زانوهای سفید برگردن‌های سیاه

مارتین لوترکینگ نماد مبارزه با نژادپرستی در ۲۸ آگوست ۱۹۶۳ در پارک ملی واشنگتن دی سی سخنرانی کرد و از مبارزاتی که برای تساوی نژادی انجام شده‌بود و از رویایی برای آزادی و صلح در جهان سخن گفت: «رویای من اینست که روزی این کشور
به ‌پا می‌خیزد و به معنای واقعی اعتقادات خود را جان می‌بخشد و ما این حقیقت را که همه انسان‌ها برابر خلق شده‌اند آشکار و بدیهی می‌دانیم.»
بر اساس ماده دو بیانیه حقوق بشر نیز: «هر کس می‌تواند بی‌هیچ گونه تمایزی، به ویژه از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان و... از تمام حقوق و همه‌ی آزادی‌های ذکر شده در این اعلامیه بهره‌مند گردد.»
اما سیر وقایع چیز دیگری را نشان می‌دهد.چنانکه گویی سخنان مارتین لوترکینگ، برای دنیای امروز نیز تازه و لازم است و بسیار جای شنیدن دارد و هنوز برای آرشیو آن به عنوان اثری صرفا تاریخی زود است.کاری که توسط کتابخانه کنگره آمریکا تحت عنوان «اثر برجسته فرهنگی و تاریخی ماندگار» انجام و به فهرست گنجینه ملی ضبط آمریکا اضافه


شده است.
در واقعیت زنجیره نژاد پرستی که با افکار فاشیستی روغن‌کاری می‌شود، همچنان
ادامه دارد:
در مینیاپولیس یک پلیس سفید در حال دستگیری یک مرد سیاه‌پوست تمام وزنش را با زانو برگردن او که صرفا مظنون است می‌فشارد؛ البته این توضیح لازم است که برای دستگیری خطرناک‌ترین افراد هم قطعا ضوابطی وجود دارد و تاکید بر مظنون بودن جهت اطلاع است. پلیس مذکور با خونسردی تمام به ناله‌های فرد دستگیر شده که از پلیس می‌خواهد زانوی خود را از گردنش بردارد و می‌گوید:«لطفاً، من نمی‌توانم نفس بکشم! من را نکش!» وقعی نمی‌نهد تا نهایتا وحشتناکترین پرده این جنایت با قتل مرد سیاهپوست رقم بخورد. امثال این اتفاقات کم نیست و به جرات می‌توان گفت اکنون بیش از هر زمان دیگری به گوش دادن یا خواندن دوباره و چند باره سخنرانی مارتین لوترکینگ نیاز داریم.
گویی اعضا و طرفداران نژادپرست کوکلوس کلان-که از قضا قاتل پدر مارتین لوترکینگ هم بوده‌اند- قصد دارند شهرهای جهان را به تصرف خود
در آورند. آژیر خطر نژادپرستی جیغ می‌زند و این می‌تواند آغاز زنجیره‌ای تعرض به سایر حقوق بشر -نژاد، جنس، زبان، یا...- باشد. باید هشیار بود. تمام دنیا باید برعلیه این اقدام نژادپرستانه گوش به زنگ باشد.
ابتدا باید خود را مرور کنیم و بکوشیم رسوبات ضد حقوق بشر را در خود پیدا کرده و از خود بزداییم کاری سخت که قطعا نیازمند کوشش زیاد است اما بالاخره باید از جایی شروع شود.
مهمترین و اصلی ترین راهبرد اما به نظر آموزش کودکان و نوجوانان است.
نسلی که قرار است چرخ‌های جهان
پیش رو را بچرخانند و آینده متعلق به آنان است.
تنها اگر والدین و سیستم‌های آموزشی بتوانند برابری انسان‌ها در زمینه‌های مختلف -رنگ،نژاد، جنس، زبان، دین و...-را به فرزندان خود آموزش بدهند می‌توان به داشتن دنیایی بهتر،جهانی بدون چنین اتفاقات غیرانسانی،وحشیانه و ظالمانه امید داشت.
آماده و هشیار باشیم.