جریان دم دستی

اکبر زمانی‪-‬ فیلم‌های قبل انقلاب غالبا با محتوای فضای لاتی بوده است حتی در بین آثار صادق هدایت، اثری به نام داش آکل که محتوایی همسو با جریان لاتی داشت، به صورت فیلم ساخته شد و همچنان هم بر سر زبان‌ها می‌چرخد. درحالی این فیلم‌ها با محتوای چاقوکشی، نارفیقی و شکست عشقی ساخته می‌شد که جو ایران جو خاصی بود. در آن زمان مردم کتاب می‌خواندند، فکر می‌کردند، تفکر داشتند؛ برای سرکوب جریان نابِ کتاب خوانی و خردورزی، فیلم‌هایی در سطح پایین ساخته می‌شد بسیار زیرکانه قرار بود که مردم را با مرام شعبان بی مخ‌ها همسو سازند. جالب اینجاست که غالب کارگردان‌ها و بازیگران آن دوره که همین فیلم‌ها را می‌ساختند و بازی کردند به اسطوره‌های بازیگری و یا کارگردانی هم مبدل شدند. لات‌ها در مقابل حاکمیت سر تعظیم فرو می‌آوردند و به درگیری‌هایی بین خودشان یا مردم عادی سرگرم بودند. چیزی که شاه می‌خواست
درهم کوبیدن جریانات روشنفکری آن‌زمان بود. قرار
بر این بود جوی حاکم شود که روشنفکری در هر سطحی سرکوب شود. سیطره ی عمومی‌از منظر یورگن‌هابرماس نظریه پرداز مکتب انتقادی، فضایی بود که افراد جمع می‌شدند و به گفتگو می‌پرداختند، گفتگویی که منجر به تفکر می‌شد قرار بر این بود که سیطره ی عمومی‌به واسطه ی رسانه‌هایی چون تلویزیون، به فضایی برای عرض اندام فیزیکی نسبت به هم مبدل شود تا این عرض اندام برای سیستم سیاسی ایجاد نشود.
جریان لاتی در ایران همسو با تاریخ پهلوانی بوده است. پهلوانی در ایران به واسطه ی اسطوره‌هایی چون رستم شکل گرفته بود که مبنای اصلی


شکل گیری جریان لاتی در ایران بوده است از این جهت که در اسطوره‌های پهلوانی حرف بر سر قدرت فیزیکی، جنگاوری و... فرد بود. البته رسانه‌های آن زمان نتوانستند بر جریانات روشنفکری پیروز شوند.
بعد از انقلاب قطب‌های روشنفکری زیادی ایجاد شد، از روشنفکری دینی که سروصدای زیادی علی‌الخصوص در دهه ی هفتاد در ایران داشت تا جریان
جامعه مدنی و اصلاحات که موج جدید
کتاب خوانی هم در ایران ایجاد کرد. اما چطور شد بعد از دو سه دهه در حال حاضر جریانات روشنفکری
به ژست‌های کافه مآبانه ختم شد که آنهم در سطح سیگار کشیدن و فیگورهای روشنفکرانه است.
فضای روشنفکری امروز در قالب تک جملاتی ازاین و آن و یا کوتاه نوشتی از فلان نظریه پرداز و برمبنای آن، تحلیل آبکی از یک رخداد بیرون می‌آید. اسطوره‌های امروز شخصیت‌های فیلم‌های قبل انقلاب در تیزی کشی شده اند. تقابل تفکر و اندیشه و به همراه آن مباحثه و گفتمان مبدل به عرض اندام‌های
فیزیکی در فضای مجازی شده است.
رخدادهایی چون قتل دختر سیزده ساله هم تماماً از همان فضای غیرت، جریانات ناموسی و... است که محتوای اغلب فیلم‌های همان زمان بوده است.
در چنین فضایی در جامعه است که افراد با دو جمله از‌هایدگر و چند بیت شعر حفظ کردن، روشنفکران واقعی را پس می‌زنند. دکتر شریعتی‌ها جای خود را به امثال آقا میری می‌دهند. افرادی که با جملاتی چون ای وای چرا اقتصاد ما این است، چرا فقیر داریم، این دیانت نیست و غیره و ذالک، جریانات روشنفکری را پس زدند و همچون شومن‌های تاجر که قرار است افراد را در اصطلاح پرزنت کنند، حرف می‌زنند. در چنین فضایی هر چیز دم دستی رشد می‌کند و جذاب می‌شود. چیزی که در جریان جهانی یا نئولیبرالیسم هم وجود دارد.