هر چه امروز بکاریم در آینده درو می‌کنیم

شادان کریمی‪-‬ وقتی به آینده فکر می‌کنم وحشت تمام وجودم را فرا می‌گیرد چرا که به قطعیت می‌توانم بگویم ما مسئولیت پذیری را به کودکانمان نیاموخته ایم؛ بنابراین در آینده هم نمی‌توانیم به این موضوع فکر کنیم که مسئولیتمان در سنین سالمندی را برعهده بگیرند چون دقیقا ما همان چیزی را درو می‌کنیم که یک روزی آن را با دستهای خودمان کاشته ایم. وقتی به فرزندمان رفاه مالی را می‌آموزیم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم تا موقع سختی دستشان در جیب دیگری نرود، وقتی به آن‌ها آزادی بی قید و شرط را می‌آموزیم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که به بی بند و باری کشیده نشوند. همین است که آینده را ترسناک جلوه می‌دهد.
شکل گیری شخصیت کودکان از یکسالگی است و باید از وقتی کودک شروع به چهاردست و پا راه رفتن می‌کند به اندازه ی توانش به او مسئولیت بدهیم چون دقیقا مسئولیت پذیری از همین جا شروع می‌شود.
دوستی می‌گفت ما شش تا بچه بودیم هر روز هفته وظیفه ی یکی از ما بود که دستشویی خانه را بشوییم و امروز ایشان از افراد موفق جامعه هستند. چند نفر از ما در زندگی مدرنمان شستن دستشویی خانه را به فرزندانمان محول می‌کنیم؟ در حالی که بارها گفته شده کارخانه باید تقسیم شود. کودک باید از همان سنین پائین به این فکر کند که در مقابل غذایی که می‌خورم و امکاناتی که دارم، چه چیزی سر سفره ی خانواده می‌گذارم؟ بدون شک خانواده ای
خوشبخت است که بیشترین آورده را در سفره داشته باشد و کمترین برداشت را. فرزندان ما باید یاد بگیرند که برداشت باید به اندازه ی نیاز باشد و گذاشتن در سفره به اندازه ی توان؛ این تنها نحوه ای است که می‌تواند عقل معاش را به فرزندان بیاموزد.


حالا با یک حساب دو دو تا ببینیم تا چه اندازه عقل معاش را به فرزندانمان آموخته ایم؟ بچه‌های امروز سر پدر و مادر منت می‌گذارند که ما فرزند شما هستیم و حتی ادعا دارند که شما باید به ما افتخار کنید و باید دست به سینه ما باشید.
همین شده که همه می‌خواهند پشت میز نشین باشند، کسی به شغل‌های رده چندم اهمیت نمی‌دهد و زیر بار حقوق متوسط نمی‌رود بعد هم همه ناراحت هستند که بیکاری زیاد است! ما کودکانمان را مسئولیت پذیر بار نیاورده ایم که امروز شغلی با مسئولیت قبول کنند! ما در حق آن‌ها خیانت کرده ایم چرا که آن‌ها را از بچگی به این تفکر عادت داده ایم که « چطور می‌توانم پولی به جیب بزنم؟» و اسم این تفکر را هم زرنگی گذاشتیم. در حالی که روش درست، اول القاء تفکر خدمت است یعنی من به جامعه چه خدمتی می‌توانم عرضه کنم بعد در مقابل آن پول بگیرم.
وقتی کودک در خانه کار می‌کند به مسئولیتش در مقابل خانواده عمل می‌کند و یاد می‌گیرد و الگو می‌گیرد و بعدها به مسئولیتش در مقابل جامعه عمل می‌کند و بزرگ تر که شد به مسئولیتش در مقابل جهان هستی عمل می‌کند. حال وقتی ما نمی‌گذاریم که فرزندانمان دست به سیاه و سفید بزنند و خودمان را موظف می‌دانیم که بهترین و بیشترین سرویس را به بچه‌ها بدهیم در واقع داریم در مورد آنها خشونت اعمال می‌کنیم و بدین صورت بچه‌ها تلاش را یاد نمی‌گیرند. به یاد داشته باشیم ما در آینده چیزی را درو می‌کنیم که امروز با دست‌های خودمان آن را کاشتیم.