همداستانی ناقدان لیدر اصلاحات در تک‌ساحتی‌گرایی

 
 
 
 


سخنان مستدل و مسئولانه اخير رئيس دولت اصلاحات، از چنان اعتباري برخوردار بود، که جريان‌ها و شخصيت‌هاي مهم سياسي کشور، همچون ديگر مواضع ايشان، نتوانستند به راحتي از کنار آن بگذرند و هر کس از منظري، به بخشي از سخنانش نگريست. او را مي‌توان نقد کرد و گفتمانش از آنجا که محصول ذهن و انديشه بشري است، قابل نقد است، اما جالب آنجاست که قرائت از وضعيت و ساختار و گفتماني که ارائه مي‌کند، آنقدر همه‌جانبه‌نگرانه است که همزمان مورد نقادي از منظر محافظه‌کارانه و اصلاح‌طلبانه، از عباس عبدي تا عباس ميلاني و... قرار مي‌گيرد. برخي قرائت و گفتمانش را مانع يکه‌سالاري مي‌دانند، محافظه‌کاران گفتمانش را فراتر از ذهنيت منقبض خود دانسته، شماتتش مي‌کنند، برخي از اصلاح‌طلبان، اصلاح‌طلبي او را بسي فراتر از قرائت تنگ خود از اصلاح‌طلبي مي‌دانند و بر او خرده مي‌گيرند که چرا چون ما اصلاح‌طلب نيست. ناقدان او، حتي اگر برخي کاستي‌هاي گفتمان اصلاح‌طلبي را به درستي نمايان‌کنند، اما در نقطه‌اي مشترک، تک‌ساحتي‌گرايي خود را فرياد مي‌زنند. او از آنجا که در گفتمان فراگير اصلاحات، به‌عنوان دال مرکزي اصلاحات، دال‌هاي جانبي گسترده‌اي را تحت تاثير قرار مي‌دهد، ساحت گفتماني وسيعي را انسجام مي‌بخشد. از اين رو ملتزمان به خرده گفتمان‌هاي تک‌ساحتي‌گرا، او را بزرگ خود مي‌پندارند و هر کسي از ظن خود با او و گفتمانش در مي‌افتد. به عبارتي هويت‌سازي چندجانبه‌نگر او، هويت‌هاي کوچک و تک‌ساحتي ناسازگار با واقعيات بر سازنده سياست را آنچنان به حاشيه سياست مي‌برد که صداي سخنگويان اين حواشي را از گوشه و کنار در مي‌آورد. اما هويت گفتمان او، به‌رغم همه کاستي‌هايش، همچنان گفتمان برتر در عرصه جامعه است‌. اينکه امروز اصلاح‌طلبي به خاطر عملکرد برخي اصلاح‌طلبان، مانع‌آفريني اصلاح‌ستيزان استثناءطلب در مقابل آن در وضعيتي ضعيف‌تر از گذشته در عرصه سياسي قرار گرفته است، سخني درست و واقع بينانه است، اما شکستن تمام کاسه‌کوزه‌ها بر سر ايشان و اصلاح‌طلبان، فاقد چارچوب منطقي است. به دلايل گوناگون مي‌توان مدعي شد که اصلاحات به قرائت او، همچنان يکي از راهبردها براي عبور کشور از مخاطرات است، حتي اگر ناوفاداري به اصلاحات، اين گفتمان را با چالش‌هايي مواجه کرده باشد. همچنانکه مي‌توان با قاطعيت و استدلال بيان داشت که اصلاح‌طلبي بي او بسر نمي‌شود، که همچنان جامعه او را نماد واقعي اصلاحات مي‌شناسد. گفت‌وگوهاي دروني جريان اصلاحات، آنگاه که از برخي خودخواهي‌ها، کينه‌توزي‌ها، تک‌ساحتي‌نگري‌ها و منفعت‌گرايي‌هاي شخصي و باندي عبور کند، مي‌تواند در تقويت اصلاح‌طلبي‌، راهگشا باشد. راهبري اصلاحات به شرط آنکه همچنان در موقعيت هماهنگ کننده و هدايت‌گر ساختار اصلاح‌طلبي و جامعه مدني، لنگرگاه واقع‌بيني و آرمان‌گرايي و تعادل‌افکن محافظه‌کاري و راديکاليسم باشد و فرصت‌طلبي‌هاي قدرت‌طلبانه را در نوردد، مي‌تواند همچنان نبض سياست و گفتمان برتر را در اختيار درآورد. همه‌جانبه نگري، براي ممانعت از ميدان‌داري تک‌ساحتي‌گرايان ايران‌سوز، فرصتي بي‌بديل است. به عبارتي اصرار او بر مطالبات مردم و بيان آنها با توجه به اقتضائات زمينه و زمانه، از جايگاهي فراتر از تک‌ساحتي‌گرايان افراطي، اصلاح‌طلب‌نما، او را همچنان بر فراز اصلاح‌طلبي اصيل و عادي‌ساز خواهد نشاند.