علیه تاریخی که فاتحان نوشته‌اند

صادق فرامرزی: یافتن راهی برای «توسعه» یا «پیشرفت» اقتصادی در جهت کم کردن فاصله میان خود و قدرت‌های کلاسیک جهانی را اگر مهم‌ترین مساله دولت‌های ثبات یافته در 100 سال گذشته هم ندانیم، می‌توانیم از آن به عنوان یکی از حیاتی‌ترین و پرتنش‌ترین مسائل یاد کنیم. رشد یکباره اقتصادی برخی تمدن‌های غربی و شکل گرفتن مکاتب متعدد نظری حول محور این رشد و توسعه اقتصادی باعث شد در زمانه شکل گرفتن دولت- ملت‌ها، رقابت سابق تمدن‌ها در جهت کشورگشایی و تصرف اراضی به سمت یک رقابت اقتصادی برای تولید انبوه و پیدا کردن بازار فروش گسترده‌تر هدایت شود. شکاف یک‌باره صنعتی و رفاهی میان ملل باعث شد الفاظی همانند کشورهای شمال و جنوب، توسعه‌یافته و در حال توسعه، مرکز و پیرامون و مواردی از این دست، تبدیل به یک تقسیم‌بندی ثابت در میان سیاست‌گذاران و حاکمان کشورهایی شود که همگی سعی می‌کنند از شکاف به وجود آمده برای کسب امتیاز و منفعت بیشتر استفاده کنند. تعارض منافع میان قطب‌های مختلف جهانی و تسری پیدا کردن انگیزه پیشرفت در میان غالب ملل جهان که در سایه یک جنگ ایدئولوژیک نیز دنبال می‌شد، سرنوشت متفاوتی را برای کشورها رقم زد. تبدیل شدن قرن بیستم به قرن «انقلاب‌ها» و پویایی فضای علمی در جهت پیدا کردن کامل‌ترین راهکار برای تقویب ظرفیت و قدرت اقتصادی باعث شد مساله «توسعه» به عنوان یکی از مهم‌ترین مسائل سطح کلان ملل، نخبگان را به ارائه راهکارهای متفاوتی وادارد. شکل گرفتن مکاتب مختلفی تحت عناوین «نوسازی»، «وابستگی» و «جهانی شدن» که همگی پرسش اولیه خود را حول محور «شیوه» توسعه طرح می‌کردند، باعث شد تجربه کشورهای مختلف در جهت رسیدن به راهکاری مطلوب در این مقوله به قضاوت گذاشته شود. فراتر از همه اینها پیدا کردن نقطه آغازین برای مساله توسعه در ایران را می‌توان به دوره‌های مختلفی نسبت داد؛ از تجربه صفویان برای تولید کردن ابزارآلات دفاعی جدید (تفنگ و توپ چنگی)، تا معدود اقدامات دوره ناصری در عصر قاجار برای حرکت دادن چرخ اقتصادی کشور به سمت اقتصادی صنعتی و شکل دادن به ارتش مدرن (نه طایفه‌ای) در دوره پهلوی اول، همگی مصادیق و نشانه‌هایی از تلاش برای حرکت به سمت توسعه را نشان‌مان می‌دهد. در این میان تدوین برنامه‌های توسعه در دوره پهلوی دوم و سپس پیگیری برنامه‌های توسعه با وقفه‌ای کوتاه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی باعث شده این واژه را از آشناترین واژگان سیاستمداران و سیاست‌گذاران ایرانی بدانیم؛ تجربه‌ای خاکستری که عدم شناخت و تطبیق کافی آن با وضعیت و ظرفیت جامعه ایرانی باعث شده در بزنگاه‌هایی به جای حلال مشکلات، خود تبدیل به علت برخی معضلات شود. نگارش انبوهی از کتب با محوریت چگونگی یک توسعه مطلوب از یک‌سو و عوارض شکل گرفته این تجربه از سوی دیگر، همگی گواه آن است که در پیش گرفتن یک مسیر توسعه و پیشرفت مطلوب تا چه حد دغدغه صاحب‌نظران ایرانی بوده است. با همه این اوصاف تجربه «توسعه ایرانی» را نمی‌توان بدون شناخت کامل از راهکارهای جهانی تدوین شده مورد بررسی قرار داد؛ راهکارهایی که عده‌ای آن را لایتغیر و برگرفته از تجربه آزمون شده جهانی می‌پذیرند و عده‌ای دیگر آن را ناظر به زمین و زمان محل اجرا دارای تغییرات دانسته‌اند. وجود انبوهی از تجربیات موفق و شکست خورده ملل دیگر برای ایرانی که واژه توسعه چندان برایش حامل خاطرات خوش نیست، سبب می‌شود شکاکیت نسبت به پیش‌فرض‌های به ظاهر تغییرناپذیری را که از سوی سازمان‌های جهانی ارائه می‌شود، نخستین گام در جهت یافتن مسیری مطلوب‌تر بدانیم. «نیکوکاران نابکار» یا «افسانه تجارت خارجی آزاد و تاریخچه پنهان سرمایه‌داری» به قلم پروفسور «هاجون چنگ» را از جهات متعدد می‌توان به عنوان یک نوشته ارزشمند در جهت تشکیک نسبت به پیش‌فرض‌های تکرار شده‌ای دانست که به عنوان تنها راهکار توسعه و شکوفایی اقتصادی کشورهای در حال توسعه تجویز می‌کنند. او در این کتاب همه سعی خود را مصروف آن می‌سازد تا به نقد تاریخ رسمی اقتصاد پرداخته و با این دیدگاه که «تاریخ را فاتحان مکتوب می‌کنند»، به بخش‌های کمتر اشاره شده تاریخ با نگاهی مستند بپردازد. داشتن این ایده که «نیکوکاران نابکار» یا همان اقتصاددانان نولیبرال با تجویز پیش‌فرض‌هایی که قطعی نیستند، چه تاثیری در سرشت و سرنوشت نهایی ملت‌ها خلق کرده‌اند باعث شده این اثر با مثال نقض‌های متعدد نسبت به این پیش‌فرض‌ها رو به اثبات چیزی آورد که در قرائت‌های رسمی تاریخ اقتصاد جهانی کمتر مورد بحث قرار گرفته است. او در بخشی از مقدمه کتاب خود می‌نویسد: «در سال 1841 اقتصاددان آلمانی به نام فردیش لیست، بریتانیا را به این جهت مورد انتقاد قرار داد که تجارت خارجی آزاد را به سایر کشورها موعظه می‌کرد، در حالی که خود با استفاده از دیوار بلند تعرفه و یارانه‌های وسیع به برتری اقتصادی رسیده بود. او بریتانیایی‌ها را به «لگد زدن و دور افکندن نردبان» متهم کرد، همان نرد‌بانی که برای رسیدن به بالاترین موقعیت اقتصادی جهان، خود از پله‌هایش بالا رفته‌اند». او در سراسر اثر خود نیز با مبنا قرار دادن این انگاره به دنبال اثبات این نکته می‌گردد که هرچند تجارت آزاد نقش عمده‌ای در تقویت وضعیت اقتصادی کشورهای موفق داشته است اما دقیقا برخلاف آنچه «نیکوکاران نابکار» توصیه می‌کنند، اصلا عامل این پیشرفت محسوب نمی‌شود و اگر دولت‌های در حال توسعه بدون توجه به وضعیت در حال گذار خود به دنبال پیاده‌سازی این نسخه‌ها باشند، درگیر وضعیت مرگبار خواهند شد، از همین رو مباحث هاجون چنگ را بیش از هر چیز به عنوان یک مقدمه بر تشکیک نسبت به تاریخ یک طرفه‌ای که در آن بدون اشاره به واقعیت پیشرفت کشورهای صنعتی تنها موضوع به ارائه سیستم بعد از پیشرفت‌شان برای کشورهای در پروسه پیشرفت آورده شده، دانست. نقد و نقض گزاره‌هایی همچون «تجارت آزاد خارجی تنها راه پیشرفت صنعت کشورهاست»، «بخش دولتی هیچ توانایی در پیشبرد سیاست‌های مطلوب اقتصادی ندارد»، «سرمایه خارجی عاملی مطلقا مثبت برای اقتصاد کشورهاست»، «توسعه نیافتن ملل به علت نبود فرهنگ توسعه در زیست اجتماعی آنهاست»، «تحت هر شرایطی باید تورم را پایین نگه داشت» و... عمده‌ترین مباحث کتاب را تشکیل می‌دهد و از همین جهت بر مبنای شکاکیت موجود در آن می‌توان به قضاوتی نسبی در جهت بررسی روند نهایی برنامه‌های توسعه تدوین شده پرداخت.