چرا نقد و انتقاد در جامعه ما به سوء‌تفاهم منجر می‌شود؟

آفتاب یزد-گروه گفت‌وگو: نقد، جدا کردن «سَره» از «ناسَره» است یعنی خالص و بدون عیب از ناخالص و با عیب. و برخی از نویسندگان و‌اندیشمندان ایرانی، نقد را داوری نیک و بد امور و جدا کردن سره از ناسره بر اساس شناخت دقیق و درست امور توصیف کرده‌اند.
در جامعه ایرانی که اصول و روش نقد و انتقاد کردن، به درستی آموزش داده نشده است و حب و بغض داشتن افراد نسبت به یک پدیده و موضوع، در داوری و اظهارنظر آنان اثر مثبت و منفی می-گذارد نقد و انتقاد، آسان نیست و گاهی اوقات حتی در برابر نقد نسبتاً منصفانه، موضع‌گیری شده و کار به جنجال می‌کشد.
در چنین فضایی، «منتقد» بودن دشواری‌هایی دارد اما در سال‌های اخیر تلاش‌هایی انجام شده است تا در چارچوب‌ آموزش‌های غیر رسمی، اصول نقد و تفکر نقادانه آموزش داده شود. در این سال‌ها هومن پناهنده، یکی از‌اندیشمندانی است که با برگزاری کارگاه‌های آموزشی درباره تفکر نقادانه، سعی کرده است در نهادینه شدن نقد و نقادی در جامعه موثر واقع شود.
در مصاحبه‌ای که «آفتاب یزد» با هومن پناهنده انجام داده است با بررسی تجربه کاری مسعود فراستی که از منتقدان مشهور ایران است، روش نقد و انتقاد کردن صحیح و درست، تبیین شود. هومن پناهنده، در سال 1369 مدرک فوق لیسانس زبان شناسی دریافت کرده است. زبان شناسی، علمی است که چگونگی ارتباط برقرار کردن انسان‌ها با همدیگر را بررسی می‌کند.


با توجه به این که می‌خواهیم درباره نقد، انتقاد و انتقادپذیری صحبت کنیم، در ابتدا از نکته‌ای شروع می‌کنیم که در سال 1394 بیان کرده بودید؛ جنابعالی در آن سال گفته بودید: «نقد در جامعه ما کار دشواری است چون سوء‌تفاهم ایجاد می‌کند.» در حال حاضر که چند سال از بیان آن گفته چند سال پیش شما می‌گذرد، در خصوص نقد و نقادی، چه دیدگاهی دارید؟
زبان، واسطه ارتباط است و به این معنا واسطه تفاهم است. در عین حال، زبان واسطه سوءتفاهم هم هست. همان طور که راستگویی، با زبان مقدور است، دروغگویی نیز از طریق زبان، میسر می‌شود. یعنی زبان، وسیله‌ای است که برای هر دو وضع و وجه، استعداد دارد. ممکن است در مسیر رفع سوء‌تفاهم، به سمت صفر میل کنیم اما سوء‌تفاهم به طور کامل از بین نمی‌رود.در جوامع و اجتماعاتی که مردم، بیشتر برای صحبت کردن با همدیگر تمرین دارند، برای رفع سوء‌تفاهم نیز تمرین بیشتری دارند. بیشتر می‌دانند که چطور صحبت کنند که احیاناً از سخن-شان، خلاف مقصودشان فهمیده نشود. در این زمینه، ما با همدیگر کمتر صحبت می‌کنیم و خصوصاً صحبت مفیدی که مستدل باشد و عنصر عقلانیت در آن به میزان قابل توجهی وجود داشته باشد.

در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی، صاحب ‌نظرانی هستند که موضوع چندپارگی فرهنگی را مطرح کرده‌اند. آیا همان چندپارگی فرهنگی است که ما نمی‌توانیم به نحوسازنده‌ای با همدیگر گفت و گو و مذاکره کنیم؟
من فکر می‌کنم یک وجه قضیه، همین است. یکی از نمونه‌های چندپارگی فرهنگی، تفاوتی است که نسل‌ها با هم دارند. شکاف نسلی تا یک حدی، طبیعی است. این شکاف نسلی ممکن است یک عامل سوء‌تفاهم باشد. در جامعه ما علاوه بر موضوع شکاف نسلی، بحث عدم ارتباط نیز مطرح است. یک نسل از درس-خوانده‌ها، به انزوا رفته‌اند. ممکن است این انزوا، خودخواسته باشد و وضعیت اجتماعی و سیاسی هم به گونه‌ای بوده باشد که ارتباط این افراد با نسل جوان‌تر قطع یا خیلی کم شده باشد. برای مثال شاعران دهه‌های 40 و 50 شمسی، چندان ارتباطی با جوانان ادب‌دوست و شعردوست، بعد از آن نداشتند. از این لحاظ سنت شعری شاید دچار انقطاع شده باشد. از نظر سیاسی نیز، کم و بیش همین طور است. یعنی تجربه سیاسی نسل‌های قبلی، گسسته شده و به نسل‌ یا نسل‌های بعدی نرسیده است. حتماً عوامل سیاسی در این زمینه موثر بوده و عوامل اجتماعی هم تاثیر داشته است. این موانع و دیوارها وجود داشته است وگرنه وقتی آدم‌ها با همدیگر بیشتر معاشرت داشته باشند،با حالات، عواطف، احساسات، تاکیدها و لحن همدیگر، آشنا می‌شوند.

به صورت مصداقی اگر بخواهیم صحبت کنیم می‌توان از تجربه آقای مسعود فراستی یاد کرد که اخیراً مهمان برنامه تلویزیونی «من و شما» بود. آقای فراستی احساس کرده است که مجری برنامه توهین می‌کند و به همین دلیل برنامه را ناتمام گذاشت و از استودیوی برنامه زنده تلویزیونی خارج شد و در این مدت اظهارنظرهای مختلفی و ضد و نقیضی، درباره رفتار آقای فراستی و مجری این برنامه‌تلویزیونی مظرح شد.
به هر حال آقای فراستی، شناخته شده‌ترین منتقد حوزه سینما و فیلم است. به اعتقاد شما، آیا رفتار معروف‌ترین منتقد سینمایی کشور، در خروج از محل اجرای برنامه زنده درست بود؟ رفتار این مُجری توهین‌آمیز بوده و تحت هیچ عنوان قابل دفاع نبوده است. بعداً مسئولان صدا و سیما، با این مجری برخورد کردند.اگر این مجری، محصول سنت مجری‌پروری بود یعنی وَردست [دستیار] یک مجری کارکُشته بود و فوت و فن مجری‌گری را یاد می‌گرفت، این طور رفتار نمی‌کرد. مجری‌هایی که در دوره بعد از انقلاب در صدا و سیما فعالیت می‌کردند و ما می‌شناختیم، این طور با مهمان برنامه خودشان رفتار نمی‌کردند. من اگر جای مهمان این برنامه بودم یک راه این بود که برنامه را ترک کنم.ترک برنامه، همان کاری بود که مهمان برنامه انجام داد. چون این برنامه، دچار تنش و استرس شده بود. این گفت و گو در همان حد که من دیدم، گفت و گوی زاینده و مفیدی نبود. یک نوع تسویه حساب و یک جور به اصطلاح حال‌گیری و بوکس فرهنگی بود. یک راه دیگر این بود که اگر طاقت آقای فراستی بیشتر می‌بود، تحمل کند. در این حالت مهمان برنامه می‌توانست با خونسردی صحبت کند. در عین حال به مجری هم توصیه‌هایی کند.

این باور وجود دارد که آقای فراستی منتقدی است که نمی‌شود نقدهایش را نادیده گرفت اما زبان تند و تیزی دارد. علاوه بر این، ایشان در زمان نقد اکثر فیلم‌های سینمایی از کلمه مستهجن استفاده می‌کند. در بخشی از همین برنامه تلویزیونی که به جنجال کشیده شد در نقد سه فیلم «هزار پا»، «لس‌آنجلس- تهران» و «آمپول»، باز از کلمه مستهجن استفاده کرد و این فیلم‌ها را ضداجتماعی و ضدانسانی معرفی کرد. بالاخره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به راحتی این فیلم‌ها را برای اکران تایید نکرده است. وقتی که این منتقد، کلماتی همچون مستهجن را به کار می‌بَرد آیا در طرف مقابل که با او گفت‌وگو می‌کند، می‌تواند واکنش ایجاد کند و روند گفت‌وگو را
به هم بریزد؟
من از آن گفت و شنود همان سه، چهار دقیقه‌ای که ظاهراً تنش به اوج رسیده بود و بعد هم ایشان برنامه را ترک کرد، دیده‌ام. در همان سه، چهار دقیقه ایشان اسم برخی فیلم‌ها را ذکر کرد مثل آمپول و هزارپا.من تمام این برنامه را ندیدم اما کلمه مستهجن را شنیدم. این طور نیست که حرف آقای فراستی، قابل نقد نبوده باشد ولی آن کاری که مجری انجام داد، نقد نبود. بالاخره توهین با نقد تفاوت دارد. البته نظر من این است که کلمه مستهجن، توهین نیست. ممکن است آدم‌ها درباره این کلمه، اختلاف نظر داشته باشند.من معتقدم اگر یک فرد، اثری را مستهجن بداند توهین نکرده است. ممکن است ناحق گفته باشد که آن بحث دیگری است.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با دقت و سختگیری زیاد مجوز اکران فیلم‌ها را صادر می‌کند. وقتی این وزارتخانه مجوز اکران این فیلم‌ها را صادر کرده است حتماً اعتقاد دارد که قابل نمایش دادن در سطح جامعه هستند. با چنین سازوکاری برای گرفتن مجوز اکران، آیا استفاده از کلمه مستهجن، خارج از حوزه نقد نیست؟
کلمه مستهجن، کلمه مفیدی نیست و به درک ماهیت یک فیلم و شناخت کیفیت پایین یک فیلم کمک نمی‌کند و مثل ناسزا است.ممکن است ما این کلمه را به کار ببریم اما وقتی این کلمه مطرح شد، طرف مقابل می‌تواند بگوید مفهوم کلمه مستهجن را درک نمی‌کنم و برای من مبهم است. هر فیلم عناصری از جمله کارگردان، فیلمبردار، طرح و داستان دارد. طرف مقابل می‌تواند به منتقد بگوید کدامیک از عناصر فیلم، اِشکال دارد و اگر بازیگری فیلم اِشکال دارد برای ما توضیح بدهید. کلمه مستهجن، یک کلمه مبهم است و بیشتر به درد ناسزاگویی می‌خورد. باعث می‌شود آدم را از لحاظ عاطفی برانگیزد و خشمگین کند. در نقد سالم و یاری‌دهنده، می‌شود کلمات روشن‌تری را به کار بُرد. برای مثال می‌شود گفت که بازی بازیگران این فیلم، ناشیانه است. آن موقع به حیطه تفاهم، نزدیک‌تر می‌شویم. مجری برنامه، این طور رفتار نکرد. در آن فیلم چند دقیقه‌ای که من دیدم احساس کردم یک محیط کاملاً تنش‌زا و نامناسب برای یک برخورد نقادانه به وجود آمده است. لازم نبود که مجری برنامه، حتماً صحبت ایشان را بپذیرد ولی می‌توانست با نقد سالم، اِشکال نقد آقای فراستی را آشکار کند که متاسفانه این فرصت را
از دست داد.

مهمان هفته قبل از این برنامه تلویزیونی، آقای سام درخشانی بازیگر بوده است. با همین مجری، آقای درخشانی اقرار یا اعتراف کرده بود که به کانادا سفر کرده‌اند و دخترش در آن کشور به دنیا آمده و تبعه کانادا شناخته شده است. آقای درخشانی اقدام برای تولد فرزندش در کانادا را هدیه به او اعلام کرده بود. البته اظهارنظر این بازیگر، واکنش‌هایی را در جامعه علیه او برانگیخت. وقتی که در قسمت هفته قبل این برنامه، مصاحبه با آن بازیگر به این نوع موضوعات شخصی هم کشیده و در فضای رسانه‌ای کشور جنجال برانگیز شده است، آیا مصاحبه شونده و مهمان بعدی، باید انتظار داشته باشد به طور ملایم با او صحبت شود و کارهایش به نقد و چالش کشیده نشود؟
به طور منطقی خیر. مهمان قبلی هم که چنین حرفی زده است باید دقت می‌کرد سنجیده صحبت کند و اگر سنجیده صحبت کرده است لابد می‌تواند از کار خودش دفاع کند. اگر هم سنجیده صحبت نکرده و حرفی از دهانش پریده است، لابد تاوان آن را می‌دهد. آدم بعدی، دیگر حساب کار دستش می‌آید و به طور طبیعی باید مراقب حرف زدن خودش باشد. گفته‌اند که «تو را که خانه نیین[از نِی] است بازی نه این است». آدم‌هایی که مشهور و سرشناس هستند، به نوعی در خانه‌های شیشه‌ای زندگی می‌کنند و در معرض دید مردم هستند. بنابراین، باید مواظب گفتار و رفتار
خودشان باشند.

یک برنامه تلویزیونی دیگر در سال 1396 به اسم «سختانه» پخش می‌شده و برای مثال آقای حسام‌الدین آشنا درباره یک قسمت از آن برنامه گفته بود: «گفت‌وگوی بس یار چالشی و بدون ترحم اجرا شده است».
در برنامه‌های تلویزیونی که به اصطلاح‌ها‌رد تاک
(Hard Talk) یعنی گفت و گوی صریح و چالشی هستند، باید یک گفت و گوی صریح و بی‌تعارف را انتظار داشت؟
بله، دقیقاً. اتفاقاً این نوع گفت وگوها خیلی خوب است. اما ما باید قواعد آن را یاد بگیریم. ما این شیوه را از جای دیگر یعنی از شبکه‌های تلویزیونی دیگر گرفته‌ایم.

اولین برنامه از نوع‌ها‌رد تاک یا گفت و گوی صریح در سال 1997 در یک کشور اروپایی اجرا شده است.
در حقیقت آنها پیشگام هستند. من بعضی از برنامه‌های آنها را دیده‌ام. برنامه‌های آنها به تشنج منجر نمی‌شود. خیلی صریح و بی‌تعارف است و ممکن است فرد مصاحبه‌شونده، گیر بیفتد. فرد مصاحبه‌شونده از قبل مجری برنامه و ماهیت این برنامه‌ را می‌شناسد و بعد دعوت آنها را قبول کرده است. بالاخره برای حضور در برنامه، او را مجبور نکرده‌اند و می‌توانست به این برنامه نرود. وقتی به این برنامه رفته است،مهمان نمی‌تواند آن برنامه را با خواست خودش تطبیق بدهد. وقتی که مهمان به این برنامه می‌رود می‌خواهد بگوید که خورده بُرده‌ای ندارد و حاضر است بحث کند. بحث کردن و استدلال کردن و این که مجری، آدم را در تله بیندازد، قلمرویی است که با اهانت، اذیت کردن و ناسزا گفتن، فاصله دارد. این برخوردی که مجری برنامه با آقای فراستی داشت،‌ها‌رد تاک نیست. ما باید این کارها را یاد بگیریم و در حقیقت یک مهارت است. چه بسا با همین اتفاقی که در مورد آقای فراستی پیش آمده است و با آزمون و خطا یاد بگیریم که می‌شود صریح و بی‌تعارف بود و به طرف مقابل باج نداد اما در عین حال حرمت و حیثیت او را حفظ کرد، اهانت نکرد و به سلامت، برنامه را به آخر رساند.

آقای فراستی بعد از خروج از برنامه و پس از واکنش‌های مختلفی که در سطح رسانه‌ها و شبکه-های مجازی مطرح شد، اعلام کرد که این برنامه طراحی عده‌ای برای تخریب او بود ولی برضد خودشان تمام شد. همچنین گفت اعتراض جمعی، علیه ابتذال و اخلاق فروشی در سینما و تلویزیون شکل گرفت. شما فکر می‌کنید معروف‌ترین منتقد سینمایی ایران که موضوع طراحی دست‌اندرکاران این برنامه تلویزیونی را برای تخریب خودش مطرح کرده است، درست تحلیل می‌کند؟
بعد از این که آقای فراستی، استودیوی برنامه را ترک کرد مجری برنامه گفت ما یک هفته در اتاق فکرمان وقت گذاشتیم و این سوالات را تنظیم کردیم. از این حرف مجری، می‌توان همین نتیجه-گیری آقای فراستی را داشت. اگر مجری، این حرف را نمی‌زد ما می‌گفتیم به طور اتفاقی بحث‌هایی مطرح شده است. من نمی‌دانم در اتاق فکر به چه چیزی فکر کرده‌اند. با توجه به شناختی که ما از آقای فراستی داریم آیا نباید فکر کنیم که کافی است تا یک قدم دیگر بردارد و به این نتیجه برسد که اعلام کرده است.

آقای فراستی در دوره‌های قبل انقلاب، فعال سیاسی کمونیست بوده و سخنگوی حزب مائویستی«رنجبران ایران» بوده است. این حزب منشعب شده از حزب توده ایران(دارای گرایش به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی) بوده است. در دوره بعد از انقلاب، آقای فراستی حتی به اعدام محکوم شده اما توبه کرده بود. در سال‌های اخیر آقای فراستی در صدا و سیما حضور پیدا ‌کرد و مورد تایید این سازمان است. آیا آقای فراستی با آن سابقه‌ سیاسی مایل بوده در این برنامه تلویزیونی، بحث‌ها به سمت آن سوابق سیاسی کشیده نشود و احتمالاً فهمیده که بحث‌ها ممکن است به آن سمت کشیده شود و با خروج خودش از برنامه، آن وضع را رقم زد؟
این نیّت خوانی است. شما می‌دانید این برنامه تلویزیونی چقدر طول کشیده است؟

حدود نیم ساعت ادامه پیدا کرده و بالاخره ناتمام است. در بخش دیگری از این برنامه، مجری خطاب به آقای فراستی گفته بود شما طی اینهمه سال فقط از یک ساعت مچی استفاده کرده‌اید و فقط دو یا سه کُت و کاپشن دارید آیا فکر نمی‌کنید که بدتیپ هستید. آقای فراستی هم در جواب، خودش را آدمی خوش‌تیپ دانسته است.
اگر مسیر برنامه عادی و طبیعی بود و ایشان برنامه را ترک می‌کرد ما می‌توانستیم بگوییم نکند خبرهایی بود یا ایشان به خاطر اجتناب از این پرسش‌ها و مخمصه‌ها، خودش را خلاص کرد. حتی اگر مجری می‌خواست این نوع سوالات را مطرح کند، قبل از آن ناشیانه رفتار کرد. به همین دلیل ترک آن برنامه، تعجب‌آور نبود. چون مسیر برنامه عادی نبود، یک راه منطقی این بود که آقای فراستی، برنامه را ترک کند.

خروج مهمان از برنامه زنده تلویزیونی، اتفاق افتاده و این یک نمونه قابل توجه برای بررسی است. آقای فراستی هم معروف‌ترین منتقد سینمایی کشور و در مجموع یکی از منتقدان شناخته شده کشورمان است. اگر ما بخواهیم آسیب‌شناسی کنیم چگونه می‌شود نقد و انتقاد مطرح شود ولی احترام هم باشد و آیا اصولاً نقد می‌تواند احترام‌آمیز باشد؟
حتماً نقد ما می‌تواند احترام‌آمیز باشد. ما باید یاد بگیریم و ببینیم در جاهای دیگر که این نوع برنامه‌ها را اجرا می‌کنند مجری چطور سوال می‌کند، چطور بحث و استدلال می‌کند و طرف مقابل چگونه برخورد می‌کند. آدم‌هایی که کارشناس هستند می‌توانند تجزیه و تحلیل لازم را انجام بدهند. این کارشناسان، مثلاً می‌توانند یک‌ها‌رد تاک را برای مجری برنامه پخش کنند و بگویند چه سوالاتی مطرح شده و فرد مصاحبه شونده چطور جواب داده است. یک مقدار بستگی به نحوه آموزش ما دارد. در چارچوب آموزش، باید به ما یاد بدهند که چه کلماتی به کار نبریم و چگونه بدون ابهام صحبت کنیم. یاد بدهند که وقتی می‌گوییم مبتذل است، روشن کنیم مقصودمان از مبتذل چه چیزی است. وقتی گفته می‌شود یک فیلم، بَد است این بد، کلمه مبهمی است و باید توضیح داده شود. همه اینها نیاز به آموزش دارد و ما باید تفکر نقادانه را یاد بگیریم. آدم‌هایی که به طور روشن صحبت می‌کنند، یک عامل تنش‌زا را از بین می‌برند و آن ابهام است. ابهام، یکی از عوامل ایجاد تنش است. وقتی ما می‌گوییم یک فیلم، فیلم ناسالمی است باید مشخص کنیم ناسالم چه معنایی دارد. مجری و طرف مقابل هم وقتی می‌گوید صحبت‌های شما به سینما کمک نمی‌کند باید مشخص کند که چه مقصودی دارد.

یک نکته که مطرح کردید این بود که در صحبت‌ها ابهام وجود نداشته باشد تا بحث‌ ادامه پیدا کند. باوجود چندپارگی فرهنگی که شما هم وجود آن را نفی نمی‌کنید، چگونه باید سازوکار لازم را فراهم کرد که در زمان مطرح کردن نقد و انتقاد، کار به تنش و درگیری کشیده نشود و ما به عنوان اعضای جامعه بتوانیم با هم کار کنیم؟
در کوتاه مدت می‌توان کاری کرد که افراد با مهارت، در برنامه سازی‌ شرکت کنند. ما افرادی را داریم که زبان فارسی را به خوبی می‌دانند و می‌توانند متن خوبی بنویسند. در سطح جامعه نیز، اولاً مدارس و دانشگاه‌های ما باید خیلی بهتر از مدارس و دانشگاه‌هایی باشند که الان داریم. فردی که می‌خواهد به درستی نقد کند و نقد ماهرانه انجام بدهد، همان فردی است که باید پایان-نامه و تز دکترا بنویسد و این چیزها را یاد بگیرد. اما الان برخی از کسانی که مدرک فوق‌لیسانس و دکترا می‌گیرند پایان‌نامه و تزشان را خودشان نمی‌نویسند. فردی که پول داده و دیگران تز دکترای او را نوشته‌اند، مدرک دکترا می‌گیرد. بعداً هم مسئول جایی می‌شود و ممکن است برنامه‌ساز یا مجری برنامه تلویزیونی شود. ما باید یک فکری به حال نهاد آموزش کنیم. در آن بخشی که به برنامه‌ریزی دولتی مربوط است می‌توان اقدامات خوبی انجام داد. امروزه آموزش فلسفه برای کودکان امکانپذیر شده است. فلسفه برای کودکان، همان آموزش تفکر نقادانه به کودکان است. بعد هم باید فضایی داشته باشیم که آدم‌های جامعه در آن فضا از نقد، برآشفته نشوند و نقد، ارزش باشد. نقد به مثابه موضوعی باشد که از طریق آن می‌توانیم ترقی کنیم و پیش برویم. همه اینها مستلزم این است که ما برنامه وسیعی داشته باشیم و آن را به طور کامل اجرا کنیم و نه این که صرفاً برنامه داشته باشیم.
آن موقع، منتقد فیلم یک جور دیگر صحبت خواهد کرد، مجری هم یک جور دیگر صحبت خواهد کرد و فیلم‌های ما نیز یک جور دیگر خواهد بود.