وقف زائران امام‌حسین(ع) کنند و مدلی دیگر از زندگی را بچشند. روی همین‌حساب، روحیه عراقی‌ها در این روزها، چیزی شبیه معجزه است. بارها در مداحیِ هیئت‌ها می‌خوانیم و می‌شنویم که: «عشق حسین است، چه‌ها می‌کند!» و در راهپیمایی اربعین است که به‌شکل عینی می‌بینیم: عشق حسین، معجزه می‌کند! معجزه‌ای که گرما و نور و معنویتش، بر زائران هم تاثیر عمیق دارد و می‌تواند سرمشق و شروعی باشد برای مدلی دیگر از زندگی. همان زندگیِ آرمانیِ اسلامی که ممکن است بین ساکنان یک آرمان‌شهر وجود داشته باشد. سبکی از زندگی، مبتنی بر برابری و برادری، مبتنی بر درک و همدلی، قضاوت نکردن و دوری از پیش‌داوری... به‌هرحال: این محمل عشق چشیدنی است؛ ای‌کاش همه یک‌بار تجربه‌اش کنند.   «حامدعسکری» متولد خرداد61، دانش‌آموخته حوزه‌علمیه و حقوق‌قضایی، شاعر و نویسنده اهل بم است. تاکنون سه کتاب شعر از او به نام‌های «حال و هوایی از ترنج و بلوچ»، «خانومی که شما باشی» و «سرمه‌ای» به چاپ رسیده. عسکری چندین سالِ پیاپی، تجربه حضور در راهپیمایی باشکوه اربعین را چشیده و یادداشتش، درباره همین تجربه منحصربه‌فرد است.     قدم زدن بر اقیانوسی آرام سال اول قبل از سفرم، از سر کنجکاوی که کجا قرار است بروم توی گوگل سرچ کردم: پیاده‎روی اربعین. دلنوشته‎ها و عکس‎ها و روایت‎هایی از مهمان‎نوازی و پاکبازی‎های عراقی‌ها که سنگ تمام می‎گذارند و راهپیمایی و خلوت و زیارت و حال خوب. راه افتادم و امسال سومین سالی است که مشرف می‎شوم... امسال دقیقه نود بلیتم اوکی شد. حتی توی فرودگاه هم مامور چک ویزا به ویزایم شک کرد و صدایم کرد و گفت ویزایت تقلبی است و بعد از کلی چک و چانه سوءتفاهم رفع شد... از شما چه پنهان تقریبا ناامید شده‎بودم از رفتن و تصمیم گرفته‎بودم اگر رفتنم جور نشد، یک‎ هفته‎ای بروم توی روستایی جایی گم‎وگور شوم و گوشی را هم خاموش کنم و هرچند روز یک‎بار عکس از سفرهای قبلم در صفحات مجازی‎ام بگذارم و بگویم من را هم طلبیدند!. .. ولی شد... طلبیده شدم آمدم. .. الان که دارم این یادداشت را برایتان می‎نویسم تمام تنم از خستگی زق‎زق می‎کند... قدم‎شمار گوشی‎ام گواهی می‎دهد که از دوازده دیشب تا الان که رسیدم کربلا، بیست‎وپنج کیلومتر پیاده‎روی کرده‎ام... دراز کشیده‎ام و تاول پاهایم نبض دارد. جاده نجف به کربلا در اربعین یک جاده معمولی و ساده نیست؛ قدم زدن در این جاده تبدیل شدن به یک اقیانوس است، یک اقیانوس آرام... عجیب است؛ خیلی عجیب است. می‎پرسید چرا؟ یک نمونه ملموس و عینی‎اش را عرض می‎کنم. .. توی گوگل سرچ کنید مساحت شهر کربلا. جواب می‎دهد چهل‎وسه کیلومتر مربع یعنی چهل‎وسه هزار مترمربع. از طرفی دیگر هر آدم وقت ایستادن یک موزاییک چهل‎درچهل سانتی‎متر اشغال می‎کند، تقریبا هر مترمربع دو و نیم نفر، نه اصلا سه نفر، حالا این چهل‎وسه هزار مترمربع را ضرب در سه کنیم می‎شود صدوبیست‎ونه هزار نفر. طبق آمار کشور عراق در پیاده‎روی اربعین پارسال بیست میلیون نفر شرکت کرده‎اند. یعنی اگر کربلا فقط حرم امام حسین علیه‎السلام را داشت و بقیه‎اش فقط بیابان هم بود، باز این حجم جمعیت جا نمی‎شدند. ناگفته نماند کربلا خانه دارد، دیوار دارد، بانک دارد، اداره دارد، مناطق ورود ممنوع دارد. حتی اگر بگوییم هر ثانیه هزاران نفر هم خارج می‎شوند، باز هم هرکس آمده‎باشد می‎بیند که شهر ذره‎ای از جمعیت خالی نمی‎شود و عظمت و شکوه موج می‎زند. به مقدار غذای مصرفی و آب مصرفی و این چیزها جرئت نمی‎کنم فکر کنم. تنها توی زیرزمینی در کربلا دراز کشیده‎ام. همسفرم حمام است. یادداشت دارد به انتهایش می‎رسد آنتن ندارم و باید برای ارسالش بروم بالا. سفر پیاده‎روی اربعین یک کانسپت است، یک حضور است یک شکوه است یک حماسه مطلق. .. از ما به شما سفارش هزینه سفرتان با هواپیما زیر دومیلیون تومان است. فقط خرج بلیت دارید، همه هزینه‎ها برای شماست، یک‎بار به‎صورت توریستی بیایید و فقط عکاسی کنید. بیایید و فقط غذا بخورید و پذیرایی شوید و برگردید. چنان پابندش می‎شوید که اگر یک سال نروید خودتان را در این ایام گم‎وگور می‎کنید...!  
«سوگل طهماسبی» متولد بهمن 64، بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیونِ اهل اهواز است   وقتی 16 ساله بود، روی سن تئاتر یک جشنواره دانش‌آموزی، توسط کیانوش عیاری کشف و برای بازی در مجموعه «روزگار قریب» دعوت شد. این، شروعِ بیش از 16 سال فعالیت هنری سوگل در عرصه هنر تصویری بود. یادداشت خانم طهماسبی درباره حال و هوای مسیر پیاده‌روی اربعین، خواندنی است. در پناهِ امام خوبی‌ها مسیر پیاده‌روی اربعین، مسیر عشق است. وقتی به شوق دیدار امام حسین(ع) و برای عرض ارادت به ایشان در این مسیر گام بر می‌داری، همه مسائل ریز روزانه‌ای که قبل از این، همه ذهن‌ات را درگیر کرده‌بود اهمیت‌شان را از دست می‌دهند و انگار از دنیا جدا می‌شوی. دیگر مهم نیست چه کسی هستی و چه چیزهایی داری یا نداری، مهم مقصدی است که قرار است به آن برسی. این مسیر از آن مسیرهایی است که حسن‌اش به تنها رفتن است. وقتی در مسیر نجف به کربلا قدم می‌زنی، مسائلی که در زندگی روزمره فرصتی برای‌شان نداری، تلنگر می‌زند و تو را با خودت روبه‌رو می‌کند. این تامل کردن، معنای واقعی خیلی چیزها را برایت روشن  و چشمت را باز می‌کند. چیز‌هایی که در سرتاسر مسیر پیاده‌روی اربعین می‌بینی   حتی تماشایش لذت‌بخش است، چه برسد به درک و تجربه‌اش. با آن‌که آن‌جا همه در حال و هوای خودشان هستند اما از همدیگر غافل نمی‌شوند. شاید در شهر خودت با کلی هم‌زبان، نتوانی با کسی آن طور که دلت می‌خواهد ارتباط برقرار کنی اما در آن‌جا آدم‌ها بدون این‌که همدیگر را بشناسند و حتی زبان هم را بفهمند، مهربانانه به هم لبخند می‌زنند و کمک‌های‌شان را از هم دریغ نمی‌کنند. تماشای این همدلی‌ها و حال و هوای معنوی آن‌جا تو را برای روزهای بعد سفرت که دوباره روزمرگی‌ها و مشکلات از سر گرفته می‌شود، آماده می‌کند؛ آماده برای صبر و مهربانی. شاید بزرگ‌ترین دستاورد این سفر همین باشد که تو با یک نیروی تازه و قلبی که از همه کینه‌ها و سیاهی‌ها تکانده‌ای، به دیار خودت بر می‌گردی. برای بعضی‌ها این‌طور است که چون تجربه حضور در این فضا را ندارند هر چیزی که از حال و هوای آن می‌شنوند به نظرشان اغراق‌آمیز می‌آید، برای همین لازم است خودت در این مسیر قدم برداری تا حس و حال واقعی‌اش را درک کنی. برای همین فکر می‌کنم خوب است که هرکسی حتی شده یک‌بار آن را تجربه کند. شاید وقتی مثل من یک‌بار به آن‌جا بروی، دلت بخواهد باز هم تجربه‌اش کنی. من فکر می‌کنم دلیلِ این که ما به بزرگان دین خود پناه می‌بریم، این است که آرام بگیریم و خب آن‌ها هم به بهترین شکل پناه‌مان می‌دهند.     نگاهی به حال و هوای حاضران در پیاده‌روی اربعین