نسل‌هایی که باور نمی‌کنند

عادل جهان‌آرای ‪-‬ تاریخ اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی هر جامعه‌ای مملو از مطالب یا رخدادهایی است که چه بسا خواندن آن برای آیندگان موجب شگفتی و در همان حال پرسش شود. مثلا برای نسل امروز جامعه خواندن سفرنامه‌هایی که راویان آن در قرن‌های گذشته برای رفتن از نقطه‌ای به نقطه دیگر باید روزها یا هفته‌ها و ماه‌ها طی طریق می‌کردند، هم دور از ذهن می‌نماید و هم باور کردنی نیست. این وضعیت در جامعه امروز ما به شکل‌های دیگری قابل مشاهده و درک است. مثلا وقتی نسل دهه 70 شمسی در ایران می‌شنود یا می‌خواند که در ایران دهه 60 داشتن ویدیو در منزل یا حمل آن نوعی جرم تلقی می‌شد و حامل آن چه بسا از سوی مراجع مسئول مورد پیگرد قرار می‌گرفتند، شاید باور نکند. یا برای همان نسل وقتی تعریف کنی که در دهه 60 بازی شطرنج قانونی نبود یا حمل آلات موسیقی هم جزو محرمات بود و دارنده آلات موسیقی به راحتی نمی‌توانست در ملا عام سازی مثل سنتور یا سه‌تار و ویولن را حمل کند، حتما به راحتی باور نمی‌کند. یا وقتی برای جوانان دهه 70 نقل می‌کنی که در دهه 60 اگر پسر یا دختری – فرقی نمی‌‎کند مرد یا زنی- هنگامی که با هم در خیابان قدم می‌زدند، گاه مورد بازخواست نیروهایی قرار می‌گرفتند و از آنها پرسیده می‌شد که چه نسبتی با هم دارید؟ اگر نسبتی داشتند که فبها، ولی اگر نسبتی نداشتند حسابشان با کرام‌الکاتبین بود و حتی ممکن بود به عقد هم در بیایند! شاید هم بخندد و هم باور نکند. اگر برای نسل دهه 90 تعریف کنی که داشتن دیش در پشت بام منزل جرم محسوب می‌شد و مامورها به هر طریقی پشت بام‌ها می‌رفتند و دیش‌ها را تخریب می‌کردند، شاید گمان کند که شما دارید تاریخ را تحریف می‌کنید یا دروغ می‌گویید. حال همین باور را بی‌تردید نسل‌های دیگر خواهند داشت و چه بسا آنها هم از شنیدن برخی رخدادهای اجتماعی در کشور ما شگفت‌زده شوند و از باب تفریح آن صفحه‌ها یا عکس‌ها را بارها و بارها بخوانند و ببینند. شک نکنید اگر برای نسل دهه‌های قرن پانزدهم خورشیدی تعریف کنید که ورود زنان به ورزشگاه‌ها نزدیک به چهاردهه ممنوع بود و زنان ایرانی برای دیدن بازی‌های فوتبال خود را گریم می‌کردند و با شکل‌های مردانه و پسرانه به استادیوم می‌رفتند، اصلا باور نخواهند کرد و چه بسا بپندارند که شما تعمداً بخش‌هایی از تاریخ اجتماعی –سیاسی کشور را سیاه می‌نویسید. اگر برای یکی دو نسل دیگر تعریف کنید که روزها و ماه‌ها و سال‌ها نشریات مختلف و رسانه‌های دیداری – شنیداری در این باره- ورود زنان به ورزشگاه‌ها- مطلب نوشتند و با کارشناسان حوزه‌های گوناگون به گفت‌وگو می‌پرداختند، یقینا حرف‌های راوی را باور نخواهند کرد.
شک نباید کرد اگر جوانانی که در دهه‌های آغازین قرن پانزدهم شمسی- بعد از سال 1400-بشنوند که پدران و مادران آنها تصویر هیچ سازی را در تلویزیونشان، که تلویزیون ملی هم محسوب می‌شد، نمی‌دیدند، این سخنان را چه بسا اتهام بدانند و به راوی آن هم بتازند.
اگر نسل فردای کشور بخواند که در تلویزیون ایران هنگام تماشای بازی‌ای مثل فوتبال جام جهانی که به طور مستقیم پخش می‌شد، گاه تصویرهایی را به صورت اسلوموشن یا آهسته پخش می‌کردند که به دقایق قبل یا حتی روزهای قبل این تورنمنت اختصاص داشت، حتما باور نخواهند کرد. راستی، نسل فردا از آنکه پدران و مادران آنها آرزوهای کوچکی داشتند و همان آرزوها هم برآورده نمی‌شد، با خود چه خواهد اندیشید؟ آیا بر ما واقعا خواهند خندید یا به حال ما تاسف خواهند خورد. این تاریخ دیر و دور نیست، این تاریخ در دسترس ماست و ما جواب آن را شاید ببینیم و بخوانیم.