روزنامه ایران
1398/10/11
شهر، سلامت و مسئولیت اجتماعی
حمید چوبینهمدیرعامل شرکت شهر سالم
۱- در میان هجوم آلودگی و دود و ترافیک و آنفلوانزا و تورم و ناامیدی، حرف از مسئولیت اجتماعی زدن و دغدغه مسئولیت اجتماعی داشتن شاید لوکس به نظر برسد؛ اما واقعیت آن است که اگر مسئولیت اجتماعی داشتیم کار به اینجا نمیرسید. مسئولیت اجتماعی در سادهترین تعریف، شامل باور و عمل به این گزاره است که: «غیر از من/ ما، آدمهای دیگری هم در این جامعه زندگی میکنند که آنها هم به اندازه من/ ما حق حیات و سلامت و نشاط و رفاه و امید دارند.» بنابراین اگر جایی کسانی از این حقوق محروم هستند، حتماً در جایی دیگر عدهای به مسئولیت اجتماعیشان عمل نکردهاند. بدینسان، از شهروندی که خودروی شخصی آلاینده تکسرنشین میراند؛ تا ادارهای که خودروهای دراختیارش (بی دغدغه پول بنزین و جریمه) برای کاغذبازیها و جلسات بیهوده ازاین سو به آن سوی شهر میتازند؛ تا کارخانهای که با استفاده از انحصار و زور، خودروهای بیکیفیت و گران روانه بازار میکند؛ تا شرکتی که بنزین غیراستاندارد و آلوده تولید میکند؛ تا سازمانی که پول تقویت حملونقل عمومی را هزینه منافع حزبی و باندی کرده و بهجای گسترش فضای سبز و ریههای شهر، شهرفروشی میکند؛ تا سیستمی که بنا بر مصالح آنی یا مقطعی (یا گروهی) بر واردات خودروهای استاندارد و پاک، تعرفههای نجومی میبندد... همه در آلودگی هوایی که ما و فرزندانمان تنفس میکنیم مقصرند؛ هرکدام به جای خود!
۲- البته نمیتوان با فرافکنی و انداختن تقصیر بر دوش دیگری، بار خود را سبک کرد؛ اما مسئولیت اجتماعی، زاده اعتماد اجتماعی است و اعتماد، زاده امید. شهروندان بیمسئولیت، از هوای بیاعتمادی تنفس میکنند و هوای بیاعتمادی در شهر و سرزمین بیامید جولان میدهد. ولی چگونه - بدون فرافکنی- میتوان سهم خود را در ایجاد و تقویت اعتماد و امید اجتماعی ایفا کرد؟ جامعهشناسان برای تقویت مسئولیت اجتماعی، از حس پیوستگی و انسجام در میان مردم سخن میگویند و روانشناسان از روان سالم و دیگرخواه.
و این هردو بر بستر فرد و جامعه سالم شکل میگیرد. واقعیت این است که این بیاعتمادی اجتماعی (که تمامی پژوهشهای اجتماعی اخیر از بالابودن میزان آن خبر میدهند) معلول عوامل زیادی است که یکی از مهمترین آن احساس بیعدالتی در حوزههای مختلف است. از این منظر، شاید اصلیترین مسئولیت اجتماعی نهادهای مرتبط با سلامت، اجرای عدالت در نظام خدمات سلامت و بهداشت به شهروندان است. وقتی همه شهروندان احساس کنند که نهادهای عمومی و دولتی متصدی امر سلامت، فارغ از طبقه و نژاد و درآمد و منزلت اجتماعی، برای سالم ماندن و ارتقای سطح سلامت آنها تلاش میکنند، احساس امنیت و به تبع آن اعتماد اجتماعی آنها فزونی مییابد.
۳- اما همانگونه که ذکر شد، مفهوم سلامت شامل سلامت جسمی، روانی و اجتماعی است و یکی از حوزههای پرچالش در جامعه شهری ما، حوزه سلامت روان است که هم سلامت جسمی و هم اجتماعی را بشدت متأثر میکند. متأسفانه پرداختن به اولویتهای سلامت جسمی در نظام بهداشت و سلامت ما، متصدیان امر را از توجه به حوزه سلامت روان شهروندان غافل - یا ناتوان- کرده است؛ حال آنکه به هیچ وجه نمیتوان اهمیت این حوزه را در برنامهریزیهای مربوط به سلامت نادیده گرفت. شهروندی که روانش آزرده، رنجور و بیمار است، نه به سلامت جسم خود (و قاعدتاً دیگران) اهمیت میدهد و نه آمادگی دارد تا مسئولیتهای اجتماعی خود را بازشناسد و انجام دهد. بسیاری از مشکلات و بیماریهای جسمی (که به اختلالات روان-تنی معروفاند) و نیز انواع رفتارهای پرخطر اجتماعی، که سلامت فرد و جامعه را با چالش مواجه میکند و هر روزه در سطح شهر شاهد انواع آن هستیم (مانند نزاعهای جمعی، رانندگی خطرناک، انواع وندالیسم و تخریبگریهای اموال عمومی و...) میتواند ریشه در عدم سلامت روان شهروندان داشته باشد که در یک نظام سلامت جامع، عادل و فراگیر حتماً جایی برای آن در نظر گرفته میشود. در جامعه ما استفاده از بسیاری از خدمات فردی مربوط به سلامت و درمان روان معمولاً برای خیلی از شهروندان دور از دسترس و گرانقیمت است و عمدتاً در چتر حمایتی بیمهها نیز قرار نمیگیرد. خدمات جمعی سلامت روان (مانند فعالیتهای جمعی هدایت شده برای افراد نیازمند ترمیم روانی) نیز جایی در خدمات مراکز عمومی و دولتی ندارد. این نکته مهم را نیز به این کاستیها باید اضافه کرد که اساساً رسیدگی به نیازهای بهداشت و سلامت روان، نزد خیلی از مردم اهمیت و ضرورتی در حد نیازهای پزشکی جسمانی ندارد. مشهور است که فرد مبتلا به افسردگی بهطور متوسط ۱۰ سال طول میکشد تا برای درمان مراجعه کند. میتوان گفت که در جامعه ما (به دلیل عوامل بسیاری که شرح آن از حوصله این یادداشت خارج است)، این بیتوجهی شهروندان به مسأله سلامت روانشان بسیار بیشتر و گستردهتر است. از اینرو یکی از مهمترین وظایف نهادهای متصدی امر سلامت، توجه به نیازهای بهداشت و درمان روانی شهروندان در کنار سلامت جسمی آنان است. این اهتمام هم در زمینه افزایش آگاهیهای جمعی و فرهنگسازی برای توجه به بهداشت روانی و هم در حوزه ایجاد تسهیلات برای بهرهمندی آحاد شهروندان از خدمات درمانی مربوط به سلامت روان قابل توصیه، برنامهریزی و پیگیری است و شهرداریها بهعنوان مهمترین نهادهای عمومی جامعه، میبایست به آن به صورت یکی از اصلیترین وظایف خود در زمینه سلامت شهروندان بنگرند.
پس فراموش نکنیم که شهروند مسئول در حوزه اجتماعی، نیاز به تن و روان سالم و احساس اعتماد دارد؛ و این سلامت و اعتماد در گرو آموزش و فرهنگسازی برای توجه به سلامت، احساس عدالت در حوزه سلامت و ایجاد زیرساختهای متناسب برای ارتقای سلامت جسمی و روانی شهروندان است.
سایر اخبار این روزنامه
ولادت حضرت زینب(س) و روز پرستار مبارک باد
صفهای معیشتی و یارانهای شایسته کرامت مردم نیست
بوی خوبی از فوتبال مان به مشام نمیرسد
جنگ بازی
مردم باید واقعیت ها را بدانند
2020 ؛ سال انتخابهای دشوار جهان
3 قاضی در پرونده اکبر طبری بازداشت شدهاند
حس امنیت سرمایهگذاری در ایران
زلزله خبری شب سال نو
شیمی درمانی های درد آور اما پولساز !
مرگ 10 مسافر در واژگونی اتوبوس
شهر خلاق بندرعباس پلاک کوبی شد
جشن چینی در نصف جهان
تولید 2 میلیون تلفن همراه در کشور
2020 در اطراف ما
فرصتهای بیبدیل برای بندرعباس و سنندج
شهر، سلامت و مسئولیت اجتماعی