ماجرای پیرمرد و روزنامه‌ها

ویروس کرونا کماکان جان می‌گیرد و عادات زندگی را تغییر می‌دهد.شاید عده‌ای درست می‌گویند:این ویروس آمده تا از انسان‌ها انتقام طبیعت را بگیرد.انسان‌ها سال هاست در حال جفا به محیط پیرامون خود هستند و تقریبا چیزی نگذاشته‌اند سالم باقی بماند.
به ناچار با تصمیم ستاد ملی کرونا روزنامه‌ها فعلا به صورت اینترنتی منتشر خواهند شد.آفتاب یزد به این تصمیم احترام می‌گذارد لیکن محرز است که چنین تصمیمی از بن اشتباه است.در زمانه‌ای که اخبار غلط و شائبه برانگیز در راس قرار دارد و شایعه‌ها از خبرها پیشی گرفتند الزام کردن همین چند روزنامه به عدم انتشار یعنی راه را برای جولان فیک نیوزها باز گذاشتن.این در حالیست که در کشورهای توسعه یافته از جمله استرالیا نه تنها روزنامه‌ها در چنین شرایطی منتشر می‌شوند بلکه دولت تمهیداتی را اندیشیده که این روزنامه‌ها هم دچار ضرر نشوند و هم سیستم توزیع شان تقویت گردد.زیرا الان اطلاع‌رسانی شفاف بیش از گذشته نیاز است و قطعا هرچقدر رسانه‌های رسمی محدود شوند رسانه‌های بی‌نشانه و بی‌ریشه رشد پیدا می‌کنند و زمانی می‌رسد (چه بسا اکنون رسیده باشد) نمی‌توان چنین رسانه‌هایی را کنترل کرد.
اجازه دهید مثالی بیاورم:چند روز پیش ویدئویی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که جامعه را تحت تاثیر خود قرار داد.در این ویدئو پیرمردی که می‌گفت دست فروش است بیان می‌کرد که بچه‌های او از وی درخواست خرید پینر داشته‌اند و او نتوانسته خرید کند زیرا کاسبی نکرده است.این ویدئو آنقدر بازتاب پیدا کرد تا آنجا که شخص معاون اول رئیس جمهور هم وارد میدان شد و واکنش نشان داد.یعنی شخص دوم دولت!سپس طبق عادت و عرف شماره حسابی منتشر شد و مردمی که متاثر شده بودند به حساب این پیرمرد پول واریز کردند.آخرین باری که آمار گرفتم گویا حدود 200 میلیون تومان، مردم همیشه در صحنه به این شماره حساب، پول واریز کرده بودند.
حالا پس از چند روز کاشف به عمل آمده که ماجرا به این سوز و گدازی که در شبکه‌های اجتماعی مطرح شده نیست و ابعاد پنهانی نیز دارد.بهرحال اکنون جدلی میان پیرمرد،خانواده پیرمرد وخبرنگاران شکل گرفته و تکلیف این حجم از پول هم مشخص نیست.


روشن است اگر ماجرای این پیرمرد گرفتار سطحی نگری در شبکه‌های اجتماعی نمی‌شد و قبل از کمک این موضوع در رسانه‌های رسمی بررسی و پیگیری می‌شد اینگونه جماعتی و پولی ضایع نمی‌شد.
در روزنامه‌ها وقتی بناست به شخصی یا نهادی کمک شود و یا درخواست کمک شود ابتدا بررسی می‌گردد آن شخص یا نهاد حائز چنین شرایطی است بعد درخواست کمک مطرح می‌شود.چگونه ممکن است با یک ویدئو چند ثانیه‌ای تشخیص داد کسی نیازمند است.روزی نیست که با دفتر روزنامه‌ها تماس گرفته نشود و درخواست کمک شود.این درخواست‌ها یک به یک بررسی می‌شود و وقتی محرز شد که نیاز، واقعی است با توجه به اندازه نیاز درخواست کمک در قالب گزارش یا آگهی اعلام می‌شود.بنا به تجربه کاری غالب چنین درخواست‌هایی کلاهبرداری است و طرف می‌خواهد با یک ظاهرسازی و فریب از حسن نیئت مردم سو استفاده کند.
عرضم این نکته است مردم این روزها در میان اخبار مبهم و فیک رها شده و غوطه ور هستند و با تصمیم اخیر این موضوع تشدید می‌شود.قطعا سیستم چاپ و توزیع روزنامه آنقدری ایجاد تجمع نمی‌کند که ایجاد نگرانی کند.از سوی دیگر اگر بناست کیوسک‌های مطبوعاتی تعطیل شوند دولت می‌توانست امکاناتی را مهیا نماید تا روزنامه‌ها هر روز صبح تا دفع بحران در فروشگاه‌های بزرگ مواد غذایی که مردم با آن سروکار دارند توزیع شوند.و یا می‌شد سیستمی تشکیل شود این روزنامه‌ها درب منزل مردم با کمک دولت به صورت رایگان توزیع شوند.اینگونه هم به جریان اطلاع‌رسانی رسمی و واقعی کمک می‌شد هم چراغ روزنامه‌ها روشن می‌ماند.
به نظر بنده ماجرای پیرمرد دست فروش با توجه به تصمیمی که برای مطبوعات گرفته شد اگر در ابعاد دیگری هم رخ داد نباید متعجب شد.سوگمندانه برخی مسئولان و تصمیم گیران تصور می‌کنند همینکه صبح به صبح دو عدد توئیت بفرستند این یعنی اطلاع‌رسانی و تمام. خیر اینگونه نیست.این حضرات از آن سوی بام افتاده‌اند.وقتی این افراد مشاوران شان همان دلقک‌های توئیتری هستند نباید انتظار بیشتری داشت.