از افول جهانی شدن تا ظهور ملی‌گرایی در غرب

محمد قره باغی‪-‬ با شیوع همه‌گیری ویروس کرونا، جهان کمتر شاهد اخبار امیدوار کننده بوده و شدت وخامت خبرهای منفی با فوت شمار بسیاری از مردم جهان در اثر ابتلاء به همین ویروس به اوج خود رسیده است. اما گویی این سیر صعودی اخبار منفی خط پایانی ندارد، چرا که «تدروس آدهانوم»،‌ مدیر کل سازمان جهانی بهداشت در جریان یک کنفرانس خبری گفت: «اشتباه نکنید، این ویروس برای مدتی طولانی با ما خواهد بود. اگرچه به نظر می‌آید همه‌گیری ناشی از این ویروس در اروپای غربی به حالت ثبات می‌رسد یا سیر نزولی به خود گرفته است اما اغلب کشورها مراحل ابتدایی همه‌گیری را از سر می‌گذرانند».
همه این خبرها حکایت از غیرعادی شدن شرایط می‌دهد بطوریکه بسیاری از رهبران و متخصصان علوم اجتماعی تاکید می‌کنند در جهان پساکرونا حتی اگر همین امروز کرونا از کل جهان برچیده شود برگشتن به شرایط پیش از کرونا دیگر ممکن نیست و تحولات جهان را باید به شکل دیگری دنبال کرد. در دنیای پیش از کرونا سیر تحولات به سمت لیبرالیسم و گلوبالیزیشن (جهانی شدن) پیش می‌رفت که براساس آن تمام مردم جهان در یک جامعه جهانی واحد به هم می‌پیوندند. اما با اتفاقاتی که در دوران کرونا روی داد از سرقت بین دولتی ماسک تا بستن مرزهای شینگن و سیاست‌های ایزولاسیون و قرنطینه مردم، عدم توجه دولت‌ها به نیازهای پزشکی و بهداشتی مردم در کنار مطالبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگر که پیش از کرونا وجود داشت همه و همه گواه این است که تحولات پساکرونایی در کل جهان روی خواهد داد و چشم انداز روشنی از این تحولات به هیچ عنوان دیده نمی‌شود، چرا که ناکارآمدی نظریه لیبرالیسم و گلوبالیزیشن برای جهان خصوصاً کشورهایی غربی که مدعی این سبک از نظم نوین جهانی بودند، مسجل شد که این نظریه‌ها با چالش و مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می‌کنند که پاسخگوی همه نیازهای بشر نیست و شاید نیاز باشد نظریه دیگری مورد مطالعه قرار بگیرد.
حال خوشبینانه‌ترین تحلیل‌ها از دنیای پساکرونا در جهان این است که این تحولات به صورت دراماتیکی روی ندهد. از این رو تبعات دنیایی پساکرونا را می‌توان به دو بخش تقسیم بندی کرد؛ عوامل اولیه و اصلی که مجموعه ای از تبعاتی است که وقوع آنها غیرقابل اجتناب است و تنها می‌توان از شدت اثرات آن کاست. همین وحشت و هراس عمومی، استرس و بی‌خوابی، وسواس فکری، هراس اجتماعی، کاهش اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی، تغییر روش‌های زندگی، انزوا و تنهایی افراد، تغییر تعاملات اجتماعی و رشد بیماری‌های روحی و روانی است که بر جای خواهد ماند. البته این ترس و هراس مختص مردم نیست، بلکه دولت‌ها هم دچار وحشت شده اند. حتی سطح نگرانی و اضطراب کشورها به درجه ای از استیصال هم رسیده است، بطوریکه در سازمان ملل قطعنامه ای
در حال بررسی است که محتوای این قطعنامه حکایت از آن دارد که از همه کشورها می‌خواهند هماهنگی بیشتری برای مقابله با ویروس کرونا انجام دهند و برای جلوگیری از احتکار غیرقانونی که ممکن است مانع از دسترسی به داروهای اساسی، ایمن، موثر و مقرون به صرفه و همچنین واکسن‌ها، تجهیزات محافظ شخصی و تجهیزات پزشکی شود، سریعاً گام بردارند.


دسته دوم از تبعات پساکرونا عوامل سببی یا ثانویه است که علل وقوع آن پیامدهای ناشی از تبعات اولیه و اصلی است که دولت‌ها یا پاسخی برای آن ندارند و یا حل آن دلایل برای مردم به اندازه کافی قابل پذیرش از سوی دولت‌ها نبوده است. تبعاتی همچون شکاف طبقاتی، فقر و بیکاری، افزایش بیماری، اعتیاد، نبود امنیت و اعتماد عمومی‌و گسترش بیماری‌های روحی و روانی و... است. از این رو دولت‌ها جدا از اینکه مطالبات انباشته شده پیشین مردم را با خود یدک می‌کشند حال باید مطالبات آتی مردم را هم پاسخگو باشند. اما از آنجایی که این دولت‌ها در حل همان بحران‌ها عاجز و ناتوان بودند یقیناً تنها این مطالبات به حجم مطالبات قبلی افزوده می‌شود و حتی دولت نسبت به گذشته هم ضعیف و ناتوان تر خواهد شد. براین اساس فضا برای ظهور و بروز بحران‌های وسیعی همچون افزایش شورش‌های سیاسی-اجتماعی، بی اعتمادی به دولت‌ها، ظهور پوپولیسم، تمایل به ملی‌گرایی و فاشیسم، تضعیف دمکراسی و جامعه مدنی، میل به تمامیت‌خواهی دولت‌ها، اختلافات شدید طبقاتی و ... باز خواهد شد.
با نگاهی به این تبعات و پیامدهایی که در دوران پساکرونا در غرب روی خواهد داد ناخودآگاه تمام عوامل و دلایل بروز جنگ جهانی دوم در ذهن تحلیلگران و روشنفکران تداعی می‌شود. چرا که با نگاهی به فضای اجتماعی آن دوران تمامی‌محرک‌های یک قیام خونین کاملا جاری و ساری شده است. در جنگ جهانی دوم همه این عوامل از خشم و ناامیدی تا گسترش ملی‌گرایی افراطی و ناسیونالیسم بروز پیدا کرده بود که در این فضا هیتلر با شعارهای پوپولیستی و فاشیستی که سر داد در بین مردم محبوبیت پیدا کرد. حال در جامعه غرب شرایط برای عرض اندام هیتلر‌های آینده کاملا اماده است. از حزب راست افراطی مارین لوپن در فرانسه، تا حزب راستگرای آزادی در اتریش، از برگزیت در انگلیس تا حزب راستگرا و نئو نازی NPD و حزب ملی گرای AFD در آلمان همگی به تدریج در حال افزایش میزان محبوبیت خود هستند. حتی اگر در دنیای پساکرونا فضا سیاسی و اجتماعی کشورها تا اندازه دوران جنگ جهانی دوم ظهور نکند اما یقیناً از یک سو از هم گسیختگی (اِتمیزه شدن) افراد جامعه را در پی خواهد داشت. به بیان دیگر افراد به دلیل حفظ امنیت جانی خود ناچارند به دوری‌گزینی از یکدیگر، رعایت حفظ فاصله فیزیکی در روابط اجتماعی، تاکید بر فردگرایی به جای تمرکز بر جمع‌گرایی، توجه به خاص‌گرایی در برابر عام‌گرایی و در نهایت از هم‌گسیختگی و اضمحلال بطن جامعه را در پی خواهد داشت. در چنین فضایی جامعه به قطعات پازلی شبیه است که تکه‌های از هم پاشیده و گسسته آن دیگر نمی‌تواند تصویر کلی و دورنمایی از یک جامعه به مفهوم امروزی آن را تعریف و نشان دهد. از سوی دیگر خود مرکز پنداری، خودکفائی و خوداتکایی سرلوحه دولت‌ها قرار خواهد گرفت اما انحصار اُلیگارشی سرمایه و سرمایه‌داری فرامدرن با بهره‌گیری و استثمار نوین همچنان انحصار خود را حفظ خواهد کرد که همین امر باعث تغییر نظم نوین جهانی در راستایی خواست صاحبان قدرت و سرمایه خواهد شد.