ژوبین صفاری دادخواهی نزد سایه‌ها

سازمان برنامه و بودجه طی روزهای گذشته در گزارشی چالش‌های اساسی نابرابری درآمدی در کشور را بررسی کرده و ادامه وضعیت فعلی در تخصیص منابع را موجب نابرابری بیشتر بین طبقات جامعه دانسته است. در این گزارش اشاره شده که سیاست‌های حمایتی که طی این سال‌ها هزینه‌های فراوانی نیز برای آن شده، نه تنها به حمایت از طبقه ضعیف جامعه منجر نشده که باعث به وجود آمدن نوعی رانت برای سودجویان اقتصادی شده است. در این گزارش آمده است که وجود فساد و رانت در تخصیص دستوری منابع نیز شکاف توزیع درآمد را عمیق‌تر کرده است. این موضوع البته در سخنان حسن روحانی نیز به زبان ساده‌تر در‌خصوص فسادآور بودن اختصاص ارز 4200 تومانی به واردات کالاهای اساسی بیان شد. به نظر می‌رسد مسئولان دولتی به عنوان مجریان و سیاست‌گذاران کلان اقتصادی، این روزها خود تبدیل به منتقدان و اپوزیسیون‌های وضع موجود شده‌اند؛ حال آنکه مخاطب یا مخاطبان این نقدها همچنان مبهم است. این خودانتقادی که در سخنان رئیس سازمان محیط‌زیست در نقد وضعیت محیط زیست کشور نیز نمود پیدا کرد، بیش از آنکه امید به اصلاح وضع موجود را القا کند، حاکی از انفعالی ناامید‌کننده در یافتن ضعف‌های وضعیت فعلی است. آنچه می‌توان از این راهبرد دریافت، این است که اساسا هیچ نقشه راه جامعی در کشور برای رسیدن به حداقل‌های پیشرفت در اقتصاد وجود ندارد.
برنامه‌ای هم اگر تدوین، تصویب و حتی ابلاغ ‌شود در مرحله اجرا گرفتار مسیر پر پیچ و خم ساختارهای معیوب و رانتی اقتصادی خواهد شد. دولت به عنوان یک نهاد اثرگذار در حاکمیت که با رای مستقیم مردم انتخاب می‌شود حالا خود به یک منتقد تمام‌عیار از وضعیت موجود تبدیل شده و آنچه از این رهگذار به ذهن متبادر می‌شود آن است که ارکان اثرگذار در سیاست‌های کلان و توسعه‌ای کشور، هر‌کدام به صورت جدا و جزیره‌ای تصمیم‌های عملیاتی خود را می‌گیرند. نتیجه این نگاه حتی در برخی از اظهار نظرها نیز متبلور است. مقایسه قیمت سوخت، پراید و هزینه‌های چون طرح ترافیک و... با معیار جهانی و تبدیل آن به قیمت دلار از‌جمله این نگاه‌های غیر‌جامع به مسائل و مشکلات موجود در اقتصاد کشور است. در واقع آنچه امروز به آن گرفتار شده‌ایم تصمیم‌هایی است که نه از یک سیاست منطقی و علمی که هر‌کدام بنا بر تفکرات سازمانی و به صورت جزیره‌ای گرفته می‌شود که تبعات آن البته به کل جامعه سرایت می‌کند. نهاد اجرایی کشور که رئیس آن با رای مستقیم مردم انتخاب می‌شود این روزها تنها به عصیانگری در گفتن واقعیات و مشکلات بسنده کرده است و انگار در یک گرداب منفعل از عمل به خواسته‌های مردم گرفتار شده است. صادقانه باید گفت که بیان این مسائل اگر چه برای تنویر افکار عمومی و منطقی کردن مطالبات مردم، راهگشا است، اما فاقد هرگونه راهبرد مشخص برای عبور از چالش‌هاست. با این همه به نظر می‌رسد در شرایط فعلی راهی جز برداشتن تیغ جراحی و کشیدن آن بر پیکر بیمار اقتصاد و سیاست‌های کلان وجود نداشته باشد. تیغی که نه تنها دولت که تمام ارکان اثرگذار در کشور باید بر ساختارهای معیوب خود بکشند. ناگفته پیداست در شرایط کنونی تنها طرف‌هایی که هزینه این بیماری را متحمل شده‌اند مردمی هستند که حالا نه با یک دولت پاسخگو که با دولت منتقدی روبه‌رو هستند که برای تظلم‌خواهی، هیچ مرجع عینی و ملموسی را نمی‌شناسند. حالا مردم نمی‌دانند که برای ایراد گرفتن به بودجه‌ای که نه‌تنها به پر کردن شکاف طبقاتی آن‌ها منجر نمی‌شود که آن را تعمیق می‌کند به کجا معترض و منتقد باشند؟ سازمانی که خود با کارشناسی دقیق تمام معایب عملکرد خود را می‌‌داند و یا رانت‌خوارانی که اساسا هویت مشخصی برای پاسخگویی ندارند؟ گو اینکه این دادخواهی باید نزد سایه‌ها صورت پذیرد.