پرسش‌هایی پیرامون ماجرای میانکاله

 
 
 
 


منطقه حفاظت‌شده تالاب ميانکاله يکي از ارزشمندترين و بکرترين تالاب‌هاي ما در درياي خزر است. اين تالاب تقريبا به طول 60 کيلومتر است و تقريبا تنها جايي است که از ساخت‌و‌سازهاي انساني مصون مانده است و از هر جاي ديگر اين ساحل چند هزار کيلومتري کمتر مورد تعرض قرار گرفته است. اما متاسفانه طي روزهاي گذشته گزارش شده است که در همين منطقه به دليل يک نوع مسوميت ناشي از بوتوليسم چند هزار قطعه پرنده مهاجر را از دست داده‌ايم. اين مساله شوک بسيار بزرگي را به دوستداران محيط‌زيست وارد کرده و در اين راستا چند روز فضا ملتهب بوده است که سرچشمه اين اتفاق چه مي‌تواند باشد؟ آيا علت آن آنفلوآنزاي مرغي است يا ممکن است يک مسموميت عمدي از سوي برخي ذي‌نفعان در منطقه يا شکارچيان باشد؟ اما در نهايت سازمان دامپزشکي اعلام کرد هيچ عامل انساني در اين مساله دخالت نداشته است و ماجرا به ويژگي تالاب ميانکاله که در برخي مواقع حالت مردابي پيدا مي‌کند باز‌مي‌گردد که در اين حالت وقتي پرندگان از آب مرداب استفاده مي‌کنند دچار مسموميت مي‌شوند. حالا اين سوال مطرح مي‌شود که چرا اگر قرار است چنين اتفاقي رخ دهد در تالاب‌هايي که به مراتب آلوده‌تر از ميانکاله هستند و به مراتب بسته‌تر از ميانکاله‌ا‌ند تا‌کنون شاهد چنين کشتار و مسموميت بزرگي نبوده‌ايم؟ اين پرسش جدي است که متخصصان حوزه محيط‌زيست مطرح مي‌کنند ولي هنوز به آن پاسخ داده نشده است! ما تالاب‌هاي در داخل کشور داريم که هيچ اتصالي هم به پهنه بزرگ آبي مثل درياي خزر ندارند يا تالاب‌هاي بزرگي مثل تالاب انزلي که 71 دهنه لوله فاضلاب مستقيم بدون تصفيه به آن وارد مي‌شود ولي با اين حال تا‌کنون چنين گزارشي در مورد تلف شدن دسته‌جمعي پرندگان در آن اتفاق نيفتاده است. به همين دليل است که خيلي‌ها به اين ماجرا مظنون هستند. در اين خصوص فرضيات بسياري مطرح است. اينکه آيا پساب‌هاي آلوده کارخانه نکا مي‌تواند عامل آن باشد؟ با پساب اراضي کشاورزي که وارد اين منطقه مي‌شود؟ آيا عامل آن مي‌تواند شکارچياني باشد که منطقه را به عمد براي صيد غير‌قانوني پرندگان و آبزيان آلوده مي‌کنند تا بتوانند شکار کنند؛ اين آلودگي را از حد بالا برده باشند؟ به نظر مي‌رسد سازمان محيط‌زيست بايد شفاف‌سازي کند و نسبت به گزارش سازمان دامپزشکي اعلام موضع کند و از کارشناسان بي‌طرف و متخصص مثل دکتر منصوري و کهرم و هاشمي و پرنده شناسان باسابقه و حرفه‌اي کشور بخواهد تا در ميزگردي شرکت کرده و پرسش‌هاي خود را مطرح کنند. در آن زمان ما مي‌توانيم به يک جمع‌بندي مشخص برسيم تا اعتماد اجتماعي بيش از اين آسيب نبيند. اگر چنانچه ماجرا به ورود پساب‌هاي آلوده يا طعمه‌هاي سمي که شکارچيان در منطقه کار گذاشته‌اند، باز‌گردد معلوم خواهد شد که اين ماجرا ادامه‌دار خواهد بود و نمي‌تواند به يک منطقه مردابي محدود شود. اتفاقا اين موراد شبهه‌هايي است که پرسش‌ها را افزايش مي‌دهد. من تخصصي در خصوص پرندگان ندارم اما مي‌توانم پرسش‌ها و ابهاماتي را که در سطح جامعه و در ميان فعالان محيط زيست وجود دارد، مطرح کنم و از دولت و سازمان محيط‌زيست و سازمان دامپزشکي بخواهم به اين پرسش‌ها شفاف و دقيق و علمي پاسخ دهند. متاسفانه در اين ماجرا سازمان محيط‌زيست نتوانسته است نقش خود را به خوبي ايفا کند و راضي‌کننده ظاهر نشده و بسيار کند اطلاع‌رساني کرده است. همين مساله سبب افزايش نگراني‌ها و حتي سبب برخوردهاي امنيتي شده است؛ با اين عنوان که مثلا غير از ما اگر فعالان منطقه پاسخ را مطرح کنند ما با آنها برخورد مي‌کنيم! به نظر من نبايد کاري کنيم که مردم نااميد شوند. اين نوع کارهاي امنيتي زيبنده سازمان محيط‌زيست نيست. البته اگر اين اتفاق براي مردم خطر ايجاد مي‌کرد تاکنون گزارش‌هايي از آنان دريافت مي‌شد. خوشبختانه براي مردم خطري ندارد. يکي از کارهاي بايد اين باشد که سازمان محيط‌زيست و سازمان دامپزشکي با حضور متخصصان بي‌طرف ميزگردي را در رسانه‌هاي ديداري و شنيداري و مکتوب برگزار کند و اجازه دهند پرسش‌ها دريافت شود تا نهادهاي تخصصي به يک جمع‌بندي مستقل برسند.