اقتصاد و نفت قربانی سیاست‌های دلواپسان

حمیدرضا شکوهی‪-‬ تیتر برخی روزنامه‌های به اصطلاح اصولگرا در روز دوشنبه، تاسف برانگیز بود. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، در گفتگو با نشریه اشپیگل آلمان شرط مذاکره با آمریکا را لغو تحریم‌ها اعلام کرده بود اما همین موجب شد که جناح مقابل، به شدت علیه ظریف موضع‌گیری کند. روزنامه "وطن امروز" تیتر یک کلمه مضحک "شرم" را در کنار عکسی از ظریف که صورتش را پوشانده قرار داد و "رسالت" ظریف را "منت کش" توصیف کرد تا با ایجاد دوقطبی کاذب دیگری، سخنان ظریف را خیانت قلمداد کنند. اخیرا هم حامیان همین جریان با پرچم قرمز در مقابل وزارت امور خارجه تجمع کردند و علیه ظریف شعار دادند. گویا در این کشور، هر کسی که بخواهد منافع ملی کشور را تامین کند، همین جریان اتفاق می‌افتد و حالا از طریق سخنان دیپلماتیک، دوقطبی کاذب مذاکره- خیانت، دوباره راه افتاده تا تنها قربانی این وضعیت، منافع ملی کشور باشد. کما اینکه در گذشته، چنین جریانی در مقابل بیژن زنگنه وزیر نفت هم قد علم کرد تا او را طرفدار چشم آبی‌های غربی معرفی کنند و همانطور که در سیاست، عهدشکنی ترامپ نامتعادل را به اهرمی‌برای وارد کردن فشار بر ظریف تبدیل کرده اند، در نفت هم زنگنه را تحت فشار قرار دادند. اینجا، هدف من، نه حمایت از ظریف است و نه زنگنه. هر وزیر و مدیری، قطعا نقاط قوت و ضعفی دارد که باید بررسی شود. اینجا هدفم هشدار درباره منافع ملی کشور است که قربانی رقابتهای جناحی و ایجاد دوقطبی‌های کاذب شده است.
عده‌ای تصور می‌کنند هرگونه مذاکره به معنای تسلیم و خیانت است. برایشان فرقی هم ندارد که این مذاکره، دیپلماتیک باشد یا اقتصادی و نفتی. اصولا از منظر اینها مذاکره یعنی تسلیم و خیانت به آرمانهای نظام جمهوری اسلامی. آنها کلا فکر نمی‌کنند که مذاکره، روشی برای تامین منافع ملی است. بگذارید از نفت بنویسم که قربانی بزرگ شرایط تحریم است. بودجه کشور را برای امیدآفرینی - که این اصطلاح، خودش به اندازه کافی عجیب و غریب است - بر مبنای فروش روزانه یک میلیون بشکه نفت تدوین کرده‌اند درحالیکه همین حالا روزانه کمتر از این میزان نفت می‌فروشیم و پولش هم به سختی وارد کشور می‌شود و خودشان هم می‌دانند سال آینده کسری بودجه شدیدتر از امسال است. اما این یک روی سکه است. روی دیگر سکه، تولید نفت ایران است که در ده - پانزده سال اخیر بارها با نوسان مواجه شده و دوباره از نزدیک به چهار میلیون بشکه در روز در پسابرجام، به حدود نصف کاهش یافته و معلوم نیست در آینده چه وضعیتی خواهد داشت. برخی تصور می‌کنند شیر نفت هم مانند شیر آب است که هر موقع بخواهند، بتوانند دوباره آن را به راحتی باز کنند تا نفت دوباره در لوله‌ها جریان پیدا کند! ضمن اینکه با وجود ذخایر نفتی بالا، با این وضعیت تحریم، چشم انداز روشنی برای افزایش صادرات نداریم و معلوم نیست با تغییر گرایش کشورهای صنعتی به سمت انرژی‌های نو،
از جمله انرژی خورشیدی و باد، و همچنین گرایش بیشتر به گاز نسبت به نفت، ذخایر نفتی که در زیر زمین داریم تا چه زمانی ارزش امروز را خواهد داشت. نگرانی آنجاست که روزی برسد که نفت ما در زیر زمین بماند و ارزش امروز را نداشته باشد. برگردیم به حرف اول. منافع ملی ما قطعا در تعامل براساس منافع ملی است. اما ظریف، این را هم نگفته و محتاطانه، سخن گفته اما دلواپسان به همین هم اعتراض دارند! آنها آنقدر احساسی به ماجرا نگاه می‌کنند که لایه‌های زیرین را نمی‌بینند.
یکی از لایه‌های زیرین، نفتی است که در زیر زمین مانده و روز به روز ارزش کمتری پیدا می‌کند. لایه‌های دیگر را هم در قفل شدن صادرات و تجارت و جذب سرمایه گذاری و تامین تکنولوژی پیشرفته از طریق مشارکت با شرکت‌های پیشرو در عرصه‌های مختلف از جمله نفت می‌توانیم پیدا کنیم. باور کنیم ایجاد دوقطبی کاذب مذاکره - تسلیم، به معنای پذیرش بن بست در اقتصاد و تامین منافع ملی کشور است. کمی‌چشمان‌مان را باز کنیم تا ببینیم آیا "شرم" را باید برای توصیف "ظریف" به کار ببریم؟