«ادلب» محور اختلاف مسكو- آنكارا

وضعيت در ادلب به سرعت بحراني شده و طي يک حمله هوايي از سوي ارتش روسيه حدود 33 نفر از سربازان ارتش ترکيه کشته شده‌اند. ريشه اين درگيري‌ها بر سر چيست؟
ريشه درگيري اخير روسيه و ترکيه بر سر تفسيرهاي متفاوت اين کشورها از توافق سوچي است که قرار بود ضامن صلح و آتش بس در ادلب باشد. طي مذاکرات آستانه در قزاقستان که باعث توافق اوليه مسکو و آنکارا شد و سپس ادامه يافتن اين مذاکرات در شهر سوچي که توافق سوچي را رقم زد، اختلاف مواضع ترکيه و روسيه آشکار بود اما سرانجام در سوچي توافق کردند که با رعايت شروطي آتش بس برقرار شود. دو کشور نگاه متفاوتي به آينده ادلب دارند و همين مساله جرقه‌اي براي آغاز درگيري بوده است. به‌نظر مي‌رسد در شرايط کنوني به نفع ترکيه، روسيه و سوريه نيست که درگيري در منطقه ادامه پيدا کند. به عقيده من اين تنها اسرائيل است که از اين وضعيت خوشحال مي‌شود. اينکه آيا با گسترده شدن دامنه بحران و درگير شدن سوريه با ارتش ترکيه شاهد چه واکنشي از سوي آنکارا خواهيم بود، هنوز مشخص نيست اما اميدوارم اين درگيري شدت نگيرد. به هر صورت 33 نفر از سربازان ارتش ترکيه طي حملات هوايي شامگاه پنجشنبه کشته شده‌اند و اين مساله هزينه سنگيني را بر دوش دولت اردوغان تحميل کرده است. ممکن است اردوغان به‌دليل زنده نگه داشتن نام خود در افکار عمومي بخواهد پاسخي به اين حمله روس‌ها دهد اما بايد افکار عمومي ترکيه را قانع کرد که اساسا حضور ترکيه در ادلب چه هدفي را دنبال مي‌کند و آيا مداخله در امور يک کشور ديگر مي‌تواند ترکيه را به خواسته اش برساند يا خير.
ترک‌ها نيز همين انتقاد را نسبت به روسيه مطرح مي‌کند و دخالت اين کشور در امور داخلي سوريه را مورد انتقاد قرار مي‌دهد. نظر شما در اين باره چيست؟
در سال 2011 که بحران سوريه آغاز شد، روس‌ها گرايشي به مداخله مستقيم نداشتند، اما بايد توجه داشت که حضور روسيه در کشور سوريه سابقه‌اي طولاني دارد و از دوران شوروي تاکنون اين کشور، منطقه نفوذ مسکو بوده است. حضور روس‌ها در بندر طرطوس در زمان شوروي بوده، لذا صرف تحولات اخير موجب نگاه ويژه مسکو به دمشق نشده است. با اين اوصاف، در سال 2014 شاهد تغيير راهبرد روسيه نسبت به سوريه بوديم و اين کشور با قاطعيت در حوزه معادلات ميداني سوريه حضور پيدا کرد. روس‌ها با حضور در پايگاه هوايي «الحميم» در لاذقيه، حضور خود را گسترش دادند و از سال 2015 به‌طور محکم از حکومت بشار اسد حمايت کردند. همچنين، آنها غرب را نيز راضي کردند که بديل حکومت اسد، حکومتي تکفيري به سبک داعش خواهد بود. از نظر روس‌ها دولت سکولار اسد بايد فقط اصلاح و نه اينکه سرنگون شود. اين تصور که روسيه در قبال اوکراين، حاضر به خروج و پايان حمايت از دمشق خواهد شد، تصوري کاملا شتباه است. سوريه براي مسکو اهميت استراتژيک فوق‌العاده‌اي دارد و بر اين باور هستم که روسيه در دمشق باقي خواهد ماند اما بايد توجه داشت که آنها نگاهي عمل‌گرايانه به مسائل دارند. در هر مسيري که در راستاي منافع آنها باشد تغيير جهت خواهند داد يا سعي مي‌کنند تحولات را با منافع استراتژيک خود هماهنگ کنند. در نتيجه فکر مي‌کنم بايد راه‌حلي منطقي و ميانه از سوي هم ترکيه و هم روسيه در نظر گرفته شود تا منافع هر دو حفظ شود.


ترکيه از ناتو درخواست کمک کرده و اين نهاد پنجشنبه شب جلسه‌اي فوق‌العاده تشکيل داده است. به عقيده شما دخالت ناتو مي‌تواند در راستاي صلح و کاهش تنش باشد؟
اگر يک درگيري نظامي جدي اتفاق بيفتد، بحران محدود به ادلب و سوريه نخواهد شد و کشورهاي زيادي را درگير خواهد کرد. يکي از مسائل اساسا اين است که مداخله احتمالي ناتو مي‌تواند تمامي دستاوردهاي سال‌هاي اخير براي صلح در سوريه و خاورميانه را زير سوال ببرد. ترکيه به اين دليل که نشان دهد کشوري بدون پشتوانه نيست، درخواست تشکيل جلسه ناتو را مطرح کرد اما من فکر نمي‌کنم که ناتو تمايلي به درگير شدن در جنگي ناخواسته داشته باشد؛ به‌ويژه آنکه يک سر اين جنگ روسيه است. از طرف ديگر ناتو تمايلي به جنگيدن در سوريه ندارد و ترامپ نيز مطمئنا نمي‌خواهد چند ماه مانده به انتخابات آمريکا با پوتين درگيري مستقيم در سوريه داشته باشد. معتقدم نهايت حمايت ناتو يک حمايت معنوي و سياسي خواهد بود و مستقيما وارد درگيري نمي‌شود.
گمانه‌زني‌هايي به گوش مي‌رسد مبني بر اينکه در جلسه پنج شنبه شب شوراي امنيت ملي ترکيه، مقرر شده است که مرزهاي اروپايي اين کشور به روي مهاجران گشوده شود تا مهاجران به سمت اروپا حرکت کنند. استفاده ترکيه از اين ابزار چه تبعاتي در پي خواهد داشت؟
ترکيه پيشتر موافقت کرده بود در ازاي کمک‌هاي مالي دريافتي از اتحاديه اروپايي، مرز را بسته نگه دارد و مانع از عبور مهاجران شود. در صورتي که اين گمانه‌زني‌ها صحت داشته باشد و ترکيه اقدام به گشايش مرزهاي خود کند، به اين معنا خواهد بود که آنکارا تمايلي ندارد براي تامين امنيت اروپا يک طرفه هزينه دهد. هدف ترکيه از مطرح کردن اين تهديد آن است که اروپا را به اقدامات عملي براي تامين منافع آنکارا وا دارد و دست کم کشورهاي اروپايي در کنترل بحران ادلب نقش مؤثرتري را ايفا کنند.
جمهوري اسلامي ايران در اين زمينه چه نقشي مي‌تواند ايفا کند؟ در شرايط فعلي ميانجيگيري تهران ميان مسکو و آنکارا مي‌تواند مؤثر واقع شود؟
جمهوري اسلامي به‌عنوان يکي از کشورهايي که روابط خوبي با ترکيه، روسيه و سوريه دارد، مي‌تواند نقش مثبت و قابل توجهي در اين ميان ايفا کند. اما اينکه آيا ايران براي اين ميانجيگري اقدام کند يا خير به عقيده من منوط به خواست و تمايل ترکيه است. اگر ترکيه موافق اين ميانجيگري باشد، تهران يکي از بهترين گزينه‌ها براي ميانجيگري است، البته ادامه اين بحران تنها سه کشور ترکيه، روسيه و سوريه را درگير نمي‌کند و ايران نيز دچار مشکلاتي خواهد شد. همانطور که گفتم تنها اسرائيل است که از تشديد بحران در منطقه خاورميانه سود مي‌برد. به همين خاطر نيز اميدوارم جمهوري اسلامي ايران به‌خصوص دستگاه سياست خارجي کشورمان تلاش کند تا گامي در راستاي برقراري آتش بس و فروکش کردن بحران در ادلب بردارد.
از اهميت اراده ترکيه در برقراري صلح سخن گفتيد. به‌نظر شما اراده اردوغان در شرايط فعلي بر جنگ است يا صلح؟
شايد اردوغان مايل به جنگ و درگيري محدود باشد اما مطمئنا خواستار يک جنگ بزرگ و گسترده نيست. او دو مشکل پيش روي خود دارد. اولا اينکه نتوانسته توجيهي منطقي براي حضور نظامي ترکيه در سوريه پيدا کند و دلايلي که اقامه کرده براي افکار عمومي جهان قانع‌کننده نبوده است. نکته دوم آنکه ترکيه هزينه زيادي براي تقابل نظامي در سوريه مي‌پردازد و با توجه به بحران اقتصادي که اين کشور اکنون با آن درگير است، تصميم اردوغان براي ورود به جنگ مي‌تواند اقتصاد ترکيه را ورشکست کند. به همين علت معتقدم اکنون ترکيه به سبب بازيابي پرستيژ از دست رفته خود مايل است درگيري محدود شکل گيرد و به پيروزهايي دست يابد اما مطمئنا مايل نيست که جنگ بزرگي را تجربه کند. اردوغان بايد متوجه شود نمي‌تواند با جنگ قهرمان ملي شود. در مجموع بر اين باور هستم که اظهارات تهديدآميز اردوغان بيشتر مصرف داخلي دارد و بعيد به‌نظر مي‌رسد اقدام نظامي فراگيري از سوي ارتش ترکيه انجام بگيرد. وضعيت کنوني براي وقوع درگيري بزرگ ميان دمشق و آنکارا وجود ندارد و در اين ميان نيز به‌نظر مي‌رسد ترکيه و نيز سوريه مي‌دانند که وارد شدن به ميدان درگيري به ضرر آن‌ها خواهد بود. اگر حملاتي نيز از سوي ترکيه صورت بگيرد به‌صورت محدود خواهد بود. روسيه نيز در پي درگير شدن با آنکارا نيست و بسيار بعيد است اردوغان خود را با خطر درگيري با روسيه مواجه کند. در نتيجه پيش‌بيني من اين است که درگيري بزرگي اتفاق نخواهد افتاد. احتمالا تلاش‌هاي ديپلماتيک بار ديگر براي حل ماجرا آغاز خواهد شد.
برخي ناظران اما معتقدند اردوغان به سبب سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلي مي‌خواهد جنگ راه بيندازد.
من اين تحليل را قبول ندارم؛ چراکه تبعات جنگ براي ترکيه به مراتب گسترده‌تر از آن است که مقامات اين کشور بخواهند به سبب سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلي خود را درگير جنگ کنند. آقاي اردوغان نيز احتمالا نسبت به تبعات جنگ آگاه است و بعيد به‌نظر مي‌رسد که او خواهان جنگ و درگيري گسترده باشد.
در ماجراي حمله هوايي اخير روسيه به ترکيه، مسکو در بيانيه‌اي اعلام کرده است که هدف اين حمله پايگاه شبه نظامي‌هاي سوري بوده است و طي حمله به پايگاه شبه نظاميان سوري، سربازان ترکيه کشته شده‌اند. چرا ترکيه ابايي از همکاري با شبه نظاميان سوري ندارد؟
اين همکاري يکي از مسائلي است که از ابتداي بحران سوريه وجود داشته است. ترکيه در اين مدت هم با اخواني‌ها همکاري کرده و هم با مخالفان اسد در ادلب همکاري داشت. طي چند ماه اخير اين همکاري علني‌تر و صريح‌تر شده است و ترکيه نمي‌تواند توضيحي منطقي براي اين مساله داشته باشد. آنکارا در توجيه اين موضوع مي‌گويد ما از شبه نظاميان سوري حمايت مي‌کنيم تا وضعيت ادلب بحراني تر نشود و ميليون‌ها مهاجر عازم ترکيه و اروپا نشوند. از سوي ديگر آنها مدعي هستند اين شبه نظاميان آزادي خواه هستند و عليه نظامي استبدادي مي‌جنگند. واقعيت آن است که ترکيه براي خود منافع استراتژيکي در ادلب تعريف کرده و مي‌خواهد موقعيت خود را در اين منطقه با همکاري مخالفان بشار اسد تثبيت کند، اما در اين مسير با مشکلاتي مواجه بوده که باعث ناکامي آنکارا شده است. از جمله دلايل ناکامي ترکيه را مي‌توان مقاومت ارتش سوريه و همچنين کمک‌هاي پوتين به سوريه دانست.
با اينکه روسيه رسما مسئوليت حمله هوايي را پذيرفته، اما صحبت‌هاي سران آنکارا نظير فؤاد اوکتاي، معاون اول رئيس جمهور ترکيه نشانگر آن است که آنها ارتش سوريه را مقصر مي‌نامند. چرا اين نوع برخورد صورت مي‌گيرد؟
براي ترکيه درگير شدن با روسيه بسيار پرهزينه و سنگين است. آنکارا نمي‌خواهد بدون حمايت ناتو وارد درگيري با روسيه شود. در نتيجه به نفعش نيست مستقيما به روس‌ها حمله لفظي يا نظامي داشته باشد. در مقابل براي ترکيه آسان‌تر است که با ارتش سوريه وارد درگيري شود و پاسخي به اين حمله بدهد. به همين علت نيز در بيانيه‌هاي صادر شده و گفت‌وگوهاي مسئولان ترکيه مقصر اصلي حملات به سربازان اين کشور «ارتش بشار اسد» معرفي مي‌شود.
ترکيه و روسيه به‌رغم همه اختلاف‌ها طي سال‌هاي اخير روابط نزديکي پيدا کرده‌اند و برخي تحليلگران از دور شدن اين کشور از غرب سخن مي‌گويند. سياست خارجي ترکيه در دوره زمامداري اردوغان را چگونه مي‌شود ارزيابي کرد؟
اساسا سياست را بايد طي يک روند مورد ارزيابي قرار داد. از سال 2003 که اردوغان و حزب عدالت و توسعه به قدرت رسيده، مجموعه‌اي از راهبردها در پيش گرفته شده و نبايد تنها به عملکرد چند سال اخير اشاره کرد. نکته ديگر اين است که طي سال‌هاي گذشته بارها سياست خارجي ترکيه را تحت تاثيراحمد داوود اوغلو گذار به نئوعثماني‌گرايي ارزيابي و طي مقطعي نيز آن سياست خارجي اردوغان را تحت تاثير پان‌ترکيسم ارزيابي کرده‌اند. در نهايت به‌دليل گرايش‌هاي اخواني اردوغان نيز عده‌ايي بر اين باور هستند که او راهبرد توسعه همکاري با اخواني‌ها در کشورهاي مختلف را در پيش گرفته است. تمامي اين قضاوت‌ها مقطعي هستند و هر کدام را در مقاطعي مي‌توان مستدل دانست، اما آنچه قطعي به‌نظر مي‌رسد اين است که هنوز ترکيه به‌رغم اختلافاتي که با غرب پيدا کرده، عضوي از سازمان ناتو است. اقتصاد اين کشور با اقتصاد غرب گره خورده و گرايش‌هاي مقطعي او به سمت روسيه و چين، به معناي تغيير استراتژي نيست بلکه مي‌توان آنها را تاکتيکي ارزيابي کرد. سياست خارجي ترکيه در رويکردي چند جانبه قابل خوانش است که از يک سو، هم به همکاري و تعامل با قدرت‌هاي غربي و شرقي گرايش دارد و از سوي ديگر، قصد دارد در شمال آفريقا، خاورميانه حضور داشته باشد و حتي با اسرائيل نيز سطحي از مناسبات نظامي گسترده داشته باشد. در مجموع همچنان استراتژي سياست خارجي ترکيه در مسير گرايش به غرب است.