مجلس یازدهم با ائتلاف های جديد مواجه می شود

روند تشکيل مجلس يازدهم را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
از مجلس چهارم که روند انتخابات با تغييراتي همراه شد و فيلترهاي بيشتري بر سر راه نمايندگان مجلس قرار گرفت و در نتيجه رقابت در راه مجلس شوراي اسلامي با سختي‌هاي بيشتري همراه شد و عملا برخي تفکرات و جناح‌ها از اين عرصه تا حدودي کنار رفتند. اين مشکل به قانون انتخابات بازمي‌گردد و عملا شاهد هستيم به‌دليل عدم وجود يک قانون صريح در اين رابطه به واسطه تفسيري که صورت گرفته است عملا رقابت صد‌درصدي و تشکيل يک مجلس کارآمد و قوي گرفته شده است. اين مساله سبب شده تا ترکيب مجلس يازدهم باز هم از نگاه من طبيعي به‌نظر برسد زيرا همچنان بازنگري جدي و علمي در قانون انتخابات صورت نگرفته است و رويه قبلي با جديت ادامه يافته است. در دوره‌هاي اخير اتفاق تازه‌اي رقم خورده است که تا حدود زيادي کارشناسي‌ها را در اين عرصه با حرف و حديث‌هاي فراواني روبه‌رو کرده است‌. در گذشته شوراي نگهبان به تنهايي در عرصه تاييد صلاحيت‌ها اقدام مي‌کرد اما به‌تازگي شاهد هستيم که شوراهاي نظارت در تمامي استان‌ها و شهرها راه‌اندازي شده‌اند و عملا شائبه‌هايي پس از اين ايجاد شد که شايد برخي از حوزه‌ها با نگاه قومي و خانواد‌گي در صلاحيت‌ها دخالت کنند. در برخي از اين حوزه‌ها عملا صلاحيت دستگاه‌هاي نظارتي به خوبي مورد رسيدگي قرار نگرفته است و به علت عدم وجود يک چارچوب منظم و تعيين شده سليقه‌هاي شخصي گاه در اين عرصه دخيل مي‌شود.
اختلافاتي که بين جريان‌هاي اصولگرا در انتخابات يازدهم رقم خورد گوياي چه امري است؟
هم در جريان اصولگرا و هم در جريان اصلاحات اختلافات در اين اواخر بيشتر شده است تا جايي که هر کدام از اين احزاب در نحوه شرکت در انتخابات اختلافات جدي داشتند و شاهد بوديم که عملا اصولگرايان در تنظيم يک ليست نيز عاجز بودند و اجماع خود را از دست داده بودند. با وجود اين موارد اما شاهد بوديم که جريان اصلاحات به علت کاهش مشارکت و به علت عملکرد ضعيفي که در مجلس دهم داشتند، شکست سنگيني در انتخابات مجلس خوردند و اين شکست حادثه‌اي است که امکان دارد در آينده گريبان جريان اصولگرا را نيز بگيرد اگر از اتفاقات اين روزها درس عبرت نگيرند. اختلافاتي که در جريان اصولگرا وجود داشت ريشه در تغييراتي داشت که برخي افراد شاخص اين جريان معتقد بودند بايد در روند کار ايجاد کنند که اين امر با مخالفت جدي جناح سنتي اين جريان روبه‌رو شده بود .


اختلافاتي که در عرصه انتخابات ميان اصولگرايان به وجود آمد ، آيا با آغاز به کار مجلس يازدهم تداوم خواهد داشت؟
من معتقد هستم در اين عرصه آقاي قاليباف کاملا آگاهانه اقدام کرده است و تمامي گام‌هايي که در راستاي انتخابات مجلس برداشت، هدفمند بود. بنابراين به‌نظر من پس از آغاز به کار مجلس يازدهم ائتلاف‌هاي جديدي در مجلس شکل خواهد گرفت همانطور که در مجلس دهم نيز اين اتفاق رقم خورد. عده‌اي در مجلس دهم تحت عنوان ليست اميد وارد مجلس شدند اما پس از آغاز به کار مجلس از ليست اميد فاصله گرفتند و اسم خود را مستقل و اصولگراي ميانه‌رو گذاشتند و عملا از جبهه اصلاحات جدا شدند و عارف به واسطه همين بد عهدي‌ها در انتخاب رياست مجلس شکست خورد و هيچ‌سمت قابل توجهي در مجلس کسب نکرد‌. من حدس مي‌زنم که اشخاصي که در ذيل ليست پايداري بودند به احتمال فراوان پس از آغاز مجلس به سمت قاليباف سوق پيدا مي‌کنند . در اين صورت آقاي قاليباف قطعا رئيس مجلس يازدهم خواهد شد. احتمال ديگر اين است که جبهه پايداري به ايشان روي خوش نشان ندهند که احتمال کمي دارد. در اين صورت قاليباف سرانجامي همچون عارف را در پيش خواهد داشت. مقوله‌اي که مشخص است اين اختلافات پا بر جا خواهد ماند، اما بايد توجه کرد که قاليباف تا چه ميزان مي‌تواند جايگاهي متفاوت براي خود دست و پا کند .
بزرگ ترين آسيبي که مجلس يازدهم را تهديد مي‌کند ، چه مي‌تواند باشد؟
کيفيت مجلس بسيار حائز اهميت است . آنچه که در نگاه اول به چشم مي‌خورد اين است که مجلس يازدهم فاقد اين مقوله است. کيفيت مجلس چندين ويژگي دارد. نخست سلامت نمايندگان مجلس است که اگر از نظر اقتصادي و اخلاقي در شرايط مطلوبي باشند، امر سلامت در اين حوزه محقق مي‌شود. سابقه و خوش نامي نمايندگان نيز در اين عرصه بسيار مهم است. مقوله ديگري که کيفيت مجلس را نشان مي‌دهد اين است که منتخبان کارشناس و کاربلد در حوزه‌اي باشند که متصدي آن مي‌شوند. اشخاصي که به قانون اساسي و قانون‌گذاري تسلط دارند قطعا مي‌توانند کارشناسان مطلوبي در مجلس باشند. در برهه‌اي از زمان که کشور در بن بست اقتصادي و اجتماعي قرار گرفته است بايد در صورتي که متخصصان اين حوزه وارد اين عرصه نشده‌اند از آن‌ها مشورت گرفت و بازي‌ها و تعارفات جناحي را کنار زد تا بتوان گام‌هاي مثبتي در راه ترقي کشور برداشت. از سويي ديگر طبق گفته رهبر انقلاب نمايندگان مجلس بايد شجاع باشند و به دور از ملاحظات سياسي ايرادات را بيان و برطرف کند. نماينده مجلس نبايد تحت تاثير اتفاقات داخل و خارج مجلس از کنار حق عبور کند و آن را بيان نکند اين بزرگترين آفتي است که همواره پارلمان را در ايران تهديد مي‌کند . آنچه که مي‌توان پيش‌بيني کرد اين است که مجلس يازدهم در زمينه‌هاي فوق با کمبودهاي جدي روبه‌رو است.
آيا مجلس آتي مي‌تواند در عرصه سياست خارجي به خوبي گام بردارد؟
با بررسي ادوار گذشته مجلس شوراي اسلامي مي‌توان دريافت که هر دوره‌اي اختيارات مجلس به‌نحوي کاهش يافته است. از زماني که امام فرمودند که مجلس در راس امور است مدت زيادي نمي‌گذرد اما امروزه بسياري از سياستمداران و دولتمردان به وضوح بيان مي‌کنند که مجلس ديگر آن جايگاه را ندارد. برخي حتي مدعي هستند آن صحبت‌هاي امام در زماني خاص بوده است. به همين دليل مجلس در عرصه سياست خارجي نمي‌تواند اثرگذاري خاصي داشته باشد. دستان مجلس در تصميم‌گيري در عرصه ملي و فرا ملي و سياستگذاري در عرصه فرهنگي و اقتصادي کمي بسته است و حتي شاهد بوديم عملا در نگارش بودجه سال بعد نيز کم توان بود و مخالفت خود را با کليات آن نتوانست در عمل اجرائي کند و در راستاي بهبود نقاط ضعف آن تصميم‌گيري کنند. برخي تصور مي‌کنند همه اتفاقات در مجلس رقم مي‌خورد در حالي که چنين مقوله‌اي دقيق نيست. اگر بخواهيم به اعداد و ارقام رجوع کنيم مي‌توان گفت که مجلس صرفا در 30‌درصد تصميمات کشور نقش دارد و به هيچ‌عنوان در راس امور نيست. با وجود اين تفاسير مجلس در عرصه سياست خارجي نيز بعيد به‌نظر مي‌رسد بتواند اقدام خاصي انجام دهد.
مجلس چگونه مي‌تواند در راستاي جايگاه واقعي خود گام بردارد به‌نحوي که تاثيرگذاري بيشتري در امور کشور داشته باشد؟
گام برداشتن در اين مسير به شدت دشوار است زيرا سياست‌هايي در اين مسير اعمال شده است که سبب شده تا موانع پيش روي مجلس افزايش يابد. به همين دليل اختياراتي که مجلس اول داشت به‌نظر مي‌رسد هيچگاه تکرار نمي‌شود. اقتدار مجلس تقريبا پس از دوره دوم روند نزولي به خود گرفت و آن نيز به علت همان سياست‌ها بود که به‌صورت تدريجي مجلس را احاطه کرد. به عقيده من مجلس براي بازگشت به آن جايگاه نيازمند يک برنامه با زمان بندي بلندمدت است چراکه در وهله اول بايد قانون انتخابات مورد بازنگري قرار گيرد و تا زماني که اصلاح نشود نمي‌توان گام مثبتي در اين راستا برداشت.
احزاب در راستاي بهبود جايگاه مجلس چه نقشي مي‌توانند داشته باشند؟
حزب در ايران وجود خارجي ندارد. دولتمردان که همواره از حزب و تحزب به نيکي ياد مي‌کنند وقتي از آنها پرسيده مي‌شود که از کدام حزب هستيد ، غالبا عنوان مي‌کنند که فراجناحي هستند اما به شدت از ضعف احزاب و خالي‌بودن کشور از آنها گلايه دارند. تنها شخصيتي که عنوان مي‌کرد من حزبي هستم دکترشهيد بهشتي بود. ايشان صريحا اعلام کرد که حزب معبد و پرستشگاه من است اما در اين سال‌ها بزرگترين شخصيت‌هاي سياسي کشور همواره اعلام کرده‌اند فراجناحي هستند. رئيس جمهور فعلي کشور نيز اذعان مي‌کند که فراجناحي است. وقتي تا اين ميزان از اين عنوان فرار مي‌کنند به‌نظر مي‌رسد که در نگاه آنها حزب مقوله ناخوشايندي است. از همين آقايان وقتي پرسيده مي‌شود که راه‌حل برون رفت از بحران چيست ، نخست اعلام مي‌کنند گرايش پيدا کردن به سمت احزاب راه‌حل است. دولتمردان ما شعار حزب‌گرايي مي‌دهند اما ضد حزب به معناي واقعي هستند. هيچ‌دولتمردي را در اين سال‌ها شاهد نبوده‌ايم که سينه سپر کند و با افتخار اعلام کند من از فلان حزب هستم. برخي سياستمداران را نيز شاهد هستيم که احزاب را به سخره مي‌گيرند و با عباراتي سبک آنها را مورد خطاب قرار مي‌دهند. اين موارد نشان مي‌دهد که تفکر دولتمردان کشور حزبي نيست . عملا گروه‌ها و محافل سياسي در کشور به جاي احزاب تصميم گيري مي‌کنند. حزب تعريف مشخصي دارد و بر پايه يک اساسنامه شکل مي‌گيرد. حزب بايد همواره فعال باشد و در عرصه اجتماعي و سياسي همه روزه فعال باشد. اينکه برخي گروه‌ها در ايام نزديک به انتخابات آغاز به کار کنند را نمي‌توان عنوان حزب بر آن‌ها اطلاق کرد. با وجود اين شرايط، عملا نمي‌توان اميدي داشت که احزاب بتوانند نقشي مفيد ايفا کنند. در صورتي که قطعا تعالي مجلس در گرو فعال شدن واقعي احزاب است. گره‌هاي سياسي در بسياري از نقاط جهان با روي آوردن به احزاب حل شده است زيرا نماينده اي که به مجلس از طريق حزب راه پيدا مي‌کند متعهد به انجام صحيح وظايف خود است و به اين ترتيب زمينه‌هاي ترقي مجلس فراهم مي‌شود.