آشوب‌ها خواسته بحق مردم را به انحراف می‌برد

 محمدرضا تابش
نایب رئیس فراکسیون امید
 بعد از تصمیم سران سه قوه درباره سهمیه‌بندی و افزایش قیمت بنزین متأسفانه شاهد صحنه‌هایی ناگوار و نگران کننده در کشور هستیم. در اینکه هر شهروندی حق دارد به هر تصمیمی معترض بوده و صدا و نظر خود را درباره آن بیان کند، هیچ شکی وجود ندارد. تصمیم اخیر نیز از این قاعده مستثنی نیست و بخصوص با توجه به دایره تأثیرگذاری آن بر زندگی مردم و امنیت روانی جامعه می‌شد از قبل هم پیش‌بینی کرد که قشرهای مختلفی از مردم معترض این تصمیم شوند.
این اعتراض نه فقط از منظر حقوقی بلکه از منظر اقتصادی نیز حق مردم است. همه ما می‌دانیم که در شرایط فعلی تمام معادلات اقتصادی و همین طور مؤلفه‌های فنی در حوزه مدیریت انرژی و منابع کشور بر این نکته تأکید داشتند که نرخ حامل‌های انرژی و از جمله بنزین در کشور ما نرخی است که نیاز به افزایش دارد. اما معادله نرخ حامل‌های انرژی دارای یک سمت و سوی دیگر نیز هست و آن زندگی مردم است. واقعیت این است که درآمد سرانه مردم ما هیچ همخوانی با پتانسیل‌های اقتصادی کشور ندارد. این عدم همخوانی جایی باعث اعتراض بیشتر می‌شود که مردم زندگی خود را در قیاس با کشورهای همسطح  ایران می‌بینند. به بیان دقیق‌تر متغیر مهمی که باید در تمام تصمیم‌گیری‌های ما لحاظ شود، علاوه بر همه منطق‌های فنی علم اقتصاد، موضوع فشاری است که روی شانه‌های مردم قرار دارد و آنها مشغول تحمل آن هستند. بر همین اساس علاوه بر منظر حقوقی، از منظر اقتصادی نیز اعتراض قشرهایی از جامعه منطقی و قابل پیش‌بینی است.


با این مقدمه باید دو موضوع مهم درباره اصل اعتراضات روزهای اخیر یادآوری شود. اعتراضاتی که متأسفانه خیلی زود از مسیر اصلی و مدنی خود منحرف و تبدیل به یک آشوب شده است. مسأله اول طرح این سؤال از مردم و معترضان است که روش‌های خشونت‌بار برای بیان اعتراض می‌تواند چه دستاوردی داشته باشد؟ آیا با آتش زدن بانک‌ها، مغازه‌ها، اماکن عمومی، اتوبوس‌ها و... دیگر جایی برای شنیده شدن پیام اعتراض و انتقاد باقی خواهد ماند یا اینکه این رفتار زمینه‌‌ساز برخوردهای پلیسی با معترضان و آسیب رسیدن به جان مردم و حتی بخشی از خود معترضان خواهد بود؟ این کاملاً طبیعی است که زیر بار اعتراضاتی که آلوده به خشونت شده‌اند، اصل خواسته معترضان به فراموشی سپرده شده و اولویت اصلی مدیریت صحنه به جای پاسخ به مطالبه معترضان، جمع کردن اوضاع آشوب زده باشد. این جدای از خطر نفوذ گروه‌های خشونت طلب، افراطی و حتی احتمالاً مسلحی است که منافع خود را در از بین رفتن امنیت کشور می‌دانند. خطری که تجربه عینی آن در کشوری نظیر سوریه و اتفاقی که برای جامعه آنجا افتاد، همچنان زنده و واضح پیش روی ماست. شکی نیست که در هیچ نظام حقوقی و سیاسی به آتش زدن و تخریب اماکن عمومی، اعتراض مدنی نمی‌گویند و بر عکس هر نظامی در دنیا نام این کار را «آشوب» و «اغتشاش» می‌گذارد و نهایتاً چاره کنترل آن را در برخورد پلیسی می‌بیند. این واضح است که نه تنها هیچ گاه از طریق آتش زدن شهرها و مختل کردن زیست عمومی جامعه، مسیری برای سعادت و پیشرفت جامعه گشوده نخواهد شد، بلکه این تازه اول راه تعمیق کینه‌‌ها و نفرت‌ها و دوقطبی‌ها در جامعه است.
اما در آن سوی ماجرا هم باید واقعیتی را دید. واقعیتی که انکار آن هیچ آورده‌ و نتیجه‌ای برای کشور ما نداشته و نخواهد داشت.
آن واقعیت این است که ما در کشور خود و در ساختار حکمرانی ایران کدام مسیرهای مستمر بیان اعتراضات و انتقادات را برای جامعه باز گذاشته‌ایم که مانع از انحراف اعتراضات در کشور شود؟ جامعه‌ای که در حصار تریبون‌های یک طرفه‌ای چون صدا و سیما و محدودیت سنگین گردش اطلاعات آزاد و رسانه‌های مستقل و از ترس برخی برخوردها همواره مجبور به فروخوردن صدای اعتراض خود شده، بهترین بستر برای کسانی است که دنبال ایجاد آشوب و اغتشاش هستند. شکی نیست که اگر در جامعه ما امکان رشد و بالیدن نهادهای مدنی فراهم شده بود و فرهنگ اعتراض و انتقاد مدنی شهروندان شکل گرفته بود و نگاهی امنیتی به این حوزه وجود نداشت، امروز نیز هیچ گروه متخاصم و آشوب‌طلبی این امکان را پیدا نمی‌کرد که اعتراض برحق مردم را این گونه سریع و جدی به سمت یک تخریب عمومی همه‌جانبه منحرف کند. اتفاقات امروز هم مانند رخدادهای دی 96 خواهد گذشت اما باید ایمان بیاوریم که دیگر وقت اجازه دادن به جامعه برای ابراز نظر آزادانه و فراهم نمودن بسترهای گردش آزاد اطلاعات و فعالیت‌ رسانه‌های مستقل و منتقد است. فضایی که در بزنگاه‌های حساس اتفاقاً جلو انحراف اعتراض عمومی به سمت خشونت و تخریب را می‌گیرد.