روزنامه آرمان ملی
1399/04/24
بایدهای دوگانه اصلاحطلبان
اصلاحات در ادبيات سياسي يک معناي ويژه دارد. ما نميتوانيم از معاني مختلف و واژگان گوناگون در ادبيات سياسي بگذريم و بهصورت سليقگي و دريافتهاي ذهني يا فهم محدود خود بدون نگاه تخصصي به واژگان، آنها را به استخدام بگيريم. اصلاحات به معناي رفورم است، رفورم از درون هيات حاکمه صورت ميگيرد؛ حرکتي از بالا به پايان است و تلاش ميکند با در دست داشتن قدرت برتر در درون حکومت زمينههاي ايجاد تحولات بسيار چشمگير در حد مرزهاي تغيير در يک نظام سياسي را ايجاد کند. لذا رفورم به همراه کودتا دو انقلاب کاخي دانسته ميشوند که اولي به دور از خشونت و دومي همراه با خشونت صورت ميپذيرد. اما هر دو بنمايه خود را در درون هيات حاکمه پيدا ميکند. لذا در نوسازي و دگرگوني سياسي اين 2 موضوع با اصلاحات بسيار معنادار و قابل تعريف دگرگونيهاي عظيمي پذيرفتهاند. اکنون پرسش اين است که اصلاحطلبان در ايران در هيات حاکمه و نهادهاي فرادستي تا چه اندازه قدرت دارند. رئيس دولت اصلاحات شخصيتي است که اکنون ممنوعالتصوير است. در آنسو بنياد ايرانيان قرار دارد که محمدرضا عارف آن را مديريت ميکند و آن هم بهعنوان يکي از شعبههاي اصلاحطلبي مطرح است. در آنسوتر ما جناحها، گرايشها و طيفهاي متفاوتي داريم که در همين چارچوب با لبههاي اصطکاک با اصولگرايان، در مرزهاي اعتداليون خود را اصلاحطلب مينامند. اما آيا آنها در اردوگاه قدرت داراي توان تغيير اصلاحطلبانه هستند؟ به نظر ميرسد پاسخ منفي است. حتي در اوج دوران طلايي اصلاحات يعني دوره رياستجمهوري رئيس دولت اصلاحات هيچگاه اصلاحطلبان نتوانستند از پايگاه قدرت کافي برخوردار باشند. بعد از اين دوره، جريان اصلاحات با دوران فترتي روبهرو شد و در محدوديتهايي ويژهاي قرار گرفت که در زمان احمدينژاد خود را به نمايش گذاشت. دولتهاي نهم و دهم محدوديتهاي معناداري را در ارتباط با اصلاحطلبان ايجاد کردند. گريزگاه اصلاحطلبان منجر به حمايت آنها از حسن روحاني شد که پايگاه اصلي قدرت او در ميان اصولگرايان حداقل اصولگرايان مدرني بود که تابع ديدگاههاي مرحوم آيتا... اکبر هاشمي رفسنجاني بود که در دهه پاياني عمر خود زمينههاي ايجاد يک تحول عظيم را شکل ميبخشيد و در نهايت با درگذشت او اعتداليون نيز ديگر آن توان گذشته را براي ايجاد تغيير بدون يک عامل موثر مانند آيتا... هاشمي را نداشتند. لذا اگر بخواهيم بايدهاي اصلاحطلبان را در مرحله نخست مشخص کنيم، اولين بايد آن است که اصلاحطلبان تکليف خود را در درون جريان مشخص کنند که به قول معروف «با خود چند چندند؟» آيا آنها در پايگاه قدرت داراي تواني براي ايجاد تحول هستند؟ يا اساسا پايگاه قدرت آنها را به رسميت ميشناسد؟ از طرف ديگر قرائن نشان ميدهد که جوانان اصلاحطلب اگرچه ديگر به اصلاحطلبي اميدي ندارند اما حاضر به بازي در اردوگاه اصولگرايي نيز نيستند. اين واگرايي در ميان اصلاحطلبان منجر ميشود که بخش عظيمي از نيروهايي که در اين سمت و سو قرار دارند گرايشهاي ديگري را پيدا کنند. بايد دوم آن است که آيا اصلاحطلبان ميخواهند اصلاحطلب بوده و تکيه بر اردوگاه قدرت رسمي داشته باشند يا ميخواهند پوستاندازي کنند و از نام اصلاحطلبي دور شده و با عنواني ديگر نيروهاي اجتماعي اطراف خود را نگه دارند؟ لذا حفظ گفتمان اجتماعي و ايجاد پايگاهي که بتواند تحولي بزرگ را در ميان اصلاحطلبان رقم بزند معنادار ميشود. از اين رو است که اصلاحطلبان بايد هر هزينهاي را براي انتخاب خود در نظر داشته باشند.
سایر اخبار این روزنامه
نوزادان و كودكان؛ هدف موج دوم كرونا
آمدن احمدینژاد برای اختلاف انداختن
فیلترینگ به بهانه كمك به فضای مجازی
صدور کيفرخواست با ۳ عنوان اتهامي سنگين
بازار بورس به«اصلاح» نياز دارد
دولت برای رفع مشکلات و بهبود شرایط زندگی مردم تلاش میکند
انتخاب سیاستمدار یا اقتصاددان ؟
دو تصمیم مهم برای بازار ارز
بازيگري علي لاريجاني در روابط ايران و چين
بایدهای دوگانه اصلاحطلبان
نکاتی درباره همسانسازی حقوق بازنشستگان
جهانیسازی یا چینیسازی؟
در نقد مخالفت با قرارداد ۲۵ ساله