برخی رهبران جریان اصلاح‌طلبی درگیر بازی قدرت شده‌اند

محمدرضا تاجیک تحلیلگر اصلاح‌طلب در گفت‌وگو با خبرآنلاین از مشکلات گفتمان اصلاحات و راهکارهای حل آن سخن گفته است که درادامه بخش‌هایی از آن را می‌خوانید.
*جریان اصلاح‌طلبی و گفتمان اصلاح‌طلبی اولا باید به قد و قامت یک گفتمان درآید. ما از گفتمان اصلاح‌طلبی نامش را مصرف می‌کنیم، هنوز به قد و قامت یک گفتمان در نیامده، هنوز تبدیل به یک منظومه معنایی نشده است. وقتی که من از گفتمان نام می‌برم، برخلاف بسیاری از دوستان که فقط نام را استفاده می‌کنند، منظورم حیثیت گفتمانی است، شخصیت گفتمانی است؛ گفتمان یک منظومه معنایی است، یک منظومه است که به صورت یک ایدئولوژی بهداشتی عمل می‌کند. آن عصبانیت‌ها ایدئولوژی را ایجاد نمی‌کند، اما شما را در یک منظومه معنایی قرار می‌دهد که با جهان و جامعه و البته قدرت، سیاست و مردم و همچنین مفاهیم دیگری مثل دموکراسی، عدالت، آزادی رابطه معنایی برقرار می‌کنید، می‌دانی که منظورت از جامعه مدنی چیست و چه رابطه‌ای دارید، می‌دانید که با دولت باید چگونه باشید، بنابراین همه کُنش‌های جمعی درون این منظومه معنا می‌گیرد و سامان پیدا می‌کند، نه این‌که درون یک مجموعه به نام جریان اصلاحات، ۷۲ ملت وجود دارند. از اولترا چپ و سکولار تا اولترا راست.
* هرم اندیشه‌گی اصلاح‌طلبی را برخی به ظاهر سر و تهش کردند، یعنی این هرمی که قاعده‌اش فرهنگی، اجتماعی، گفتمانی و معرفتی بود را سر و ته کردند، روی نوک سیاسی نشاندند و آن را تبدیل به یک بازی قدرت کردند، آن را تبدیلش کردند به یک گفتمان در قدرت با مناسبات قدرت. من خواستم دوباره این هرم اندیشگی را روی قاعده‌اش بنشانم و بگویم جریان اصلاح‌طلبی اگر جوهره‌ای داشته باشد، اول جوهره فرهنگی، جوهره مدنی، جوهره اندیشه‌گی است، یک جوهره اجتماعی و گفتمانی است و در لایه‌های بعدی بالاخره سیاست را در بر می‌گیرد. برخی از دوستان تمامیت این پیکره فربه را هلش دادند در یک پستوی تنگ و باریک و آن را به رنگ سیاست درآوردند؛ انداختند در خمره رنگرزی سیاست و به او رنگ سیاست و قدرت دادند. یک بازی در میان بازی‌های دیگر قدرت در سیاست، این حیثیت جریان اصلاح‌طلبی را خدشه‌دار کرد و من دارم همین را ریکاوری می‌کنم، تا این جریان را به طبیعتش و جوهره اصیلش برگردانم.
*رهبران جریان اصلاح‌طلبی به‌طور فزاینده‌ای درگیر منطق و بازی قدرت شدند و تمام هستی جریان اصلاح‌طلبی را خلاصه کردند و منحصر کردند به بازی قدرت که اگر جریان اصلاح‌طلبی در فضای ماکروفیزیک قدرت و ماکروپالتیک سهمی داشته باشند، حیات دارد، بالنده است و اگر سهمی نداشته باشند، رو به احتضار است و مرگش فرا رسیده است. بنابراین آن را به‌طور فزاینده‌ای به یک بازی قدرت و یک بازی در قدرت تبدیل کردند که طبیعتا چندان نیازی به نو نو کردن یا تکمله و متمم زدن گفتمانی ندارد، نیازی نیست به قامت یک گفت‌وگو درآورده شود و ضرورتش احساس نمی‌شد.